روانشناسی ارتباط انسان و حیوانات

از دیربار انسان ها با حیوانات ارتباط داشته اند. گهر در این بخش از نظر روانشناسی ارتباط انسان و حیوانات را تشریح می دهد.

روانشناسی ارتباط انسان و حیوانات

روانشناسی ارتباط انسان و حیوانات

حیوانات هم مانند انسان ها احساسات و عواطف دارند و به همین دلیل است که از دیرباز بین انسان ها و حیوانات ارتباط وجود داشته است. اما ارتباط انسان و جیوان چه تاثیراتی دارد؟

برقرار كردن ارتباط با ساير جانوران و علاقه به آنها ممكن است زبان و ديگر ابزار تمدني را ميان اجداد ما شكل داده باشد. اين رفتار در ديگر جانوران غيرطبيعي محسوب مي شود و در موارد نادري ديده مي شود. به عنوان مثال در موارد نادري ممكن است ببرها از گوسفندان مراقبت كنند و برعكس.

احتمالاً انسان ها بعد از ارتقا از وضعيت «طعمه» به شرايط «شكارچي رقيب» ارتباط با ساير جانوران را آغاز كرده اند. تصور كنيد كه زماني ببرهاي دندان شمشيري نيششان را در بدن اجداد ما فرو مي كردند و پس از آن اجداد ما نيز مانند آنها به شكارچي تبديل شدند. اين تغيير از زماني شروع شد كه بشر (براي دفاع از خود) به توسعه ابزار و سلاح پرداخت. اين روند از حدود 2.6 ميليون سال قبل شروع شد.

یک استاد دیرینه شناسی به نام «پت شيپمن» تحقیق جالبی درباره نتیجه ارتباط انسان با سایر جانداران انجام داده که در زیر می آید.

ارتباط همراه با علاقه، انسان ها را واداشته تا بيشتر با جانوران آشنا شوند و نحوه پرورش و مراقبت از آنها را بياموزند.

ارتباط با جانوران در تمام طول تاريخ بشر وجود داشته و به جهش هاي انقلابي بزرگي مثل استفاده از ابزارهاي سنگي، به وجود آمدن زبان و اهلي كردن جانوران انجاميده است. به عبارتي به جاي اين كه انسان به كشفيات جدا از هم دست يابد يك موضوع مشترك خيلي عميق و خيلي قديمي وجود دارد.

اگر شما به شدت مراقب و هوشيار باشيد كه جانوران ديگر چه كارهايي انجام مي دهند، به عنوان مثال كجا زندگي مي كنند،‌ چگونه حركت مي كنند و‌ به چه نحوي با همديگر ارتباط برقرار مي كنند، منافع حاصل از آنها را چند برابر مي كنيد.

به اين ترتيب انسان ها ياد گرفتند كه از جانوران ديگر تنها به عنوان منبع غذا يا همدم استفاده نكنند بلكه به چشم ابزار زندگي هم به آنها بنگرند. نتيجه اين شد كه در سير تكامليشان از جانوراني مانند اسب و سگ و غيره منتفع شدند. ارتباط با جانوران و استفاده از آنها به عنوان ابزارهاي زنده، وسيله اي براي تطبيق انسان ها با محيط هاي جديد هم بوده است. اين ارتباط بي همتا با ساير جانوران در جوامع مدرن هم وجود دارد.

براي مثال،‌ انسان هايي كه در مناطق خشك و باير زندگي مي كنند شترهاي پرطاقت را به عنوان مركبي قابل اطمينان و براي حمل بار اهلي كردند. چنان كه مي دانيم شترها مي توانند مدت هاي طولاني بدون آب زندگي كنند. به عبارت ديگر، ‌انسان ها به يك ميان بر تكاملي دست يافتند.

اگر سگي داشته باشيد كه مي تواند شكار كند، نياز نداريد تا به يك جانور سريع با دندان هاي تيز تبديل شويد. يا اگر گربه ها برايتان خرگوش بگيرند لازم نيست كه چنگال هايتان تكامل پيدا كند تا خرگوش شكار كنيد. اگر غله انبار كنيد لازم نيست كه چنگال هايتان تكامل پيدا كند جوندگان را جذب مي كند داشته باشيد نياز نداريد تا چنگال هايتان را تكامل دهيد و خيلي روي كشتن خرگوش ها تمركز كنيد. چراكه گربه هايي داريد كه اين كار را برايتان انجام مي دهند.

نياز به ايجاد ارتباط موجب افزايش آگاهي انسان نسبت به رفتار طعمه ها و شكارچيان مي شود و اين امر در حدود 200 هزار سال قبل در او به توسعه سمبل ها و زبان ها انجاميده است.

به عنوان نمونه می توان به تظاهر اولين نمادها در نقاشي هاي غارهاي ماقبل تاريخ و ديگر كارهاي هنري اشاره کرد كه در آنها ویژگی های جانوران به خوبي و با جزييات بيان شده است. اين درحالي است كه نحوه درست كردن آتش، پيدا كردن پناهگاه يا گياهان خوراكي و يا منابع آبي كه اطلاعات روزانه مهمي محسوب مي شوند و براي ادامه حيات انسان ضروري بوده اند در اين نقاشي ها ديده نمي شود و يا سرسري گرفته شده است.

البته، بيشتر اسناد يعني كلمات از بين رفته اند چراكه كلمات فسيل نمي شوند.  زبان ها ممكن است در زمان هاي مختلفي مستقلاً به وجود آمده و سپس مرده باشند تا اين كه گروه هاي انساني به قدري بزرگ شده اند كه بتوانند آنها را نگه دارند.

تكاملي اصلي سوم حدود 40 هزار سال قبل شكل گرفت. يعني زماني كه انسان ها جانوراني را به خاطر صفاتشان براي پرورش دادن و اهلي كردن انتخاب كردند. در پشت پرده اين داستان كه انسان ها جانوران را براي دستيابي به گوشتشان اهلي كرده اند داستان ديگري وجود دارد. اين داستان از اين قرار است كه اولين جانوراني كه اهلي شدند درواقع بهترين دوستان انسان ها بوده اند. به اين ترتيب ايجاد ارتباط قوي انسان با جانوران توضيح بهتري براي اهلي كردن جانوران است. يكي از دلايلش اين است كه زمان خيلي زيادي طول مي كشد تا بتوان جانوري را اهلي كرد و از آن غذا به دست آورد.

همچنين با كشتن يك آهوي كوهي در جنگل همان مقدار گوشت به دست مي آيد كه كشتن آن در منطقه اي محصور. بنابراين انگيزه اي غير از به دست آوردن گوشت بايد انسان ها را وادار كرده باشد تا آغل بسازند.

به اين ترتيب می توان نتیجه گرفت كه اولين جانوران اهلي درواقع بهترين دوستان انسان بوده اند و ارتباط قوي انسان با جانوران توضيح بهتري براي اهلي كردن جانوران است.

اگر به گذشته نگاه كنيد مي بينيد كه جانوران اهلي در بعضي از مواقع و اغلب در پايان زندگيشان خورده مي شدند. درعوض منابع تجديدپذير را براي همه زندگي انسان فراهم مي كردند. منابعي شامل شير گاو براي تغذيه بچه ها و نيز بزرگسالان يا پشم و خز براي درست كردن لباس و مانند آن از جمله اين منابع تجديدپذير است كه به تمدن مربوط است. آنها همچنين انقلابي در حمل و نقل و اكتشافات بشر به وجود آوردند و لازم به ذكر نيست كه انسان ها را به سوي نبرد با يكديگر نيز سوق دادند و شكل جنگ ها را تغيير دادند.

بعضي از مردم هيچ محبتي نسبت به جانوران ندارند،‌ كه با توجه به تنوع طبيعي جمعيت هاي انساني طبيعي است. اما پرورش گسترده جانوران كه عملاً در تمام فرهنگ ها انجام گرفته از حسي قوي در ارتباط با جانوران حكايت دارد.

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه