ضرب المثل های عربی با معادل فارسی آن ها

اگر به خواندن ضرب المثل و به ویژه ضرب المثل عربی علاقه دارید این بخش گهر را بخوانید چرا که تعدادی ضرب المثل های عربی با معادل فارسی آن ها را منتشر می کنیم.

ضرب المثل های عربی با معادل فارسی آن ها

ضرب المثل های عربی با معادل فارسی آن ها

١- لقد ذَلّ مَن بالت علیه الثعالبُ ( خوار شد آنکه بر سرش روبهان ادرار کنند )

٢- عند الرهان تعرف السوابق ( هنگام شرط بندی اسبهای برنده و سبقت گیرنده شناخته می شوند )

۳- اليد الواحده لا تصفّق (يك دست صدا ندارد)

4- وهب الأمير ما لا يملك (از كيسة خليفه مي‌بخشد)

5- و للناس فيما يعشقون مذاهب (سليقه‌ها يكنواخت نيست)

6- هل يصلح العطّار ما أفسد الدّهر (آب رفته به جوي باز نيايد)

7- من يمدح العروس إلّا أهلها (هيچ كس نمي‌گويد ماست من ترش است)

8- من كثر كلامه كثر ملامه (پرگو خطاگوست)

9- من قرع باباً و لجّ و لج (عاقبت جوينده يابنده است)

10- من طلب العلي سهر الليالي (گنج خواهي در طلب رنجي ببر)

11- من طلب شيئاً وجدّ وجد (عاقبت جوينده يابنده بود)

12- من طلب أخاً بلا عيب بقي بلا أخ. (گل بي‌خار خداست يا كجاست)

13- من حفر بئراً لأخيه وقع فيها (چاه مكن بهر كسي اول خودت دوم كسي)

14- من جدّ وجد (عاقبت جوينده يابنده بود)

15- من صارع الحقّ صرعه (با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد)

16- المعيدي تسمع به خير من أن تراه (آواز دهل شنيدن از دور خوش است)

17- المحنه إذا شاعت سهلت (مرگ به انبوه، جشن باشد)

18- لكلّ فرعون موسي (دست بالاي دست بسيار است)

19- لكلّ مقام مقال (هر سخني جايي و هر نكته مكاني دارد)

20- ماحكّ جلدك مثل ظفرك (كسي نخارد پشت من جز ناخن انگشت من)

21- ماهكذا تورد يا سعد الإبل (راهش اين نيست) (اين ره كه تو مي‌روي به تركستان است)

22- الكلام يجرّ الكلام (حرف حرف مي‌آورد)

23- كلم اللسان أنكي من كلم السنان (زخم زبان از زخم شمشير بدتر است)

24- كالمستجير من الرّمضاء بالنّار (از چاله به چاه افتادن) (از بيم مار در دهان اژدها رفتن)

25- كلّ رأس به صداع (هر سري دردي دارد)

26- كلّ شاه تناط برجليها (هر كس را در قبر خود مي‌گذارند)

27- لا تؤخر عمل اليوم إلي غدٍ (كار امروز را به فردا ميفكن)

28- لا يؤخذ المرء بذنب أخيه (گناه ديگري را بر تو نخواهند نوشت)

29- لكلّ جديد لذّه (نو كه آمد به بازار كهنه شود دل آزار)

30- لكلّ صارم نبوه (انسان جايزالخطا است)

31- لا يلدغ المرء من جحر مرّتين (آدم يك بار پايش در چاله مي‌رود)

32- علي نفسها جنت براقش (خودم كردم كه لعنت بر خودم باد)

33- عند الشدائد تعرف الإخوان (دوست آن باشد كه گيرد دست دوست در پريشان حالي و درماندگي)

34- غاب القطّ إلعب يا فار (حال ميدان برايت خالي شده هر چه مي‌خواهي بكن)

35- فعل المرء يدلّ علي أصله (از كوزه همان برود تراود كه در اوست)

36- فوق كلّ ذي علم عليم (دست بالاي دست بسيار است)

37- كالشمس في رابعه النهار (مثل روز روشن)

38- كلام الليل يمحوه النهار (كنايه بر كسي كه به قول خود عمل نمي‌كند)

39- قاب قوسين أو أدني (كنايه از بسيار نزديك بودن)

40- الصبر مفتاح الفرج (گر صبر كني زغوره حلوا سازي)

41- الطيور علي أشكالها تقع (كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز)

42- عاد بخفّي حنين ـ عاد صفر اليدين (دست خالي بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت)

43- عصفور في اليد خير من عشره علي الشجره (سركه نقد به زحلواي نسيه)

44- ربّ سكوت أبلغ من كلام (چه بسا سكوتي كه از سخن گفتن شيواتر است)

45- السكوت أخو الرّضا (سكوت علامت رضاست)

46- سبق السيف العذل (ديگر كار از كار گذشت)

47- زاد الطّين بلّه (خواست ابرويش را درست كند زد چشمش را كور كرد)

48- رحم الله إمري‌ء عمل عملاً صالحاً فأتقنه (كار نيكو كردن از پر كردن است)

49- حبه حبه تصبح قبه (قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود)

50- الحسود لا يسود (حسود هرگز نياسود)

51- الحقّ مرّ (حرف حق تلخ است)

52- خير الأمور أوسطها (اندازه نگهدار كه اندازه نكوست)

53- خير البرّ عاجله (در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست)

54- خير الناس من ينفع الناس (بهترين مردم كسي است كه به مردم نفعي برساند)

55- خير الكلام ما قلّ و دلّ (كم گوي و گزيده گوي چون درّ تا جهان زاندك شود پر)

56- خالف تعرف (مخالفت كن و مشهور شو)

57- أين الثري و أين الثريّا (اين كجا و آن كجا) (تفاوت از زمين تا آسمان است)

58- بات يشوي القراح (آه ندارد كه با ناله سودا كند)

59- بلغ السّكين العظم (كارد به استخوان رسيد) (كاسة صبرش لبريز شد)

60- بيضه اليوم خير من دجاجه الغد (سركه نقد به زحلواي نسيه است)

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه