در این پست پاسخ کارگاه متن پژوهی درس پنجم فارسی دوازدهم که شامل قلمرو زبانی و قلمرو ادبی و قلمرو فکری می باشد را در این محتوا تهیه کرده ایم.در ادامه می توانید پاسخ سوالات را مشاهده کنید.
جواب کارگاه متن پژوهی درس پنجم فارسی دوازدهم
جواب قلمرو زبانی درس پنجم فارسی دوازدهم
1- معادل معنایی واژههای مشخّص شده را در متن درس بیابید.
سریر مُلک عطا داد کردگار تو را / به جای خویش دهد هر چه کردگار دهد (ظهیرالدّین فاریابی)
دردناک است که در دام شغال افتد شی / یا که محتاج فرومایه شود، مردِ کریم (شهریار)
2- از متن درس، چهار ترکیب وصفی که اهمّیت املایی داشته باشند، بیابید و بنویسید.
3- در بیتهای زیر، ترکیبهای اضافی را مشخّص کنید.
الف) تو مشتِ درشتِ روزگاری / از گردشِ قرنها پسافکند.
ب) زین بیخردانِ سفله بستان / دادِ دلِ مردمِ خردمند.
جواب قلمرو ادبی درس ۵ فارسی دوازدهم
1- در کدام یبتها آرایهٔ «حُسن تعلیل» به کار رفته است؟ دلیل خود را بنویسید.
بیت ۵: شاعر علت پیمان بستن دماوند با شیر سپهر و پیوند کردن با اختر سعد (بلندی و ارتفاع دماوند) را رهایی از مردم نحس دیو مانند میداند؛ این ادعای غیرواقعی اما ادبی حسن تعلیل است.
بیت ۱۲: شاعر علّت ریختن برف بر قلّه دماوند را فرونشاندن درد و ورم او دانسته است. این ادعای ادبی اما غیر واقعی حسن تعلیل را پدید آورده است.
2- در بیتهای زیر، استعارهها را مشخّص کنید و مفهوم هر یک را بنویسید.
از سیم به سر یکی کُله خُود / ز آهن به میان یکی کمربند
پنهان مکن آتش درون را / زین سوختهجان، شنو یکی پند
3- شعرهای «دماوندیه» و «مست و هشیار» را از نظر قالب مقایسه کنید.
پاسخ قلمرو فکری درس پنجم فارسی دوازدهم
1- محمّد تقی بهار شعر دماوندیه را در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی سرود. در این سال به تحریک بیگانگان، هرج و مرج قلمی و اجتماعی و هتّاکیها در مطبوعات و آزار وطنخواهان و سستی کارِ دولت مرکزی بروز کرده بود. بهار این قصیده را با تأثیر پذیری از این معانی گفته است؛ با توجّه به این نکته، به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
الف) مقصود شاعر از «دماوندیه» و «سوختهجان» چیست؟
ب) چرا شاعر خطاب به «دماوند» چنین میگوید؟
«تو قلبِ فسردهٔ زمینی / از درد، ورم نموده یک چند»
2- معنی و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید.
بفکن ز پی این اساس تزویر / بگسل ز هم این نژاد و پیوند
3- مفهوم مشترک سرودههای زیر را بنویسید.
شو منفجر ای دل زمانه / وان آتش خود نهفته مپسند (بهار)
دلا خموشی چرا؟ چو خُم نجوشی چرا؟ / برون شد از پرده راز، پردهپوشی چرا؟ (عارف قزوینی)