در فرهنگ ایرانیان اسم دختر با حرف م به تعداد زیادی وجود دارد ، در ادامه بیش از 200 اسم دختر با حرف م را به همراه معانی آنها مشاهده می کنید.
اسم دختر با حرف م
مژگان : مژهها، موی پلک چشم، (در اصطلاح عشاق) اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزههای معشوق به هدف سینه ی عاشق می رسد.
مَنیژه : در شاهنامه نام دختر افراسیاب، که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد.
موژان : خمار، پر کرشمه (چشم)
مِها : منسوب به ماه است؛ (به مجاز) زیبارو، با فتح میم به معنای بزرگ، بزرگتر
مَهان : (مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، ۱- منسوب به ماه؛ ۲-(به مجاز) زیبارو؛ چنانچه این واژه مِهان خوانده شود به معنی بزرگان میباشد.
مَهبان : (مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو
مِهبانو : بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان
مَهتا (مَه تا) : همانند ماه، چون ماه؛ (به مجاز) زیبارو
مَهتاب : نور و روشنایی ماه؛ مهتابی
مَهتاج : تاج ماه؛ (به مجاز) زیبای زیبایان.
مَهدخت : (مَه = ماه + دخت = دختر) (= ماه دخت)
مَهدیس : مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو.
مَهدیسا : منسوب به مَهدیس
مهرآذر : آتشِ مهربانی و محبت؛ (به مجاز) بسیار مهربان و با محبت، پر عاطفه و احساس.
مهرآذین : در آیین و روش مهربانی و محبت، دارای آیین و رسم مهربانی و محبت؛ مهرورز، با محبت، مهربان
مهرآرا : ویژگی آن که به مهربانی و محبت آرایش شده، آراسته به مهربانی؛ مهربان و با محبت
مهرآسا : مثل خورشید، مانند خورشید؛ (به مجاز) زیبارو
مهرآفاق : (مهر= مهربانی و محبت + آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار)، (به مجاز) مهربان و با محبت
مهرآفرین : آفرینندهی مهر و محبت و دوستی.
مهرآنا : (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا (ترکی)= مادر)، مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ (به مجاز) مهربان و با محبت
مهراوه : مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + اوه (پسوند شباهت)
مِهرا : (مهر+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به مِهر، مِهر
مِهرابه : دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد.
مِهرانا : منسوب به مهران
مِهراندخت : دختر دارندهی مهر و محبت، دختر مهربان
مِهرانگیز : برانگیزانندهی محبت و دوستی، انگیزندهی شوق و مهر
مهرانوش : محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان
مِهرانه : (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، مهربان
مهربان : با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده
مِهربانو : بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان
مِهرجان : مُعرب از فارسی مهرگان
مِهرجهان : (مهر = خورشید + جهان)، خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ (به مجاز) زیبا رو
مِهردخت : (مهر = مهربانی، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت
مِهرسا : (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو
مهرشید : خورشید
مِهرک : شبیه به خورشید؛ (به مجاز) زیبارو
مِهرگان : جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با نام ماه بر پامیشده است؛ (به مجاز) پاییز
مِهرگل : (مهر = خورشید + گل)، گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ (به مجاز) زیبا و لطیف
مِهرناز : نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند، خورشید ناز
مِهرنِگار : خورشید زیباروی، (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی
مِهرنوش : (مهر = خورشید + نوش = جاویدان) (به مجاز) زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو.
مِهرنیا : (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ ۲-(به مجاز) مهربان و با محبت
مَهرو : ماه رو، (به مجاز) زیبا رو
مَهروز : ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ (به مجاز) زیبارو
مِهروش : (مهر= خورشید + وش (پسوند شباهت))، مثل خورشید، مانند خورشید؛ (به مجاز) زیبا رو.
مِهری : منسوب به مهر
مِهرین : منسوب به مهر، نام آتشکدهای در قم
مَهسا : (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، مثل ماه، مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو
مهسان : مهسا، مانند ماه، زیبا
مهستا : (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ دارای قدر و مرتبه ی عالی.
مَهشاد : ماهشاد
مَهشید : پرتو ماه، ماهتاب
مَهفام : (مَه = ماه + فام (پسوند به معنی رنگ))، به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛ (به مجاز) زیبارو
مَهکامه : منسوب به مهکام؛ (به مجاز) آرزوی زیبای روی.
مَهگل : (مَه = ماه + گل)، ۱- گلِ ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو
مَهلقا : ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ کنایه از زیبارو(ی) است.
مَهناز : ماه ناز
مهنور : (مه = ماه + نور) نورِ ماه ؛ (به مجاز) زیبارو.
مَهنوش : ماه نوش
مِهنیا : آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.
مَهوش : ماه وش، مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو
مهیاس : (مَه = ماه + یاس)، ماهی که چون گل یاس است؛ ۲ یاسی که چون ماه است؛ (به مجاز) زیباروی و با طراوت
مَهیسا : مهسا
مهین : بزرگترین (از نظر سال)؛ بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و رتبه و ارزش
مهیندخت : دختر بزرگ و بلند قدر؛ دختر ماهگونه، (به مجاز) زیبارو.
میگل : (می = شراب + گل)، (به مجاز) زیبا و مست کننده
مینا : پرندهای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است، مرغ مقلد، مرغ مینا؛ گلی معمولاً سفید، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن انواع ظروف میسازند.
مینو : بهشت، فردوس
مینودخت : (مینو = بهشت + دخت = دختر)، دختر بهشتی؛ (به مجاز) حوروش و زیبارو
میهن : کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، وطن
اسم دختر عربی دختر با حرف م
مؤمنه : مؤنث مؤمن، دیندار، متدین
مائده : مؤنث مائد، خوردنی، طعام؛ سفرهای که بر آن غذا میگذارند؛ سورهای از قرآن کریم
ماجده : مؤنث ماجد، زنِ بزرگوار
ماریه : زنِ سفید و براق، بسیار درخشنده؛ نام همسر قبطی پیامبر اسلام(ص) و مادر ابراهیم ابن محمّد پسر پیامبر
ماهِده : مؤنث ماهِد، گسترنده، گستراننده
ماهره : مؤنث ماهر
مبارکه : مؤنث مبارک
مبینا : مؤنث مبین، روشنگر، هویدا
متانت : حالت استواری و سنگینی در رفتار همراه با پرهیز از نشان دادنِ هیجانهای درونی، وقار
متین : (دخترانه و پسرانه) دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند.
متینا : مؤنث متین
متینه : مؤنث متین
محبوبه : نام گیاهی (محبوبهی شب)؛ زن محبوب، معشوق، معشوقه
محترم : قابل احترام، عزیز و گرامی
محجوبه : مؤنث محجوب
مُحَدِثه : مُحَدِث (زن)، مُحَدِث؛ یکی از القاب حضرت زهرا(س)
محسنه : مؤنث محسن، آراسته و زیبا؛ زن احسان کننده، زن نیکوکار
مریم : گلی سفید و خوشبو و دارای عطر بادوام، نام مادر عیسی (ع )، نام سورهای در قرآن کریم
مریس : خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان
مرضیه : کسی که خدا از او راضی باشد – پسندیده، مرضی
معصومه : (مؤنث معصوم)، زن بی گناه و پاک معصوم، لقب حضرت فاطمه (معصومه) خواهر گرامی امام رضا (ع)
مُقدسه : مؤنث مقدس، آنکه از پلیدی و زشتی و گناه دوری میکند، پارسا
مقصوده : مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند؛ مورد علاقه
مُکَرمه : زن گرامی و عزیز کرده
مَکیه : مربوط یا متعلق به مکه، اهل مکه
ملاحت : حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی مینماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن.
ملایم : فاقد شدت و تندی؛ (به مجاز) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو، خوشایند
مَلِک نسا : پادشاهِ زنان، سَرور زنان؛ فرشته رو و زیبا در میان زنان.
مُلوک : (جمعِ مِلَک) پادشاهان
ملیحه : مؤنث ملیح، (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک
ملیسا : زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ ماه صَفر؛ ماهی بین آخر گرما و زمستان.
مَلیکه : (زن) صاحب، (زن) مالک
مُنا : امیدها، آرزوها، مقاصد
مَنزلت : ارزش و اهمیت؛ مقام، درجه؛ نظم و انضباط؛ حد، پایه
منزه : به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ مبرا، بری، بی عیب
منصوره : مؤنث منصور
مُنور : روشن، درخشان، نورانی؛ (به مجاز) روشن فکر
مُنوره : مؤنث مُنور
مُنیر : ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
مُنیراعظم : درخشندگی و تابندگی زیاد؛ (به مجاز) بسیار زیبارو
مُنیره : نورانی و روشن و درخشان و آشکار
موحده : مؤنث موحد، یکتا پرست
مولود : آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ تولد، میلاد؛ (به مجاز) نتیجه، حاصل
مولوده : مؤنث مولود
مونا : تک، یکتا، در متون ایران باستان به مُحبَّت هم معنا شده است، گل یاس، امید
مونس : هم نشین و همراز، همدم
موهبت : هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده میشود یا او از آن بهرهمند است.
مَهدا : اول شب، پاسی از شب، آرامش شب
مَهْدیه : کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.
مَهلا : آهسته! بی شتاب!
مُهنا : در خور، شایسته؛ گوارا و خوش؛ دور از رنج
مَهِیلا : حرکت آهسته، روان؛ از واژه های قرآنی
مَیسا : زنی که با برازندگی و تکبّر راه میرود، متکبر و با تبختر راه میرود.
مَیسون : وزین، با وقار، بردبار، گرانمایه
میمنت : سعادت، فرخندگی، مبارکی
اسم دختر ترکی دختر با حرف م
مارال : مرال، گوزن، آهو؛ (به مجاز) زیبا و خوش اندام.
اسامی عبری دختر با حرف م
ماری : گونهی دیگری از مریم
ماریا : مریم، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبانهای اسپانیایی و آسیایی است.
ماریان : انگلیسی از عبری، مریم
مرسانا : هدیه خداوند
مُهیمِن : آگاه به حاضر و غایب؛ از نامها و صفات خدا
اسم دختر فارسی – عربی با حرف م
ماه صنم : از نام های مرکب، ، ماه و صنم.
ماه طَلعت : ماه سیما، ماه چهره؛ (به مجاز) زیبارو
ماه نِسا : : ماهِ زنان؛ (به مجاز) زیبا رو در میان زنان، زیبارو.
ماه منظر : آنچه که دارای منظری چون ماه باشد، ماه چهر
ماه منیر : ماه درخشان و تابان؛ (به مجاز) زیبارو
مَلِک ناز : موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی؛ ویژگی آن که ناز و کرشمهای شاهانه دارد.
مَه جَبین : دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.
مِهرنسا : خورشید زنان؛ (به مجاز) زیباروی در میان زنان.
مَهستی : (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، ماه خانم، ماه بانو
مَه سیما : ماه سیما و ماه چهر
اسم دختر اوستایی با حرف م
مایا : منش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلههی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان
مَهیا : بزرگ
میترا : مهر، خورشید؛ پیمان؛ مهر
اسم دختر یونانی با حرف م
مانیا : (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
مایا : در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
ملیکا : گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانوادهی گندمیان که خودرو هستند.
اسامی دیگر با حرف م
مهشید: مهسان – مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا: مرهم – نام زنبور عسل در یونانی
ماندان: ماندانا: – مادر کورش بزرگ – همسر کمبوجیه اول
مرسده: ملکه در ایران
مارال : از نامهای برگزیده
ماسیس : نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس
ماندانا : نام دختر پادشاه ماد و همسر کمبوجیه
ماه آفرید : نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : از نام های برگزیده
ماه دیس : از نام های برگزیده
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : از نام های برگزیده
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مخمل : نوعی پارچه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید ، خبر شادی
مژگان : چشم پوش
مَشیانه : نام نخستین زن(حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : از نام های برگزیده
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : از نام های برگزیده
مهر رخسار : از نام های برگزیده
مهرآگین : از نام های برگزیده
مهرآمیز : از نام های برگزیده
مهرآور : از نام های برگزیده
مهراسا : از نام های برگزیده
مهرافروز : از نام های برگزیده
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : از نام های برگزیده
مهرافشان : از نام های برگزیده
مهرانگیز : از نام های برگزیده
مهربانو : از نام های برگزیده
مهرچهر : از نام های برگزیده
مهرچین : از نام های برگزیده
مهرخ : از نام های برگزیده
مهرکیش : از نام های برگزیده
مهرناز : از نام های برگزیده
مهرنگار : از نام های برگزیده
مهرنواز : از نام های برگزیده
مهروی : از نام های برگزیده
مهری : از نام های برگزیده
مهسان : از نام های برگزیده
مهستی : بزرگترین ریشه
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : از نام های برگزیده
مهوش : مانند ماه ، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مورد : نام درخت همیشه سبز
مُوژان : غنچه نرگس
میترا : مظهر دوستی و محبت و صلح وصفا و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی
ماندوی: شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس: از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو :به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت: به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا :مهر دختر آریایها
مهر آئین: کیش مهر ایرانی
میرتو :از زنان شاهنشاهان هخامنشی