اسم دختر با حرف م (بیش از 200 اسم زیبا و جدید)

3/5 - (2 امتیاز)

در فرهنگ ایرانیان اسم دختر با حرف م به تعداد زیادی وجود دارد ، در ادامه بیش از 200 اسم دختر با حرف م را به همراه معانی آنها مشاهده می کنید.

اسم دختر با حرف م (بیش از 200 اسم زیبا و جدید)

اسم دختر با حرف م

مژگان : مژه‌ها، موی پلک چشم، (در اصطلاح عشاق) اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزه‌های معشوق به هدف سینه ی عاشق می رسد.

مَنیژه : در شاهنامه نام دختر افراسیاب، که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد.

موژان : خمار، پر کرشمه (چشم)

مِها : منسوب به ماه است؛ (به مجاز) زیبارو، با فتح میم به معنای بزرگ، بزرگتر

مَهان : (مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، ۱- منسوب به ماه؛ ۲-(به مجاز) زیبارو؛ چنانچه این واژه مِهان خوانده شود به معنی بزرگان میباشد.

مَهبان : (مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو

مِهبانو : بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان

مَهتا (مَه تا) : همانند ماه، چون ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مَهتاب : نور و روشنایی ماه؛ مهتابی

مَهتاج : تاج ماه؛ (به مجاز) زیبای زیبایان.

مَهدخت : (مَه = ماه + دخت = دختر) (= ماه دخت)

مَهدیس : مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو.

مَهدیسا : منسوب به مَهدیس

مهرآذر : آتشِ مهربانی و محبت؛ (به مجاز) بسیار مهربان و با محبت، پر عاطفه و احساس.

مهرآذین : در آیین و روش مهربانی و محبت، دارای آیین و رسم مهربانی و محبت؛ مهرورز، با محبت، مهربان

مهرآرا : ویژگی آن که به مهربانی و محبت آرایش شده، آراسته به مهربانی؛ مهربان و با محبت

مهرآسا : مثل خورشید، مانند خورشید؛ (به مجاز) زیبارو

مهرآفاق : (مهر= مهربانی و محبت + آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار)، (به مجاز) مهربان و با محبت

مهرآفرین : آفریننده‌ی مهر و محبت و دوستی.

مهرآنا : (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا (ترکی)= مادر)، مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ (به مجاز) مهربان و با محبت

مهراوه : مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + اوه (پسوند شباهت)

مِهرا : (مهر+ ا (پسوند نسبت))، منسوب به مِهر، مِهر

مِهرابه : دارنده‌ی جلوه‌ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد.

مِهرانا : منسوب به مهران

مِهراندخت : دختر دارنده‌ی مهر و محبت، دختر مهربان

مِهرانگیز : برانگیزاننده‌ی محبت و دوستی، انگیزنده‌ی شوق و مهر

مهرانوش : محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان

مِهرانه : (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، مهربان

مهربان : با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده

مِهربانو : بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان

مِهرجان : مُعرب از فارسی مهرگان

مِهرجهان : (مهر = خورشید + جهان)، خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ (به مجاز) زیبا رو

مِهردخت : (مهر = مهربانی، محبت + دخت = دختر)، دختر مهربان و با محبت

مِهرسا : (مهر = خورشید + سا (پسوند شباهت))، مثل خورشید؛ (به مجاز) زیبارو

مهرشید : خورشید

مِهرک : شبیه به خورشید؛ (به مجاز) زیبارو

مِهرگان : جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با نام ماه بر پامیشده است؛ (به مجاز) پاییز

مِهرگل : (مهر = خورشید + گل)، گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ (به مجاز) زیبا و لطیف

مِهرناز : نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند، خورشید ناز

مِهرنِگار : خورشید زیباروی، (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی

مِهرنوش : (مهر = خورشید + نوش = جاویدان) (به مجاز) زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو.

مِهرنیا : (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ ۲-(به مجاز) مهربان و با محبت

مَهرو : ماه رو، (به مجاز) زیبا رو

مَهروز : ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ (به مجاز) زیبارو

مِهروش : (مهر= خورشید + وش (پسوند شباهت))، مثل خورشید، مانند خورشید؛ (به مجاز) زیبا رو.

مِهری : منسوب به مهر

مِهرین : منسوب به مهر، نام آتشکده‌ای در قم

مَهسا : (مه = ماه + سا (پسوند شباهت))، مثل ماه، مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مهسان : مهسا، مانند ماه، زیبا

مهستا : (مهست = بزرگترین، مهمترین + ا (پسوند نسبت))، (به مجاز) دختر بزرگتر و مهمتر؛ دارای قدر و مرتبه ی عالی.

مَهشاد : ماهشاد

مَهشید : پرتو ماه، ماهتاب

مَهفام : (مَه = ماه + فام (پسوند به معنی رنگ))، به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛ (به مجاز) زیبارو

مَهکامه : منسوب به مهکام؛ (به مجاز) آرزوی زیبای روی.

مَهگل : (مَه = ماه + گل)، ۱- گلِ ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو

مَهلقا : ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ کنایه از زیبارو(ی) است.

مَهناز : ماه ناز

مهنور : (مه = ماه + نور) نورِ ماه ؛ (به مجاز) زیبارو.

مَهنوش : ماه نوش

مِهنیا : آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.

مَهوش : ماه وش، مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو

مهیاس : (مَه = ماه + یاس)، ماهی که چون گل یاس است؛ ۲ یاسی که چون ماه است؛ (به مجاز) زیباروی و با طراوت

مَهیسا : مهسا

مهین : بزرگترین (از نظر سال)؛ بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و رتبه و ارزش

مهیندخت : دختر بزرگ و بلند قدر؛ دختر ماهگونه، (به مجاز) زیبارو.

میگل : (می = شراب + گل)، (به مجاز) زیبا و مست کننده

مینا : پرنده‌ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است، مرغ مقلد، مرغ مینا؛ گلی معمولاً سفید، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن انواع ظروف میسازند.

مینو : بهشت، فردوس

مینودخت : (مینو = بهشت + دخت = دختر)، دختر بهشتی؛ (به مجاز) حوروش و زیبارو

میهن : کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، وطن

اسم دختر عربی دختر با حرف م


مؤمنه : مؤنث مؤمن، دیندار، متدین

مائده : مؤنث مائد، خوردنی، طعام؛ سفره‌ای که بر آن غذا میگذارند؛ سوره‌ای از قرآن کریم

ماجده : مؤنث ماجد، زنِ بزرگوار

ماریه : زنِ سفید و براق، بسیار درخشنده؛ نام همسر قبطی پیامبر اسلام(ص) و مادر ابراهیم ابن محمّد پسر پیامبر

ماهِده : مؤنث ماهِد، گسترنده، گستراننده

ماهره : مؤنث ماهر

مبارکه : مؤنث مبارک

مبینا : مؤنث مبین، روشنگر، هویدا

متانت : حالت استواری و سنگینی در رفتار همراه با پرهیز از نشان دادنِ هیجانهای درونی، وقار

متین : (دخترانه و پسرانه) دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند.

متینا : مؤنث متین

متینه : مؤنث متین

محبوبه : نام گیاهی (محبوبه‌ی شب)؛ زن محبوب، معشوق، معشوقه

محترم : قابل احترام، عزیز و گرامی

محجوبه : مؤنث محجوب

مُحَدِثه : مُحَدِث (زن)، مُحَدِث؛ یکی از القاب حضرت زهرا(س)

محسنه : مؤنث محسن، آراسته و زیبا؛ زن احسان کننده، زن نیکوکار

مریم : گلی سفید و خوشبو و دارای عطر بادوام، نام مادر عیسی (ع )، نام سوره‌ای در قرآن کریم

مریس : خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان

مرضیه : کسی که خدا از او راضی باشد – پسندیده، مرضی

معصومه : (مؤنث معصوم)، زن بی گناه و پاک معصوم، لقب حضرت فاطمه (معصومه) خواهر گرامی امام رضا (ع)

مُقدسه : مؤنث مقدس، آنکه از پلیدی و زشتی و گناه دوری میکند، پارسا

مقصوده : مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند؛ مورد علاقه

مُکَرمه : زن گرامی و عزیز کرده

مَکیه : مربوط یا متعلق به مکه، اهل مکه

ملاحت : حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی مینماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن.

ملایم : فاقد شدت و تندی؛ (به مجاز) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو، خوشایند

مَلِک نسا : پادشاهِ زنان، سَرور زنان؛ فرشته رو و زیبا در میان زنان.

مُلوک : (جمعِ مِلَک) پادشاهان

ملیحه : مؤنث ملیح، (به مجاز) ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک

ملیسا : زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ ماه صَفر؛ ماهی بین آخر گرما و زمستان.

مَلیکه : (زن) صاحب، (زن) مالک

مُنا : امیدها، آرزوها، مقاصد

مَنزلت : ارزش و اهمیت؛ مقام، درجه؛ نظم و انضباط؛ حد، پایه

منزه : به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ مبرا، بری، بی عیب

منصوره : مؤنث منصور

مُنور : روشن، درخشان، نورانی؛ (به مجاز) روشن فکر

مُنوره : مؤنث مُنور

مُنیر : ویژگی آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن

مُنیراعظم : درخشندگی و تابندگی زیاد؛ (به مجاز) بسیار زیبارو

مُنیره : نورانی و روشن و درخشان و آشکار

موحده : مؤنث موحد، یکتا پرست

مولود : آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ تولد، میلاد؛ (به مجاز) نتیجه، حاصل

مولوده : مؤنث مولود

مونا : تک، یکتا، در متون ایران باستان به مُحبَّت هم معنا شده است، گل یاس، امید

مونس : هم نشین و همراز، همدم

موهبت : هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده میشود یا او از آن بهره‌مند است.

مَهدا : اول شب، پاسی از شب، آرامش شب

مَهْدیه : کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.

مَهلا : آهسته! بی شتاب!

مُهنا : در خور، شایسته؛ گوارا و خوش؛ دور از رنج

مَهِیلا : حرکت آهسته، روان؛ از واژه های قرآنی

مَیسا : زنی که با برازندگی و تکبّر راه میرود، متکبر و با تبختر راه میرود.

مَیسون : وزین، با وقار، بردبار، گرانمایه

میمنت : سعادت، فرخندگی، مبارکی

اسم دختر ترکی دختر با حرف م


مارال : مرال، گوزن، آهو؛ (به مجاز) زیبا و خوش اندام.

اسامی عبری دختر با حرف م


ماری : گونه‌ی دیگری از مریم

ماریا : مریم، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبان‌های اسپانیایی و آسیایی است.

ماریان : انگلیسی از عبری، مریم

مرسانا : هدیه خداوند

مُهیمِن : آگاه به حاضر و غایب؛ از نامها و صفات خدا

اسم دختر فارسی – عربی با حرف م 


ماه صنم : از نام های مرکب، ، ماه و صنم.

ماه طَلعت : ماه سیما، ماه چهره؛ (به مجاز) زیبارو

ماه نِسا :  : ماهِ زنان؛ (به مجاز) زیبا رو در میان زنان، زیبارو.

ماه منظر : آنچه که دارای منظری چون ماه باشد، ماه چهر

ماه منیر : ماه درخشان و تابان؛ (به مجاز) زیبارو

مَلِک ناز : موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی؛ ویژگی آن که ناز و کرشمه‌ای شاهانه دارد.

مَه جَبین : دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.

مِهرنسا : خورشید زنان؛ (به مجاز) زیباروی در میان زنان.

مَهستی : (مَه = ماه + ستی = مخفف سیدتی)، ماه خانم، ماه بانو

مَه سیما : ماه سیما و ماه چهر

اسم دختر اوستایی با حرف م


مایا : منش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلهه‌ی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان

مَهیا : بزرگ

میترا : مهر، خورشید؛ پیمان؛ مهر

اسم دختر یونانی با حرف م 


مانیا : (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون

مایا : در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی

ملیکا : گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده‌ی گندمیان که خودرو هستند.


اسامی دیگر با حرف م

مهشید: مهسان – مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا: مرهم – نام زنبور عسل در یونانی
ماندان: ماندانا: – مادر کورش بزرگ – همسر کمبوجیه اول
مرسده: ملکه در ایران

مارال : از نام‌های برگزیده
ماسیس : نام دختر سی زین از خاندان ایرانی سورن
مانترَه : سخن منش انگیز و مقدس
ماندانا : نام دختر پادشاه ماد و همسر کمبوجیه
ماه آفرید : نام زن ایرج مادر منوچهر
ماه بانو : از نام های برگزیده
ماه دیس : از نام های برگزیده
ماهرُخ : خوشگل، زیبا
ماهرو : از نام های برگزیده
ماهوار : مانند ماه
ماهوش : مانند ماه
مخمل : نوعی پارچه
مرجان : از گیاهان دریایی
مرمر : سنگ خوشرنگ و قیمتی
مروارید : گوهر باارزش دریایی
مژده : نوید ، خبر شادی
مژگان : چشم پوش
مَشیانه : نام نخستین زن(حوا)
منیژه : خواهر فرنگیس، دختر افراسیاب
مه پیکر : از نام های برگزیده
مه سیما : ماه رو, ماهرخ، زیبا
مهتاب : نور آرام ماه
مهدخت : از نام های برگزیده
مهر رخسار : از نام های برگزیده
مهرآگین : از نام های برگزیده
مهرآمیز : از نام های برگزیده
مهرآور : از نام های برگزیده
مهراسا : از نام های برگزیده
مهرافروز : از نام های برگزیده
مهرافزا : آنکه مهر و محبت بیفزاید
مهرافزون : از نام های برگزیده
مهرافشان : از نام های برگزیده
مهرانگیز : از نام های برگزیده
مهربانو : از نام های برگزیده
مهرچهر : از نام های برگزیده
مهرچین : از نام های برگزیده
مهرخ : از نام های برگزیده
مهرکیش : از نام های برگزیده
مهرناز : از نام های برگزیده
مهرنگار : از نام های برگزیده
مهرنواز : از نام های برگزیده
مهروی : از نام های برگزیده
مهری : از نام های برگزیده
مهسان : از نام های برگزیده
مهستی : بزرگترین ریشه
مهشید : مهتاب، روشنایی ماه
مهناز : از نام های برگزیده
مهوش : مانند ماه ، خوشگل
مهین : بزرگ، بزرگتر
مورد : نام درخت همیشه سبز
مُوژان : غنچه نرگس
میترا : مظهر دوستی و محبت و صلح وصفا و روشنایی
مینا : نام گلی است
مینو : جهان معنوی

ماندوی: شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس: از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو :به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت: به معنی دختری همچون ماه
مهر آریا :مهر دختر آریایها
مهر آئین: کیش مهر ایرانی
میرتو :از زنان شاهنشاهان هخامنشی

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند

    ارسال دیدگاه