اشعار فراق امام زمان

عرض ارادت عاشقانه شاعران شیعی به ساحت مقدس آخرین امام شیعه و کسی است که همه جهانیان انتظار ظهورش را می کشند. اشعار فراق امام زمان موضوع مطلب امروز ما می باشد. با ما همراه باشید با کلی متن زیبا و عکس دلنشین.

اشعار فراق امام زمان

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری                کی از مسیر کوچه، قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی               ای آنکه در حجابت، دریای نور داری

من غرق در گناهم،کی می کنی نگاهم؟         برعکس چشمهایم، چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما                 کوک است ساز دلها،کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت          کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

“اللهم عجل لولیک الفرج”

طالبِ خونِ خدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ        یابنَ مِصباح الهُدی، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

چه شود با تو كنم گریه سرِ قبرِ حسین        در مزار شهدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

همه دم ناله ی من أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاست       می زنم تو را صدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

می زند تو را صدا از سرِ نیزه ها هنوز         سرِ از بدن جدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

چه شود ببینمت كنارِ بین الحرمین        سر و جان كنم فدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

چه شود از گُلِ رویت بدهی یك صدقه     سرِ راهی به گدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

“اللهم عجل لولیک الفرج”

فراق امام زمان

باز حسرت به دلم ماند و نیامد یارم
او چه کرده است ندانم همه شب بیمارم
نیت روزه نمودم که به مِی لب نزنم
یاد رخساره ی تو شد سبب افطارم
گر بُود صفحه ی روشن به کتاب عمرم
لحظاتی ست که خرج تو شده ای یارم
بس که از وصف تو گفتم همه مشتاق تواَند
لیک پرسند چگونه است رخ دلدارم
کاش تصویر گناهم به دو چشم تو نبود
تو به رویم نزدی من خجل از کردارم
گر نشانی ز تواَم بود همه رفت از دست
کاروان رفته و من گمشده ی دیدارم
از تو دلگیر شوم گر به سرایم آیی
خواب باشم بروی و نکنی بیدارم
آرزویم همه این است که در خیمه ی تو
بنگرم از کرمت بنده ی خدمتکارم
شعر فراق امام زمان

شعر فراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف – حمیدرضاگلرخی

با دیده ی پُر باران، شرمنده ام آقا جان
از روی تو ای جانان، شرمنده ام آقا جان

ای کعبه ی آمالم،از نامه ی اعمالم
خجلت زده و گریان، شرمنده ام آقا جان

با سنگِ گنه هر دم،من قلبِ تو بِشکستم
زین معصیت و عصیان، شرمنده ام آقا جان

سرمایه زِ کف دادم،از چشمِ تو اُفتادم
باید بدهم تاوان،شرمنده ام آقا جان

از خیلِ گناهانم،واللهِ پشیمانم
ای شاهِ جوانمردان،شرمنده ام آقا جان

خورده گره بر کارم،دلتنگِ شهیدانم
جا مانده ام از یاران، شرمنده ام آقا جان

شعر فراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف – حمیدرضاگلرخی

شب می رود و پیکِ سحر می آید
برخیز و ببین،صبحِ ظفر می آید

آن یــارِ سفرکرده به میقاتِ حضور
ای خیلِ مُحبّان، زِ سفر می آید

شعر فراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ کاظم بهمنی

رسیده‌ ام به چه جایی … کسی چه می‌ داند
رفیق گریه کجایی ؟ کسی چه می‌ داند

میان مایی و با ما غریبه‌ ای … افسوس
چه غفلتی ! چه بلایی ! کسی چه می‌ داند

تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
” اسیر ثانیه‌ هایی ” کسی چه می‌ داند

برای مردم شهری که با تو بد کردند
چگونه گرم دعایی ؟ کسی چه می‌ داند

تو خود برای ظهورت مصمـّمی اما
نمی‌ شود که بیایی کسی چه می‌ داند

کسی اگر چه نداند خدا که می‌ داند
فقط معطل مایی کسی چه می‌ داند

اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست …
تو جمعه جمعه می‌ آیی کسی چه می‌ داند

 

شعر فراق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس

حالا که از تعلّقِ خود، کنده آمده
حالا که از گناه، سرافکنده آمده
در وا کنید بنده‌ی شرمنده آمده
آلوده‎ای فراری و یک دنده آمده

دنبال نفس بودم و رسوای این و آن
تحقیرها شدم سر دعوای این و آن
قند و شکر زدم به مربّای این و آن
یک بار هم مرا تو بخر جایِ این و آن

 

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه