علت سیاهی حاجی فیروز چیست؟

تاريخ : 4 اسفند

همانطور که می دانید نماد نوروز ایرانیان حاجی فیروز است و حاجی فیروز هم شخصیتی با چهره سیاه است. اما علت سیاهی حاجی فیروز چیست؟ گهر در این بخش در همین مورد صحبت می کند.

علت سیاهی حاجی فیروز چیست؟

علت سیاهی حاجی فیروز چیست؟, پورتال خبری فرهنگی گهر

صورت سیاه و لباس قرمز حاجی فیروز نشان از یک رسم دیرینه دارد. رسمی که نوید بهار و تولد طبیعت را می دهد. حاجی فیروز که به قول خودش سالی یک روز مهمان کوچه ها و خیابان های شهر است، این روزها بر سر چهارراه ها و پشت چراغ قرمزها دوباره شروع به کار کرده است.

جمله معروف حاجی فیروز:

«ارباب خودم سامبولی بلیکم… ارباب خودم لطفی به ما کن»…

در روزهای پایانی هرسال، حاجی فیروز با لباس سرخ و چهره سیاه در خیابان ها می کوشد، توجه مردم را به خود جلب کند تا شاید مبلغی را از آنها دریافت کند. برخی از این حاجی فیروزها کودکانی هستند که تا همین دیروز نزد مردم با نام کودکان کار شناخته می شدند و حالا برای کسب درآمد بیشتر در روزهای آخر سال چهره کودکانه خود را سیاه کرده اند. برخی دیگر نیز متکدیانی هستند که در چنین روزهایی با تغییر ظاهر، راه کسبِ درآمد همیشگی خود را ادامه می دهند.

اما آیا حاجی فیروز در ایران باستان و آیین های کهن نیز تنها نشانه فردی است که از دیگران طلب پول و کمک می کند؟ اسطوره شناسان معتقدند در آداب و رسوم ایرانیان قدیم، حاجی فیروز شخصیتی است که صورت سیاهش نشانگر اتمام سیاهی ها و ناپاکی هاست و او پیام آور بهار است. حاجی فیروزها از پیشه های مختلف و با داشتن شغل و درآمد مشخص، تنها برای شاد کردن مردم و به جا آوردن رسم دیرینه ایرانیان، لباس سرخ بر تن می کردند و با خواندن اشعار به پیشباز آغاز سال نو و بهار طبیعت می رفتند و مردم نیز برای قدردانی، هدیه های کوچکی مانند آجیل، شیرینی یا سکه به آنها می بخشیدند.

دکتر حسین باهر، رفتارشناس اجتماعی درباره تغيير ماهيت حاجي فيروزهاي امروزي گفته است: حاجي فيروز سمبل يك انسان آزاد بوده است. او همراه با غلامش در روزهاي آخر سال به شادماني مي‌پرداخته وگاهي اوقات طنزي مي‌گفته كه ديگران را به خنده وا مي‌داشته است. او سمبل شادماني‌هاي پيش از عيد است. حالا آن انسان فهيم با لباس فاخر به انساني تبديل شده كه لباس‌هاي مندرس مي‌پوشد و در شهر به تكدي‌گري مي‌پردازد. او چهره‌اي ميان سال داشته اما حاجي فيروزهاي امروزي نه جنسيت دارند و نه سن و سال. آنها به شادي تظاهر مي‌كنند و در شهر مي‌چرخند. شرايط زندگي، آنها را مجبور به اين كار كرده است. بسياري از اين كودكان با خطرهاي جاني مواجه هستند. چند شب پيش در نزديكي يكي از چهارراه‌ها يكي از اين كودكان با ماشين تصادف كرده بود اما با وجود زخم روي پايش دست از تكدي‌گري بر نداشت و به كار خود ادامه داد. اينها تصويرهاي خوبي براي نشان دادن چهره شهر ما نيست. بايد براي چنين بچه‌هايي كار فراهم كرد و برخوردي از جنس پدرانه نمود. اين وظيفه نهادهاي فرهنگي است كه نسبت به اين مساله حساسيت نشان دهند و مسوولان را وادار كنند تا وجهه اين اسطوره ملي به اين شكل در ذهن نسل امروز نقش نبندد. همچنين دولت نبايد اجازه دهد چهره اين اسطوره فرهنگي ما به دست متكديان جامعه از بين برود. متوليان جامعه بايد از يك سو جلوي اين پديده را بگيرند و از سوي ديگر به دنبال چاره‌سازي براي اين مساله باشند.

به گفته اسطوره شناسان، در پایان هر سال شخصیت های افسانه ای در آیین های مختلف ظهور می کنند تا خبر از آغاز سال جدید بدهند. بابانوئل در فرهنگ اروپایی و حاجی فیروز در فرهنگ ایرانی. اما چرا بابانوئل هدیه می دهد و حاجی فیروز طلب کمک می کند؟

بهار مختاریان، اسطوره شناس گفته است: در فرهنگ اروپایی، کارکرد و نقش تعداد زیادی از شخصیت‌های کهن مراسم باستانی با سنت دینی جدید مسیحی آمیخت و شکل تازه‌ای به خود گرفت؛ یکی از این شخصیت‌ها «سنتاکلاوس» یا بابانوئل است. در متون قرن چهارم میلادی از اسقفی به نام نیکلاس میرا (Nikolas Myra) یاد شده است که کودکان را حمایت و تشویق می‌کرد. سنت هدیه دادن به کودکان بعدها به مرور زمان در این رسم تثبیت شد. در منابع قدیمی مسیحی آمده است که شخصی در ماه دسامبر با چوبی قطور که بر دوش داشت و سورتمه‌ای که بر آن سوار بود به همراه شخصی که نمادی از ابلیس بود، در کوی و برزن به راه می‌افتاد و از خانه‌ها دیدار می‌کرد و از والدین، نحوه رفتار کودکان را جویا می‌شد. از قرن نوزدهم به این مراسم این عنصر هم افزوده شد که این شخصیت باید به کودکان هدیه هم می‌داد. تصویری که از «سنتاکلاوس» یا بابانوئل در منابع کهن در دست است دیگر به تصویر کنونی او هیچ شباهتی ندارد. از جمله این تصاویر، تصویری است که او را در مراسمی رایج در اسکاندیناوی نشان می‌دهد، با پوشش بلند زمستانی قهوه‌ای رنگ و کلاهی نوک‌دار بر سر و چوبی برپشت. (ایسنا)

او با اشاره به مشابهت‌های فرهنگ هند و اروپایی و شباهت‌های میان آیین‌ هالووین و چهارشنبه‌سوری توضیح می دهد: این دو جشن‌هایی بوده‌اند که در آن نیاکان و مردگان به زمین برمی‌گشتند، آیین‌ بزرگ‌داشت نیاکان یکی از مهم‌ترین آیین‌های جشن‌های هند و اروپایی بود و نمونه‌هایی بسیاری از آن در پیوند با فصل زمستان وجود داشت. با توجه به آن‌چه گفتیم مقوله‌ حاجی فیروز هم اساسا بازنمود همین بازگشت مردگان بر زمین است. همان‌طور که اشاره شد جشن‌های هند و اروپایی یا در آغاز زمستان یا در پایان آن انجام می‌شوند و احتمالا در مورد نخست، ارواح و ایزدان باید زمستان را بزرگ می‌داشتند و در مورد دوم گذر از این زمان سخت را جشن می گرفتند. در این دو زمان، بازگشت نمادین مردگان در الگوها و رفتارهای مختلف دیده‌ می‌شود.

این استاد دانشگاه با بیان این‌که حاجی فیروز را نباید گدا خواند، ‌توضیح داده است: این‌که حرکت امروزی او را گدایی می‌خوانند نادرست است. هرگونه توصیف و نام‌گذاری برای چنین شاخصه‌هایی بدون بررسی‌های دقیق، که صرفا از ذهنیت امروزی بدون در نظر گرفتن بافت این آیین‌ها به وجود می‌آید، از لحاظ علمی نادرست است. بر این اساس، بخشش و نثاری که مردم در بافت کهن در پیوند با این ارواح انجام می‌دادند و زندگی سالانه‌ی خود را تضمین می‌کردند، امروزه به طور یک‌طرفه‌ای با حضور حاجی فیروز به شکل گدایی معنا می‌شود.

مختاریان که در گفت وگویی با ایسنا به بیان این مطالب پرداخته، ادامه می دهد: درک درستی از این عناصر نمادین رفتاری کمک می‌کند تا ما در کاربردی کردن آن‌ها و کارآفرینی در حوزه اقتصاد و فرهنگ موفق‌تر باشیم، مانند اتفاقی که در مورد «سنتاکلاوس» یا (بابانوئل) در غرب اتفاق افتاده است. وقتی سیاست‌گذاری بر پایه‌ی دانش علمی نباشد، این شاخص‌ها صرفا به عنوان نمادهایی سرگردان می‌توانند مورد سوءاستفاده هم قرار گیرند. باید توجه داشت که صرفا خود حاجی فیروزهایی که در هنگام نوروز در کوچه و خیابان گدایی می‌کنند، منظور نیست بلکه افراد نامتخصصی که آن‌ها را تبیین می‌کنند، یا افرادی که صرف شباهت‌های صوری دست به مقایسه می‌زنند و بافت را فراموش می‌کنند. آن‌ها می‌کوشند این نمادهای سرگردان را بر حسب علاقه‌ی فردی به هر سمت وسو که می‌خواهند بکشند و تعابیر شخصی از آن‌ها ارائه دهند.

دکتر میرجلال الدین کزازی نیز در مقاله ای که در روزنامه اعتماد به چاپ رسیده، در مقایسه حاجی فیروز و بابانوئل نوشته است: بابانوئل آنچنان که همه می دانند جامه ای سرخ فام در بردارد و گهگاه کلاهی سپید نیز بر سر. از دیگر سو حاجی فیروز که او را در روزهای فرجامین سال در شهرهای ایران می بینیم که سرودخوانان به هر سوی می رود، جامه ای سرخ فام بر تن دارد. آنچه این چهره و پدیده فرهنگی را از بابانوئل جدا می دارد، سیاهی چهره او است. ما می توانیم در این دو تن به نمادی یگانه بازخوریم که رنگ سرخ است. رنگ سرخ می تواند نماد و نشانه ای از خورشید یا گرما و روشنی و در پی آن زندگی باشد. به سخن دیگر حاجی فیروز هنگامی پدیدار می شود که روزگار تیرگی و سرما به پایان می رسد. روزگار روشنی و گرما فراز می آید. تیرگی روی حاج فیروز می تواند نمادی از شب باشد. به سخنی دیگر شب روزگار فرومردگی و افسردگی جهان را نشان می دهد. در برابر، روز نشانه ای است از رستاخیز دیگرباره گیتی. جهانی که در تیرگی و سرما فروفسرده است از نشانه های زندگی که جنبش و تکاپوست بی بهره مانده است. با فرا رسیدن بهار جان و جنب از سر می گیرد زیرا خورشید در آن هنگام توش و توانی تازه می یابد. از دیگر سوی سپیدی چهره و کلاه بابانوئل می تواند همچنان یادآور روشنایی و روز باشد اما نکته ای در این میان که حاجی فیروز و بابانوئل را از هم جدا می دارد زمان پدیداری و سربرآوری آنهاست. حاجی فیروز آنچنان که گفته آمد در روزهای فرجامین اسفند و روزهای آغازین فروردین آشکار می شود اما بابانوئل در روزهای برگزاری جشن زادن عیسی مسیح.

او در بخش دیگری از مقاله خود حاجی فیروز را همتای بابانوئل دانسته و گفته است: بابانوئل که در روزها و شب های کریسمس در باختر زمین پدیدار می شود، از این روی می تواند نمادی باشد از مهر یا خورشید که ترسایان به راستی زادن او را جشن می گیرند و بزرگ می دارند. از دیگر سوی در ایران هم همتای بابانوئل حاجی فیروز می تواند بود که نمادی است بازبسته به جشن و آیین نوروز که آن هم مانند شب یلدا آیین و جشنی است در ستایش و بزرگداشت خورشید و روشنایی و روز و گرمی که در نماد رنگ سرخ به نمود آمده است زیرا یکی از خاستگاه ها و پایگاه های جشن و آیین نوروزی، پدیده ای کیهانی و گاهشمارانه است که آن را «ترازمندی بهاری» (= اعتدال ربیعی) می نامیم. ترازمندی بهاری برابر و همتراز شدن شب و روز است.

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي