داستان کوتاه بسیار جالب دوست خوب
داستان کوتاه بسیار جالب دوست خوب دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم …
داستان کوتاه بسیار جالب دوست خوب دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم …
در زمانی های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش در میرود. …
مدرسهی کوچک روستایی بود که بهوسیلهی بخاری زغالی قدیمی، گرم میشد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر …
عشق یعنی سوختن ها از درون عشق یعنی سوختن تا ساختن عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
شاید ما به سرعت از بچگیمون دور شدیم کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم؛حالا که بزرگیم …
One song can spark a momentیک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد One flower …
روزی زنی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود بیمار شد شوهر او که راننده موتور …
بسیاری از مردم کتاب شاهزاده کوچولو اثر سنت اگزوپری را میشناسند.اما شاید همه ندانند که او خلبان …
تا وقتی زنده ام، اولین ملاقاتم با آلوین سی. هاس در سال 1991 را فراموش نمی کنم. …
پادشاه قدرتمند و توانایی, روزی برای شکار با درباریان خود به صحرا رفت, در راه کنیزک زیبایی …
پزشک و جراح مشهور (د.ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم …
کاروان به کربلا رسید. شترها زانو زدند و بارهایشان را خالی کردند. بچه ها از روی شتر …
هنوز هم بعد از این همه سال، چهرهی ویلان را از یاد نمیبرم. در واقع، در طول …
هرگز كسی را قضاوت نكنید .. چون شما همه چیز را نمیدانید …
روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستاییها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 …
يك دختر خانم زيبا خطاب به رئيس شركت امريكائي ج پ مورگان نامهاي بدين مضمون نوشته است:
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا …
ميگويند چند صد سال پيش، در اصفهان مسجدي مي ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، كارگرها و …
عتيقه فروشي، به منزل رعيتي ساده وارد شد. ديد کاسه اي نفيس و قديمي در گوشه اي …