شعر سهراب سپهری پر مرغان اساطیر

شعر پر مرغان اساطیر سهراب سپهری یکی از اشعار زیبا و به یاد ماندنی وی محسوب می شود. سهراب سپهری از شاعران بی نظیر معاصر به شمار می رود که شعرهای او را می توان شعر نو بیان نمود. وی اهل کاشان و از اعیان لسان الملک، عالم و مورخ در زمان قاجاریه بود. وی در سال 1307 شمسی در کاشان به دنیا آمد، اما بیشتر عمر خود را در تهران گذراند. وی فارغ التحصیل از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.

شعر پر مرغان اساطیر سهراب سپهری

شعر سهراب سپهری پر مرغان اساطیر

متن شعر سهراب سپهری پر مرغان اساطیر

  • قایقی خواهم ساخت،
  • خواهم انداخت به آب.
  • دور خواهم شد از این خاک غریب
  • که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق
  • قهرمانان را بیدار کند.
  • قایق از تور تهی
  • و دل از آرزوی مروارید.
  • همچنان خواهم راند.
  • نه به آبی ها دل خواهم بست.
  • نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
  • و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
  • می فشانند فسون از سر گیسوهاشان.
  • همچنان خواهم راند.     همچنان خواهم خواند:
  • “دور باید شد، دور.
  • مرد آن شهر اساطیر نداشت.
  • زن آن شهر به سرشاری یک خوشه ی انگور نبود.
  • هیچ آیینه ی تالاری، سرخوشی ها را تکرار نکرد.
  • چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
  • دور باید شد، دور.
  • شب سرودش را خواند،
  • نوبت پنجره هاست.”
  • همچنان خواهم خواند.    همچنان خواهم راند.
  • پشت دریاها شهری است
  • که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است.
  • بام ها جای کبوترهایی است، که به فواره ی هوش بشری می نگرند.
  • دست هر کودک ده ساله ی شهر، شاخه ی معرفتی است.
  • مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
  • که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
  • خاک، موسیقی احساس تو را می شنود.
  • و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد.
  • پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است.
  • شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
  • پشت دریاها شهری است!
  • قایقی باید ساخت.
اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه