متن سخنرانی شهادت امام صادق

متن سخنرانی شهادت امام صادق شامل متن ها و مکتوباتی از این امام بزرگوار است که در آن ها انسان را به دعوت به عبادت و اهمیت انسانیت و فراگرفتن علم و دانش می کند.این متن ها از بزرگوارانی چون جناب حسینی قمی، مهدی توکلی، دکتر رفیعی و … روایت شده و به انسان یادآور کننده اصل و نعمت وجودی اش می باشند.

متن سخنرانی شهادت امام صادق

متن سخنرانی شهادت امام صادق حسینی قمی

در سه کتاب امالی، خصال و علل الشریع شیخ صدوقی حدیثی را نقل کرده است.این حدیث درمورد صحبتی است از کالک بن انس که از سیره اخلاقی امام صادق می باشد.او که رفت و آمد زیادی با امام داشت یکی از چهار پیشوایی است که اهل سنت می باشد.
اهل سنت به سه دسته تقسیم می شوند.این دو دسته شامل مالک های مذهب و حنفی مذهب یا حنبلی مذهب هستند.
مالک بن انس تعریف های طولانی از امام صادق دارد.
او می گوید که وقتی من خدمت حضرت می رفتم حضرت به من احترام می کرد و مرا مورد محبت قرار می داد. پیام این سخن این است که امام حتی به کسانی که از نظر فکری صد درصد با ایشان موافق نبودند احترام می گذاشتند. او می گوید که باعث خوشحالی من بود که مورد تکریم امام قرار می گرفت. ما در مسئله امامت با اهل سنت اختلاف داریم ولی معنایش این نیست که به یکدیگر احترام نگذاریم. بعضی رسانه ها در مورد اهل سنت و شیعه این مسائل را رعایت نمی کنند. صحیح نیست که ما احساسات یکدیگر را علیه همدیگر تحریک بکنیم.
مالک بن انس می گوید که من هر وقت محضر امام می رفتم از ایشان استفاده می کردم. ایشان می گوید: چشمی ندیده، گوشی نشنیده و به قلب و فکر کسی خطور نکرده فردی برتر از امام صادق (ع) در تقوا، علم و زهد.
مجالست با امام صادق (ع)
مالک بن انس در مورد عبادت امام می فرماید: وقتی ایشان جلسه ای نداشتند، مشغول عبادت در نماز و ذکر بودند و روزه دار بودند. در سفری با امام بودیم وقتی به میقات رسیدم و حضرت برای گفتن لبیک آماده شدند، تا ایشان می خواستند بگویند: لبیک، صدا در گلوی ایشان قطع می شد. من به آقا گفتم که چاره ای نیست باید لبیک بگویید و حرکت کنیم. امام فرمود که چگونه جرات کنم بگویم: لبیک، اللهم لبیک و بشنوم لا لبیک. (بهترین زائر مکه یعنی امام نگران گفتن لبیک شان بودند. خوب است کسانی که می خواهند به مکه بروم حق الناس ها را ادا کنند، اگر دل کسی را شکسته اند، آنرا بدست بیاورند زیرا امام صادق (ع) با پاک ترین مال ها به حج می رفتند و نگران لبیک گفتن بودند. روایت داریم: ما خانواده ای هستیم که هزینه ی حج را از پاک ترین اموال مان هزینه می کنیم.
انس بن مالک در مورد مجالست امام صادق (ع) می گوید: امام در مجالس شان پرحدیث و خوش مجلس بودند و مجلس پرفایده ای داشتند. منظور از پُرحدیث، زیاد حرف زدن نبوده است. امام از اصحابی که پُرحرف بودند گِله می کردند و می فرمودند که افرادی که قبل از شما بودند تمرین سکوت می کردند ولی شما خیلی حرف می زنید، اگر در مجلس حرف بیهوده گفته می شد از صاحب مجلس می خواستند که مجلس را به سمت حرف مفید ببرند و بار دوم و سوم هم مسیر مجلس را عوض می کرد ولی بعد مجلس را ترک می کردند. ما در مجالسی می نشینیم و حرف های بیهوده می شنویم ولی روی مان نمی شود که بگوییم غیبت نکنید. اگر ما نمی توانیم در مقابل افرادی که مجلس را به گناه می کشانند مقابله کنیم، باید مجلس را ترک کنیم.


سخنرانی مهدی توکلی درمورد شهادت امام صادق

بیشترین چیزی که ما درمورد اسلام میدانیم تمامش از اهل بیت می باشد، طوری که حتی تمام اهل سنت هم این موضوع را می دانند و به آن آگاهند.در چند روز پیش وقتی که داشتم اخبار سراسری را نگاه می کردم دیدم که با تعدادی از علمای اهل سنت مصاحبه می کنند.این مصاحبه هم برای علمای داخل کشور بود و هم خارج کشور.نکته جالبش این جا بود که همه آنها گفتند که چهار امامی که برای اهل سنت می باشند همه شان از شاگردان امام صادق بوده اند.
90 درصد چیزهایی که ما در مورد اسلام میدانیم، همه اش از اهل بیت علیهم السلام است؛ مثلا بیشتر جمعیت اهل سنت حنفی اند. اهل سنت اکثر جمعیت شان حنفی اند، شاید نصف اهل سنت. از امام صادق علیه السلام نقل شده است: « لِکُلِّ شَیءٍ أساسُ وَ أساسُ الاسلامِ حُبُّنا أهل البَیتِ »، هر چیزی یک پایه ای می خواهد، هر بنایی ستونش قوی تر باشد، استحکامش بیشتر است. مثلا بعضی بناها هست که 5000 سال قدمت دارد. می فرمایند هر چیزی اساسی دارد، و اساس اسلام محبّت ما اهل بیت است.
این ابوحنیفه شاگرد امام صادق علیه السلام بود، همیشه می گفت: اگر آن دو سالی که من رفتم از امام صادق کسب فیض کردم، آن نبود، من هلاک می شدم. چیزی از علم نمی دانستم، فقط آن دوسال یاد گرفتم. « لَولا سَنَتان لَهَلَکَ نعمان »
یا مالک بن انس، که رهبر مالکی هاست. این شاگرد امام صادق علیه السلام بود، پیر مرد هم بود، می آمد خدمت امام صادق علیه السلام، خودش می گوید: « حضرت پشت من پشتی می گذاشتند و من از اینکه اینقدر به من لطف می کنند، همیشه شاکر بودم »، شاگرد مکتب امام صادق علیه السلام بود.
شافعی بعد از امام صادق علیه السلام متولد شد، و او شاگرد مالک بن انس بود، با واسطه شاگرد امام صادق علیه السلام است.
احمد حنبل شاگرد شافعی بود. او هم با واسطه شاگرد امام صادق علیه السلام است. خلاصه 90 درصد آن چیزهایی که مسلمانان از دین می دانند، از اهل بیت علیهم السلام است.
اهل بیت (ع) را رها نکنید
پیغمبر صلوات الله علیه فرمودند: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ »، محبت أهل بیت علیهم السلام ریشه اش در آیات قرآن است، می گفتند: من اجری از شما نمی خواهم، جز اینکه این اهل بیت را رها نکنید بعد فرمودند: « مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ » این اجری که از شما خواستم، به سود خود شماست، و گر نه به حال من هیچ فایده ای ندارد.
حب اهل بیت (ع) باعث تقویت ایمان
جوان ها، آقایان، خانم ها، ما ایمانهایمان ضعیف می شود. به خاطر این که غفلت می کنیم، کوتاهی می کنیم، افول می کنیم، این ها جمع می شود، جمع می شود، جمع می شود، ایمانمان کدر می شود، ضعیف می شود. اما یک سفر می رویم حرم امام رضا علیه السلام، تمام این استخوان ها نرم می شود، ایمان را زنده می کند، تا یک خورده ایمان ضعیف می شود، محرم میشود، می آیی در دستگاه أباعبدالله علیه السلام این ایمانت را زنده می کند، حب أهل البیت.
عدم تعصب بر اهل بیت موجب زمین خوردن
من دیده ام کسانی مرجع تقلید بوده اند، فقیه بوده اند، مجتهد بوده اند، اما چون در اهل بیت علیهم السلام تعصب نداشته اند، زمین خورده اند، آبرویشان رفته، کسی باورش نمی شد، اما آدم هایی دیدم که اراذل بودند، بی بند و بار بودند، اما روی اهل بیت علیهم السلام تعصب داشتند، اهل بیت دستشان را گرفت، یکی اش همین « طیّب ».
طیّب، حرّ زمان بود.


شهادت امام صادق با سخنرانی دکتر رفیعی

در داستانی آمده است که امام صادق به دوستان نامه ای نوشتند.این نامه به یکی از مکتوبات امام صادق شهرت دارد.اما این مکتوب با حدیث تفاوت هایی دارد.این تفاوت هم این است که مکتوبات را خود امام نقل کرده اند و نامه است.اما حدیث از دیگران نقل می شوند.برای عاقبت بخیری باید سه کار را انجام دهی:
یک: نعمت های خدا را در معصیت صرف نکنید. مثلا به شما گوش و چشم داده در راه نگاه به نامحرم یا شنیدن غیبت صرف نکنید. حرفش آسان است اما عملش سخت است. امام صادق(ع) می فرماید: سه مرحله نامه اعمال شما را پیش ما می آورند. جوانی آمد پیش امام صادق(ع) امام می دانست که او امروز با مادرش دعوا کرده است تا آمد نشست پای درس امام، امام به او گفت: بلند شو برو اول دل مادرت را به دست بیاور بعد بیا در کلاس بنشین. شخصی دیگری بود غلامش پشت سرش بود و صدایش کرد و نشنید و به او گفت: حرام زاده کجا هستی، امام ایستاد و گفت: من فکر می کردم تو ایمان داری ؟ چرا فحش دادی به او، بعد آن شخص گفت: این مادرش مسلمان نیست و از جای دیگر است، امام گفت: هرقومی ازدواج دارد، مگر همه ازدواج ها اینگونه است، هر قومی برای خودش ازدواج دارد و هرکس پدر مادر دارد، راوی می گوید: امام رابطه اش را با او قطع کرد.
ببینید این است که نعمت ها را باید در مسیرش خرج کنید. یک آیه در قرآن است که بسیار جالب است می گوید شیطان دور مردم طواف می کند که یک روزنه پیدا کند تا نفوذ کند. حدیث داریم که هرکسی که گوش بدهد از سخنرانی که دارد از خدا می گوید این گوش عبادت گوش است، و این شخص عبادت خدا کرده است، نگاه کردن درست عبادت چشم است، زبان هم همین طور است، مراقب باشیم.
دو: به حلم خداوند مغرور نشوید. خداوند ستار و حلیم است ، می پوشاند اما شما به این کار خداوند مغرور نشوید.
سه: اگر می خواهید عاقبت بخیر بشوید به کسی که به ما منصوب است و ارادت دارد احترام بگذارید. اگر مداح است چه می دانم چایی بریز است یا منبری است یا سادات است و شاعر است به او احترام کنید.
این روایت تمام شد. حالا می خواهم از آداب معاشرت امام صادق(ع) چند نمونه بگوییم. ما در جامعه اجتماعی زندگی می کنیم که هرکس یک آداب و اصولی دارد.
یکی از آداب معاشرت درباره پدر و مادر است، شخصی آمد پیش پیامبر(ص) گفت: می شود به ما بگویید پدر مادر شانشان چیست؟ پیامبر(ص) فرمودند: پدر و مادر بهشت تو هستند و پدر مادر جهنم تو هستند، هم می توانند بهشت رفتن تو را فراهم کنند هم می توانند جهنم رفتن تو را فراهم کنند.
مطلب دوم درباره دوست است، عزیزان یکی از کسانی که افراد لعنت می کنند دوست ناباب است، قرآن می گوید: کسانی که می روند جهنم می گویند: کاش با فلانی دوست نمی شدم.
شخصی آمد پیش امام صادق(ع) گفت: دوست به دوست چه حقی دارد، امام فرمودند: سی حق دارد. بعد گفت: آقا می شود بفرمایید ، حضرت برایش شمرد. یکی اش این است که آنچه که برای خود می پسندی برای او هم بپسند. از حضرت عیسی(ع) پرسیدند: با چه کسی رفیق بشویم، حضرت فرمودند با کسی که سه ویژگی داشته باشد، یک: وقتی که نگاه می کنی یاد خداوند بی افتی. دو: وقتی حرف می زند علمتان زیاد شود. سه: عملش را که می بینی یاد آخرت بی افتی.

همچنین بخوانید: متن روضه امام صادق

سخنرانی حاج محرابیان درمورد شهادت امام صادق

بزرگ ترین تفاوتی که انسان با سایر حیوانات دارد این است که انسان از نعمت عقل و درایت داراست.اگر در دارا بودن درایی باشد که حیوانات نسبت به ما برتری دارند.یعنی اگر بنا بر خوراک باشد که گاو از انسان ها بیشتر می خورند.راحت تر هم می خورند نه پختنی دارند نه لباس شستنی نه ظرف شستنی.در جفت گیری نیازی به عقدر کردن ندارند و نیازی هم به لباس و تجدید آن هم ندارند.
چشم حيوان ها، بعضي حيوان ها زير برف را مي بينند. پرواز حيوان ها از خلبان ها، پروازشان راحت تر، بيشتر، مسكنشان، زنبور عسل خانه هاي مسدّس مي سازد كه مهندسين ما بعضي هايشان بعد از سالها به آنجا رسيدند. يعني در خوراك و پوشاك و شهوت و مسكن و اينها حيوان ها از ما خيلي هايشان راحت تر هستند.
1- امتياز بشر بر ديگر موجودات
شرف بشر به عقل و فكر و انتخابش است. پس مي نويسم امتياز انسان به عقل و علم و فكر و تجربه و يا انتخابش. خوب اين عقل و فكر و علم و تجربه كافي است؟ نه! چرا؟ اگر عقل و فكر و تجربه كافي بود، انسان پشيمان نمي شد. ما فرض كنيد شش ميليارد جمعيت داريم. هر آدمي 100 بار پشيمان شده، من اين را مكرر گفتم. هر نفري صد بار پشيمان شود، ششصد ميليارد پشيماني داريم. هرپشيماني كافي است به اينكه عقل ما قد نمي داد. چون اگر عقلمان درست مي فهيمد پشيمان نمي شديم. پس چون پشيمان مي شويم، چون پشيمان مي شويم، پس عقل، علم چه… كافي نيست. چون اگر عقل و علم كافي بود پشيمان نمي شديم. انتخابمان هم درست نيست. چرا؟ تا حالا چقدر طلاق واقع شده است؟ اينكه همسر، همسر را طلاق مي دهد، اين پيداست انتخابش درست نبوده است. بگو: آقا پس عقل و فكر را كنار بگذاريم. نه! عقل لازم است. انتخاب و تجربه و فكر لازم است. لازم هست اما كافي نيست. مثل ترازوي زرگرها! اين مثال را نگوييد من تكرار كردم. مي فهمم تكرار كردم. ولي بنا دارم تكرار كنم. ترازوي زرگري ترازو هست، اما براي خيلي چيزها كافي… براي طلا و نقره خوب است. عقل و فكر مثل ترازوي زرگرها است. طلا فروش ها! حالا كه عقل و فكر كافي نيست ما نياز به امداد الهي داريم. نياز به وحي داريم. نبوت و امامت براي اين است كه امتياز ما را… چون امتياز انسان به عقل و علم و فكر است و چون، و چون عقل و فكر و اينها كافي نيست، چه… نياز به وحي داريم. كه آن كسي كه وحي را به ما مي رساند پيغمبر و امام است. خلاص! چه گفتم؟ دارم اصول دين مي گويم.
سؤال: در خيابان با شما صحبت كردند، انسان چه نيازي به پيغمبر دارد؟ مگر عقل ندارد؟ جواب: بسم الله الرحمن الرحيم، انسان عقل دارد، ولي عقلش كوتاه است. به چه دليل؟ به دليل اينكه پشيمان مي شود. اگر عقلش درست مي فهميد پشيمان… مگر ما خودمان نمي توانيم انتخاب كنيم؟ بسمه تعالي نه! اگر انتخاب شما درست بود، هيچ كس همسرش را طلاق نمي داد. شغلش را عوض نمي كرد. اين دليل است بر اينكه بشر نياز به پيغمبر دارد. قوانين بشري هم كافي نيست. حقوق بشر و اينها هم همه روضه مي خوانند. در روضه ها چيزهاي خوبي است. شعر هم چيز خوبي است. چه مي گويند؟ همينطور حرف مي زنند. حقوق بشر هم از وحي بايد بگيريم. خدا بايد به من بگويد حقوق بشر چيست. آنها كه دين دارند حقوق بشر را مراعات مي كنند. يك قصه از امام صادق بگويم. چون در آستانه شهادت امام صادق هست. امام صادق (ع) مي خواست يك مسئله اي را به كسي ياد بدهد. منتهي با تجربه! به يكي از يارانش گفت: شما به من اجازه بده دست شما را فشار دهم. گفت: آقا خواهش مي كنم دست من در خدمت شما! گفت: اجازه مي دهي؟ امام صادق اجازه گرفت. براي چه؟ براي اينكه مثلاً مي خواست يك كمي دست ايشان را فشار بدهد. بعد كه اجازه گرفت دست ايشان را فشار داد، بعد برداشت. گفت: ببين جاي اين فشار انگشت من ماند؟ گفت: بله ماند. يك كمي جا برداشت. گفت: اگر كسي دست كسي را همين مقدار فشار بدهد، كه جا بردارد بايد ديه بدهد. بايد جريمه بدهد. بايد پول بدهد. يعني يك مسئله را مي خواست با تجربه نشان بدهد، امام صادق از يارش و از شاگردش اجازه گرفت. اين را مي گويند: حقوق بشر!

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند

ارسال دیدگاه