مقام زن در ادیان مختلف چگونه است؟

همانطور که می دانید ادیان مختلف در جهان وجود دارد، اسلام، مسیحیت، یهودیت و … . هر کدام از ادیان ویژگی های خاص خود را دارند. مقام زن یکی از مهمترین موضوعاتی که در همه ادیان در مورد آن به طور ویژه صحبت شده است. اگر می خواهید بدانید مقام زن در ادیان مختلف چگونه است این بخش گهر را بخوانید.

مقام زن در ادیان مختلف چگونه است؟

مقام زن در ادیان مختلف چگونه است؟

مقام زن در ادیان

درباره مقام و جایگاه زنان در دین مقدس اسلام کتابها نوشته شده و حرف های زیادی نیز گفته و شنیده شده است که همگی از توجه خاص اسلام به زنان و رعایت حقوق مشخص شده برای آنان داشته است.

امروزه علما و اندیشمندان جهان اسلام مدعی هستند که آنچه دین اسلام به عنوان حقوق و منزلت برای زنان بیان نموده است بسیار متفاوت با ادیان دیگر و در حقیقت کاملتر و جامع تر از همه آنان است.

برای درک بیشتر این ادعا باید مطالعه ای در مقام زنان از نظر سایر ادیان نیز باید داشته باشیم و با گفته ها و آموزه های آنان در مورد زنان آشنایی یابیم . هر چند این موضوع ، بحثی گسترده و مفصل را می طلبد اما برای شناخت اجمالی از این موضوع به سراغ یکی از محققان در این زمینه رفتیم و گفتگویی با وی ترتیب دادیم . خانم معصومه عادلی ، کارشناس ارشد تاریخ و همینطور دانش آموخته علوم حوزوی در جامعة الزهرا (س) از جمله چهره های موفق در زمینه تحقیق و پژوهش مسائل زنان به شمار می رود و با بیش از دهها مقاله ، پژوهش و تحقیق در این باره ، موفقیت های بیشماری کسب نموده است.

وی درباره ارزش و جایگاه زن در ادیان مختلف گفت : زن حقيقتي است كه در طول تاريخ، فراز و نشيب‌هاي فراواني را تحمل كرده و از زنده به گور شدن تا خدايي شدن را به خود ديده است. زن غير از حقيقت انساني، رازي در خود نهفته دارد كه بايد جلوه‌هاي مختلف آن كشف و صورت‌هاي گوناگونش پديدار شود تا آن گونه كه هست، شناسايي و معرفي گردد.

زن در اسلام، مظهر قداست و پاكي، موجب خير و بركت شناخته شده و از ارزش و احترام فوق العاده‌اي برخوردار است. هويت زن، هويت جامعه است و در واقع ارزش گذاشتن به زن و كمالات و خدمات بي پايان او، ارزش گذاشتن به تمام اقشار جامعه مي‌باشد. اين ارزش گذاشتن به زن ، فقط در دين اسلام نيست و به طور كلي در فرهنگ وحي از زن به عظمت ياد شده است. براي نمونه مي‌توان به حضرت مريم(س) اشاره كرد. حضرت مريم(س)، نمونه يكي از بزرگ‌ترين اعجازهاي آسماني معرفي مي‌شود و وجود عيسي(ع) يكي از تجليات كمال روحاني اين زن به شمار مي‌رود. حضرت مريم(س)، با تقوا و درايت بود و لحظه‌اي از توجه به پروردگارش باز نمي‌ماند و بر اثر همين فضائل، آغوشش مهد پرورش عيسي(ع) گرديد.

زن ، مربی بشریت

وی از زن به عنوان مربی بشریت یاد کرده و گفت : با نظري به تاريخ حيات زن در اعصار پيشين و جستجو در رويدادهاي گوناگوني كه زن عهده‌دار نقش آنها بوده اين نكته آشكار مي‌شود كه هرگاه زن جان و روان خويش را پاك نمايد، به عوالم روحاني گرايد و هربار كه ضمير خويش را از نگار هوس و ظاهرسازي‌ها بزدايد، چنان با عظمت و نيرومند مي‌شود كه حتي ممكن است تعيين سرنوشت تاريخ ملتي، به اراده او بستگي پيدا كند.

بنابراين زن، مربي بشريت است و كانون تربيت خانواده، بدون اين مربي شايسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد ديد و خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادري كاردان را مي طلبد. اين نقش نمي تواند تشريفاتي يا حتي قراردادي باشد و حق تعالي در نظام زيبا و حكيمانه آفرينش زن را در چنين جايگاهي قرارداده است. زن كانون هستي و پايگاه مهرورزي و عشق خانواده، مركز آموزش صفا، صميميت، ايثار و عطوفت به همگان است.

وی سپس به بیان جایگاه و مقام زنان در ادیان مختلف پرداخته و یک به یک هر کدام از آنها را توضیح می دهد :

زن در آيين بودا

وی درباره مقام و جایگاه زن در نزد بوداییان گفت :  در اين مسلك اگر چه زن موجودي است با ظاهر فرشتگان، اما اعماق عميق قلبش روح شيطاني و دام خطرناك شيطان نهفته و گسترده است. از اين رو تا مدتي هيچ زني را به كيش خود نمي‌پذيرفتند و اظهار مي‌داشتند: «خدايا ما را از شر شيطان و نفس لئيم و زن، حفظ كن.» و شعار آنان اين بود: «نجات، در مصاحبت با زن تحصيل نمي‌شود!»

اگر چه بودا زنان را هم براي ترك دنيا به نحوي قبول مي‌كند، اما اين پذيرفتن مشروط به دو شرط است: زماني كه آناندا يكي از گرامي‌ترين پيروان بودا سؤال مي‌كند كه چرا زنان محرومند؟ بودا اين طور جواب مي‌دهد: «از زن به كلي بر حذر باش اي آناندا! زنان شرورند، زنان حسودند، زنان بخيل و پستند، زنان از خرد و انديشه به دورند.» وقتي آناندا مي‌پرسد كه اگر به حكم ضرورت با زني مواجه شدم چه مي‌شود. بودا پاسخ مي‌دهد: «كاملاً بيدار باش، اگر پيرند با آنان چون مادر سلوك كن و اگر جوانند آن‌ها را خواهر بدان، چون زن مثل تمساح و نهنگ سهم‌گين و خون‌آشام است كه در رود زندگي مي‌نشيند تا شناوري را صيد و طمعه‌ي خويش سازد.»

مقام زن در آيين زرتشت

وی درباره جایگاه زن در آیین زرتشت گفت :  در يكي از بخش‌هاي اوستا كه به «يسنا» يا «گات‌ها» معروف است، در «گات» 46 گفته شده است: «منم زرتشت آن برانگيزاننده‌ي اهورا مزدا كه براي نخستين بار آموختم كه تويي مزداي بي‌همتا آن داور بي‌همال كه مردم را به توسط من به ميانجي، ‌منش نيك و بهترين راستي به كار و كوشش به روي زمين خواندي كه ستوران را پيداد نكنند و پيرو راه نيكي و راستي باشند. اين چنين كسان، مردان و زناني كه دستورات دين را به كار برند، رستگار خواهند بود و به پاداش به گزيني‌شان در آن سرزمين جاويداني اهورايي وارد شوند و همه‌‌ي آناني كه آيين‌پذيرند نيز رستگاري يابند و من با همه‌ي آنان سرودگويان از پُل چينوت (صراط مستقيم) خواهيم گذاشت.»

مي‌بينيم در اين فراز از زنان و مردان ياد مي‌شود و تمام كساني كه از زن و مرد به اين آيين بپيوندند و دستورات اين آيين را رعايت كنند، مسير تكامل را خواهند گذراند، يعني؛ تفاوتي ميان زن و مرد در دين‌داري و پيروي از اين آيين وجود ندارد و به صورت مشترك به آن تصريح شده است.

وی ادامه می دهد : اما در «گات» 53 بيش‌تر به جايگاه اجتماعي زن و مرد اشاره شده است. در اين فراز آمده است: «اينك اي دختران شوي‌كننده و اي جواناني كه پيوند زناشويي مي‌بنديد، سخنان مرا خوب به ياد بسپاريد، با آموزه‌هاي دين راه نيك‌منشي را بگزينيد و از روي مهر و فرزانگي هر يك از شما بايد بر آن باشد كه در مهرورزي، پاكي و درستي و پارسايي بر ديگري پيشي جويد، چه اين بهترين شيوه‌ي كام‌ياري در زندگي خواهد بود.»

وی می گوید : تمام آن چيزي كه در متن اوستا در مورد زن و مرد وجود دارد، همين دو فراز است و از همين دو متن كلي برداشت در برابري و همانندي ميان زن و مرد شده است. در متون ديگر زرتشتيان مطالب تحقيرآميز فراواني ميان زن و مرد ديده مي‌شود. در كتاب ماديكان هزار دادستان نوشته كريستيان  پارتلمه آمده است زن شخصيت حقوقي نداشته و به عنوان شخص شناخته نمي‌شده و در حكم شي، مطرح بوده است. بر اساس عقايد زرتشتيان اگر زني از خود پسري نداشته باشد، بسيار دشوار خواهد بود كه از پلي كه در رستاخير به بهشت متصل است، عبور كند، يعني تنها داشتن فرزند پسر، عامل نجات و گذر از پل صراط فرض شده است.

یهودیت و مقام زن

وی یهودیت را آیینی با افکار منفی نسبت به زنان توصیف کرده و گفت :  تصوير حوّا، در روايات يهودي به عنوان يك وسوسه‌گر، منتج به ديدي بي‌نهايت منفي نسبت به زنان شده است و همه‌ي زنان به عنوان كساني تصور شده‌اند كه از مادرشان، يعني حوّا، گناه، حيله و تلبيس را به ارث برده و در نتيجه همه‌ي آنان نادرست كار و از نظر اخلاقي پَست و گناه‌كارند.

وی با بیان مثالی می گوید :  ربي‌هاي يهود 9 لعنت را كه بر زنان به خاطر هبوط و سقوطشان، تحميل شده است، چنين برمي‌شمارند: «1ـ تحمل بارداري، 2ـ تحمل درد زايمان، 3ـ تحمل بزرگ كردن فرزند، 4ـ اين كه به عنوان گواه و شاهد پذيرفته نمي‌شود، 5ـ پس از همه‌ي اين‌ها مرگ پاداش اوست و…»

ربي‌هاي يهود، اين را به عنوان وظيفه‌اي براي مردان مي‌دانند كه براي تكثير نژاد منشأ زاد و ولد باشند و رجحان واضحشان را براي فرزندان مذكر پنهان نمي‌كنند.

«براي آناني كه فرزندشان مذكر است خوشي و براي آن‌هايي كه فرزندشان مؤنث است ناخوشي است. هنگام تولد پسر همه خوش‌حالند و هنگام تولد دختر همه غم‌زده‌اند. هنگامي كه پسري پا به جهان مي‌گذارد صلح به جهان مي‌آورد و هنگامي كه دختري متولد مي‌شود، هيچ!»

وی تصریح می کند که زنان در جامعه‌ي يهودي قديم اجازه‌ي شهادت نداشته‌اند و ربي‌ها مي‌گفتند زنان به خاطر چند لعنتي كه بر آن‌ها تحميل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائيل كنوني نيز حق شهادت دادن در دادگاه ربيون را ندارند.

در يهود، نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است كه حتي اگر بخواهد مي‌تواند دخترش را بفروشد و اين نكته در نوشته‌هاي ربيون آمده است: «مرد مي‌تواند دخترش را بفروشد، اما زن نمي‌تواند، مرد مي‌تواند دختر را نامزد كند، اما زن نه.»

ربيون يهود، حق شوهر بر دارايي‌هاي همسرش را به عنوان يك نتيجه‌ي فرعي از مالكيت شوهر بر همسر مي‌دانند و می گویند اگر شخصي، مالك‌ زني شود آيا به اين نتيجه نمي‌رسيم كه او مالك دارايي‌هاي او نيز هست؟ و اگر او زن را به دست آورد، آيا دارايي او را به دست نمي‌آورد؟

يهود، طلاق را بدون هيچ استثنايي جايز مي‌شمارد، عهد قديم، اين حق را به شوهر مي‌دهد كه حتي اگر زنش را دوست نداشته باشد او را طلاق دهد.

مقام زن در آيين مسيحيت

وی درباره دیدگاههای مسیحیت در مورد زنان گفت : گناه حوّا نقش اساسي در ايمان همه‌ي مسيحيان دارد، زيرا به تصور مسيحيان علت مأموريت عيسي مسيح(ع) بر روي زمين نافرماني و سرپيچي حّوا از دستور خداوند سرچشمه مي‌گيرد. او گناه كرد و سپس آدم را اغوا نمود كه درخواستش را اجابت كند. بنابراين خداوند هر دوي آنان را از آسمان به زمين هبوط داد، زميني كه به خاطر آنان لعنت شده بود. آن دو گناهانشان را كه از سوي خداوند بخشيده نشده بود به همه‌ي نسل‌هايشان واگذار نمودند و بنابراين تمام انسان‌ها زاييده مي‌شوند و براي پاك كردن انسان از گناه نخستين، خداوند مجبور بود كه عيسي مسيح(ع) را كه به منزله‌ي پسر خدا بود به صليب قرباني نمايد.

پولس می گوید: «و بايد كه زن به آرامي و با كمال اطاعت گيرد و زن را به تعليم دادن اجازت نمي‌دهيم تا آن كه زير دست مرد باشد، بلكه سكوت اختيار كند، آدم خلق شد و حوّا، آدم فريفته نشد، بلكه زن فريفته شد و از حد تجاوز نمود.»

همچنین مارتين لوتر می گوید: «اگر آن‌ها از پا در آمدند و يا حتي مُردند، مسئله‌اي نيست، بگذاريد آنان در زايمان بميرند، زيرا اين دليل بودن آن‌ها در اينجاست.»

در مسیحیت اگر يك مرد زنش را متهم به بي‌عفتي نمايد، شهادت آن زن به هيچ‌وجه مورد ملاحظه قرار نخواهد گرفت. زن متهم شده بايد مورد محاكمه‌ي سختي قرار گيرد تا مشخص شود او مُجرم است يا بي‌گناه.»

وی ادامه میدهد : بر طبق انجيل، اگر مردي عهدي با خدا بست، بايد به طور كامل آن را عمل نمايد و نبايد عهدش را بشكند، اما نذر زن براي او الزام‌آور نيست و بايد با موافقت پدرش باشد. اگر در خانه‌ي پدري زندگي مي‌كند و يا اگر ازدواج كرده است بايد با موافقت شوهرش باشد. و چنان‌چه پدر و يا شوهر عهد و نذر او را باطل بدانند هر گونه ضمانتي كه توسط او انجام گرفته، پوچ و بي‌معنا خواهد بود.

مسيحيت روي هم رفته از طلاق نفرت و انزجار دارد، عهد جديد صريحاً از ازدواج لاينحل و ابدي جانب‌داري مي‌كند. اجبار نمودن زوج‌هاي از هم بريده به ماندن در كنار هم و مقاومت كردن در مقابل خواسته‌ها، نه مؤثر است و نه عقلاني، تعجب ندارد كه جهان مسيحيت مجبور به طلاق كليسايي شده است. تلمود، چندين عمل جزئي و كوچك را مطرح نموده كه شوهران را مجبور مي‌سازد تا زنان را طلاق دهند.

مقام زن در دين مبين اسلام

وی اسلام را تنها دینی عنوان می نماید که به زن به معنای واقعی ارج نهاده است و می گوید : اسلام در حق زن نظريه‌اي ابداع كرده كه از روزي كه جنس بشر پا به عرصه‌ي دنيا گذاشت تا آن روز، چنين طرز تفكري در مورد زن وجود نداشت. اسلام در اين نظريه‌ي خود، با تمام مردم جهان در افتاده و زن را آن طور كه هست و بر آن اساسي كه آفريده شده به جهان معرفي كرده اساسي كه به دست بشر منهدم شده و آثارش نيز محو گشته بود. اسلام عقايد و آرائي كه مردم درباره‌ي زن داشتند و رفتاري كه عملاً با زن مي‌كردند را بي‌اعتبار نمود و خط بطلان بر آن‌ها كشيد.

قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي مي‌فرمايد: كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريده‌ايم. قرآن درباره‌ي آدم اول مي‌گويد: «همه‌ي شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم.»

وی می افزاید : ديدگاه قرآن نسبت به زنان متفاوت از مردان نيست. آنها هر دو، مخلوقات خداوند هستند كه هدف والاي آنها بر روي زمين عبادت خداوند و عمل صالح و پرهيز از شيطان و بدي است. آنها هر دو، بر طبق آن پاداش مي‌گيرند. قرآن هرگز نمي‌گويد كه زنان دروازه‌ي شيطان هستند و يا طبيعتاً اغواگر و فريبكارند و نيز نمي‌گويد كه مرد تمثال خداست. همه بر طبق قرآن مخلوقات خداوندند.

وی در ادامه گفت : از نظر اسلام نقش زن بر روي زمين فقط زاييدن نوزاد نيست. او بايسته است كه همان اعمال خوبي كه مردان انجام مي‌دهند را انجام دهد. قرآن هرگز نمي‌گويد كه هيچ زن درستكاري وجود ندارد. در مقابل، قرآن همه‌ي مؤمنان را، چه مرد و چه زن، به تبعيت از آن دسته از زنان كه مانند حضرت مريم(س) و آسيه زن فرعون هستند راهنمايي مي‌كند

اسلام هيچ تفاوتي بين پسر و دختر قايل نيست و حتي تولد دختر را هديه از جانب خداوند مي‌داند؛ همانند تولد يك پسر، در قرآن حتي به تولد دختر به عنوان يك هديه اشاره مي‌كند و می فرماید : «خداست تنها مالك آسمان‌ها و زمين، هر چه را كه بخواهد مي‌آفريند، به هر كه بخواهد فرزند دختر و به هر كس بخواهد فرزند پسر عطا مي‌كند.»

وی می افزاید : اسلام شخصيت مستقل زن را تضمين كرده است. شوهر اجازه ندارد كه سهمي در مايملك همسرش داشته باشد، مگر آنهايي را كه همسر با رضايت كامل و آزادانه به او تقديم كرده است.

زوج و زوجه هر دو از يكديگر ارث مي‌برند، علاوه بر اين، در اسلام، زن متأهل استقلال شخصيتي و قانوني‌اش را و نام و نام‌خانوادگي‌اش را حفظ مي‌كند.

در خصوص طلاق، اسلام براي هر دو حق در نظر مي‌گيرد. اسلام حق طلاق را به شوهر مي‌دهد و به زن نيز حق فسخ ازدواج را به طريقي كه به آن خلع مي‌گويند مي‌دهد.

و یا در برخي موارد، زن مسلمان دوست دارد زندگي زناشويي را حفظ كند اما به خاطر دلايلي از قبيل ظلم شوهر و يا بي‌وفايي و ترك بي‌مورد شوهر يا ناتواني شوهر در امر زناشويي و … مجبور به تقاضاي طلاق مي‌شود. در اين‌گونه موارد، دادگاه اسلامي ازدواج را فسخ مي‌كند.

وی تاکید می کند که بنابر آنچه گفته شد ثابت مي‌شود كه مرد و زن دو فرد، از يك نوع و از يك جوهرند، جوهري كه نامش انسان است، چون تمامي آثاري كه از انسانيت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نيز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلي از قبيل سخاوت، شجاعت، علم، خويشتن‌داري و امثال آن ديده شده در صنف زن نيز ديده شده است) آن هم بدون هيچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دليل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نيز انسان است، بله اين دو صنف در بعضي از آثار مشتركه (نه آثار مختصه از قبيل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولي صرف شدن و ضعف در بعضي از صفات انسانيت، باعث آن نمي‌شود كه بگوييم نوعيت در صنف ضعيف باطل شده و او ديگر انسان نيست. و با اين بيان روشن مي‌شود كه رسيدن به هر درجه از كمال كه براي يك صنف ميسر و مقدور است براي صنف ديگر نيز ميسور و ممكن است و يكي از مصاديق آن استكمال‌ معنوي، كمالاتي است كه از راه ايمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مي‌شود . بنابراين «اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكراو انثي، بعضكم من بعض».

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه