روز معلم به مناسبت دوازدهم اردیبهشت مصادف با شهادت شهید مطهری ، متن مجری روز معلم را با همین مناسبت برای شما عزیزان انتخاب کردیم تا بتوانید مورد استفاده قرار دهید. به همراه کلی عکس های زیبا . مطلب زیر را دنبال کنید.
متن مجری روز معلم
متن ادبی روز معلم
باغچه کوچکت همیشه بهاری!
کلماتی که بر تخته سیاه مینویسی، ابرهای بهاری اند که باران را به تشنگی گلبرگ ها مهمان میکنند. همه اتفاق های تو به گل سرخ میرسند. پنجرههای کلاست را با پروانهها فرش کرده ای و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرکها، کاغذ دیواری.
نیمکتهای کلاس، مثل کلام تو هیچ گاه بوی کهنگی نمیگیرند. کلاست باغچه ای از گلهای همیشه بهار است که عطر زندگی را از جانت میآکنند.
12 اردیبهشت روز معلم مبارک
متن مجری روز معلم
اگر کسی چروکهای پیشانی ات را دنبال کند، به رنج باغبانی میرسد که سال هاست گل هایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی پایان، بهار را به باغش دعوت میکند.
همیشه خستگی هایت را پشت لبخندهای ما گم میکنی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی میدهند، لبخندهایی که بوی امید میدهند، لبخندهایی که بوی بالندگی میدهند.
ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و از هم میپرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوسهای دور، پیوندمان میدهی و آب را برایمان بخش میکنی.
تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب میکنی. تو چشمه ای هستی که زلالی را در زیر سایه درخت دانایی، به ما تعارف میکنی. تو به ما یاد میدهی تا مثل همه پرندهها پرواز کنیم و یادمان میدهی که خویش را به خداوند برسانیم؛ مثل تمام آه هایی که از دلهای سوخته میآید.
وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع میکنی به صحبت کردن، انگار قناریهای مست، دارند بهار را آواز میکنند! دستهای گرمت را میفشاریم که گرمترین دست دوستی هاست.
آب حیات، همین کلماتی اند که تو به ما میآموزی، بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛ تنها لبخند ما کافیست. کلماتی که تو میآموزی، هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد. ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموختههای تو که سالها پیش از مسافر شدن، در دست هایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم.
همیشه دلگرممان کردی تا جادههای پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند! بهار جاودانه گلهایی که تو پرورش دادی مبارک باغبان؛ خسته نباشی!
عشق با تو آغاز شد
کلاس خاطرهها با یاد تو جان گرفت. تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری. تو بودی و کوله باری از مهر؛ ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم و خانههای دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات.
بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛ قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی و علم در ما جوانه زد. نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشمهایت بودیم. ما دست در دست تو نهادیم تا راه پر پیچ و خم زندگی را با تو گام برداریم.
دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیبها همراهمان کردی تا در یخ بندان جهالت، در جا نزنیم. چراغ دانشی که در دست ماست، روشنایی از تو دارد، معلّم!
متن کوتاه روز معلم
ای معلم تو را سپاس؛ ای آغاز بی پایان، ای وجود بی کران، تو را سپاس. ای والا مقام، ای فراتر از کلام، تو را سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی.
سپاست میگویم، تو را به اندازه تمام مهربانیهایت سپاس میگویم. ای نجات بخش، آدمیان از ظلمت جهل و نادانی، ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس میگویم.
این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود میپرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان میریزی. پس تو را ای معلم به وسعت نامت سپاس میگویم.
همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد، اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد.
روز معلم مبارک.
آموزگارم، تو باغبانی هستی که بذر وجودم را با مهربانی میپرورانی.
با درسهای توست که دیو جهالت از من گریزد.
اندرزهایت پاسبانی برای مواظبت از وجود هستند… وقتی من در بحر غفلت و نادانی غرقه بودم، تو همانند یک ناجی دستم را گرفتی.
من همچو قایق هستم و تو بادبانی؛ من بر خوان دانش تو میهمانم؛ تو ای معلم همکار خوب پیغمبران هستی و من دوستت دارم.
ورقهای دفتر من سیاه میشوند و گیسوان تو سپید.
من قد میکشم تا تو نفس میکشی.
هر روز در تو پیامبری بامن سخن میگوید که چشمهایش از بی خوابی سُرخ اند.
آه! در کلاس درس تو حتی تخته سیاه روسفید شد و من هنوز شرمنده… چقدر خسته ات کردم.