داستان کوتاه فوق العاده زیبای “فداکاری مادر کلاغ ها”
زمستانی سرد بود و کلاغ غذایی نداشت تا جوجههایش را سیر کند؛ گوشت بدنش را میکند و میداد به جوجهها تا بخورند.
زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما جوجهها نجات پیدا کردند و گفتند:
«آخی خوب شد راحت شدیم از غذای تکراری!»
و اینگونه است حقیقت زنــــدگـــــــــی