اسم پسر جدید و امروزی 1401

اسم پسر جدید و امروزی 1401

اسم پسر جدید و امروزیزمانی که پدر و مادرهای ما برای ما اسم انتخاب می کنند باید در نظر بگیرند که روزی ما با این اسامی میخ واهیم کارهای مختلفی مثل ساختن ایمیل و یا در شبکه های اجتماعی عضو بشویم. ما هم نمی دانیم 20 سال دیگر فرزندانمان از اسمشان چه استفاده های دیگری خواهند کرد، اما لااقل می تونیم شرایط امروز را در نظر گرفته و نامی برایشان انتخاب کنیم که با حروف لاتین فقط به یک صورت تایپ شود. به عنوان مثال Hamid از این لحاظ اسم مناسبی است.

اسم پسر جدید و امروزی 97

تا جایی که ممکن بوده ما سعی می کنیم اسم ها را با معنی های مختلفی که دارد برای شما قرار دهیم چون بسیاری به معنی اسم که می خواهند برای فرزند خود بگذارند حساس هستند و واقعا هم نکته مهمی است که ما سعی کردیم در این مطلب نیز رعایت کنیم همراه ما باشید.

  1. آرشان
    به معنی عاقل و دانا همچنین این اسم نام یکی پسران اردشیر دوم پاده شاه هخامنشی نیز بود.
  2. کیاراد
    به معنی سلطان جوانمرد
  3. یارا
    به معنی توان ، جسارت ، قدرت ، یار ، نیرومند نیز می باشد
  4. آرتام
    به معنی دارای نیروی راستی این نام نیز ریشه ترکی آذری نیز دارد.
  5. ویهان
    به معنی نیکان و همچنین نام سرداران دیلمی
  6. یارتا
    به معنی همتای یار ، همچون یار
  7. مهربد
    به معنی مهربان ، با محبت ، دارای روشنی همچون خورشید
  8. دادیار
    به معنی حامی قانون و مجری عدالت و همچنین این اسم ریشه کردی – فارسی نیز دارد.
  9. هامین
    به معنی تابستان
  10. رایبد
    به معنی حکیم ، دانا و ….
  11. آرسین
    به معنی پسر آریایی
  12. مهدیار
    ترکیب مهدی + یار
  13. دانیار
    به معنی بخشنده این اسم ریشه کردی نیز دارد.
  14. رادمان
    به معنی رادمنش ، سخاوتمند همچنین این نام از یکی از شخصیت های شاهنامه و یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی هم بوده است.
  15. کارن
    به معنی شجاع و دلیر و همچنین نام فرزند کاوه آهنگر و نام یکی از سرداران دوره اشکانی هم نیز می باشد.

اسم پسر ایرانی با حرف الف :

آردين : آرد= آرت = مقدس+ ين منسوب به آرد و آرت، آرد و آرت، به معناي مقدس.

آذرشست : (به ضم شین) پاک منزه شده در آتش ،پنبه کوهی

آدریان : آدریانوس ، نام یکی از امپراتوران روم

آرسام : گونه‌اي ديگر از واژه‌ي آرشام، گ آرشام می باشد آدریانوس : آدریان، نام یکی از امپراتوران روم

آدبهاوا : تولد حقیقی آدارایل : خداوند یاریگر

آدیش : آتش ، اخگر ، شراره آتش آتاقلیچ : شمشیر پدری

آئیریا: نام پسرانه و دخترانه با ریشه اوستایی,پهلوی

آئیل :نام پسرانه با ریشه گیلکی آئین:نام پسرانه با ریشه اوستایی,پهلوی

آباد:نام پسرانه با ریشه فارسی آبدست:نام پسرانه با ریشه بلوچی,فارسی،چابک ، تردست ، تر و فرز

آبادیس : نام پسرانه با ریشه فارسی ،نام یکی از پزشکان دوره هخامنشی

آیتغمش : زاده ماه ، نام پسرانه افشار :شریک، رفیق، نام یکی ازسلسه پادشاهی ایران

آباریس:نام پسرانه با ریشه فارسی ، موبد معروف دوره هخامنشی

آباگران‎:نام پسرانه با ریشه فارسی،نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎

آرمين : نام چهارمين پسر كيقباد سردودمان كياني-نژاد آرمين.

آباقا:نام پسرانه ترکی ، نام فرزند هلاکوخان مغول ، دومین ایلخان مغول

آبان: نام پسر با ریشه فارسی،نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب

آبان زاد:نام پسرانه با ریشه فارسی، زاده آبان کسی که در آبان متولد شده است

آبان سار: نام پسرانه و دخترانه با ریشه فارسی،مانند آبان

آبان یاد: نام پسرانه و دخترانه با ریشه فارسی،به یاد آبان یا کسی که یادآور ماه آبان است

آبانداد:نام پسر و دختر با ریشه فارسی،داده آبان ، متولد شده در ماه آبان

آباندان:نام پسرانه با ریشه فارسی،نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم

آبانیاد:نام پسرانه و دخترانه با ریشه فارسی، نام یکی از درباریان یزدگرد سوم پادشاه ساسانی

آبد:نام پسرانه با ریشه عربی، همیشگی ، دائمی ، جاودانه

آبدین:نام پسرانه با ریشه عربی،جاودانه ها

آبرام،نام پسرانه با ریشه عبری، ابراهیم ،پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام

آبادان :به معنی خرم و باصفا آبستا : اوستا

آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی آخشیج : نماد، عنصر

آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار

آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)

آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ

آتش : فروغ و روشنایی آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم

آدُر : آذر، آتش

آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذرآیین : نام پسر آذرساسان

آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند

آذربود : موبدی در زمان یزدگرد

آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش

آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان

آذرخش : صاعقه، برق

آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر

آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ

آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد

آذرنوش : در اوستا به دوست‌دار فرهنگ

آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین

آراستی : نام عموی اشوزرتشت و پدر میدیوماه

آرتمیس : نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه

آرتین :از نام های اصیل ایرانی ، نام هفتمین پادشاه ماد

آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی

آرمان : آرزو، خواسته آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده

آرمین : آرامش، آسودگی

آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش آریامهر : دارنده مهر ایران

آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه

آریامنش : نام پسر داریوش

آرتاباز: از نامهای برگزیده

آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم

آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی

آزادمهر : از نام های برگزیده پسر ایرانی

آژمان : بی زمان

آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده

آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد

آونگ : آویخته، نگهدارنده

آویز : آویختن، نگهداری

آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت

اَبدَه : بی آغاز

اَبیش : بی رنج

اپرنگ : نام پسر سام

اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند

اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی

اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی

اَترس : دلیر، بی ترس

اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب

ارج : ارزنده، نام یکی از نیاکان اشوزرتشت ارجمند : با ارزش

ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش

ارد : نام سیزدهمین پادشاه اشکانی

اردشیر : نام پادشاه هخامنشی و ساسانی

اردلان : از واژه ارد ایرانی است ارژنگ : نام سالار مازندران

اردوان : در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است

ارشا : راست و درست

ارشاسب : دارنده اسبهای نر

اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ

اَرشان : نام نیای داریوش بزرگ

ارشک : نام نخستین پادشاه اشکانی

اَرشَن : نام برادر کاووس

اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار

اروَند : شریف، نجیب. نام پدر لهراسب

اُزیرن : گاه پسین

اسپاد : دارنده سپاه نیرومند

اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت

اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان

اسفندیار : نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن

اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی

اشاداد : داده پاکی و پارسایی

اشتاد : راستی

اشکان : نام سومین نیای پاکر

اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی

اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی

اشوفْرَوَهَر : به معنی پاکروان

اشومنش : پاک منش

افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

افشین : نام سردار ایرانی

اقاقیا : درختی با گل های سپید

اَگومان : بی گمان اوتانا : نام یکی از یاران داریوش

البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است

الوند : توانا و تیزپا اهورا : هستی بخش، خداوند

امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد

امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار

اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است

اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ

اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی

اَنوش : بی مرگ. جاویدان

انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی

اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات‌ها

اَوَخشیا : بخشاینده

اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا

اُورنگ : تخت پادشاهی ، نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن

اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن

اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها

اوستا : دانش، کتاب دینی

اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی

اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه

اوشیدر : پروراننده قانون مقدس

ایدون : اینچنین، اینگونه

ایران پناه : از نام های برگزیده پسرانه

ایرانپور : از نام های برگزیده پسرانه

ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران

ایرانمهر : روشنایی ایران

ایرج : یاری دهنده آریایی ها

ایزد : ستایش و ستودن

ایزدیار : یاور ستودنی

ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت

اسم پسر ایرانی با حرف ب :

بابک : نام پسر ساسان در زمان اشکانیان بایگان : نگهدارنده

باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم

بادرام : کشاورز بامداد : نام پدر مزدک

باربُد : نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز

بارشین:درختچه

بامگاه : هنگام بامداد

بارمان:شخصیت شاهنامه

بامشاد : نام نوازنده، نامی در روزگار ساسانیان

بخت آفرین : نام پدر هیربد شهریار

بَختیار : از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز

بَخشا : از نام های روزگار هخامنشیان

بَدخشان : لعل

بَردیا : نام پسر کوچک کورش

بدره : بهره، نام یکی از سرداران خشایار شاه

بَرازمان : بلند اندیشه

بُرزو : بلندبالا. نام پسر سهراب

بُرزویه : نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو

بَرسام : نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی

بَرَسم : شاخه های گیاهی

بَرِشنوم : پاک و تمیز

بَرمک : نام وزیر شیروی ساسانی

بَگاداد : نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی

بُزرگمهر : نام مهین دستور انوشیروان دادگر

بَگاش : نام یکی از سرداران هخامنشی

بلاش : نام نوزدهمین پادشاه ساسانی

بُندار : دارنده اصل و بنیاد

بُنشاد : شاد بنیاد

بَهاوند : در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی

بِهراد : نیکی بخش

بهرام : فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه

بَهرامشاه : نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی

بوجه : رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی

بِهروز : روزگار نیک و خوش

بِهزاد : نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور

بِهمرد : از نام های برگزیده

بهمن : نیک منش. نام پسر اسفندیار

بیژن : نام پسر گیو

بهنام : نیک نام

بوبار : دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار

بوخشا : رستگار

اسم پسر ایرانی با حرف پ :

پاکدین : دین درست، دین پاک

پارسا : پرهیزکار

پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ

پاکروان : پاک باطن، نیک نفس

پژدو : نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی

پاکزاد : پاک نژاد، نجیب

پاکمهر : از نام های برگزیده پسرانه

پالیز : کشتزار

پَتَه مانی : دادگستر

پدرام : نام نبیره سام. درود، شادباش

پَشَنگ : نام برادر زاده فریدون پیشدادی

پرچم : درفش

پَرنگ : نام پسر سام

پرهام : از نام های برگزیده پسرانه

پژمان : از نام های برگزیده پسرانه ایرانی

پرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی

پَریبُرز : بلند بالا، نام پسر کیکاووس

پشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار

پوروشسب : دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت

پیروز : پادشاه ساسانی پویا : جوینده

پوریا : نام یکی از پهلوانان ایران

پولاد : نام پسر آزادمرد پسر رستم

پویان : پوییدن

پیروزگر : پیروز، کامیاب

پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری

پیلتَن : پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال

پیمان : مهر، عهد

اسم پسر ایرانی با حرف ت :

تاژ : برادر هوشنگ پیشدادی

تخشا : کوشنده تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان

تَسو : واحد زمان

تکاپو : جستجو

تَهماسب : از بزرگان ملک داراپادشاه ایران

تَهمتَن : بزرگ پیکر تیس : نام درختی است، اسم پسر

توس : نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران

تهمورس : دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی

توانا : نیرومند، زورمند تیرداد : بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان

تور : نام پسر شاه فریدون

تورج : دلیر و پهلوان

تیگران : نام یکی از سرداران خشایار شاه

اسم پسر ایرانی با حرف ج :

جان‌پرور : نشاط انگیز جم : مخفف جمشید

جانان : دلیرو زیبا جهانگیر : نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

جاوید : نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان

جمشید : از پادشاهان پیشدادی

اسم پسر ایرانی با حرف چ :

چالش : با ناز و غرور چوگان : ابزار بازی قدیمی

چالیک : از بازی‌های کودکان چلیپا : گردونه مهر

چینوَد : چگونه زیست چنگش:شخصیت در شاهنامه

چکاد:قله کوه

چاکان:روستا در نزدیکی لاهیجان

چیلان:عناب

چابک:زیرک

چوبینه: لقب بهرام—سردار ساسان

چهر برزین:نژاد برتر

چیاکو: نام پسر کردی

چومان: نام پسر کردی

چیا: نام پسر کردی به معنی کوهستان

اسم پسر ایرانی با حرف خ :

خدابخش : از نام های پسر برگزیده خردمند : نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان

خرم : شادمان، خوش

خداداد : از نام های برگزیده پسرانه

خدایار : از نام های برگزیده پسرانه

خدیو : بلند جایگاه، سرور

خسرو : نیک آواز. نام پادشاه ساسانی

خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب،اسم پسر

خشایار : شاه دلیر و مردمنش

خشنود : شاد، شادمان، خوشحال

خورسند : راضی

خوش‌منش : نیک نهاد

خوشنام : درستکار، نیکنام

خُونیرِث : نام یکی از 7 کشور زمین

اسم پسر ایرانی با حرف د :

داتَه : دادگری، قانون دادبان : نگهبان قانون

دادار : دادگر، عادل دادبه : قانون خوب

دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده

دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان

دادجو : جوینده عدل و داد

دلاور : دلیر، قهرمان

دادخواه : خواستار عدل و داد

دادرس : دادرسنده

دادفر : از نام های برگزیده پسرانه

دادمهر : از نام های برگزیده پسرانه

دادنام : از نام های برگزیده پسرانه

دادوَر : دادگر، عادل داور : نام موبدی است

دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی

داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی

داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی

داژو : سوخته، داغ دینشاه : یاور و سرور دین

دانا : هوشیار، آگاه

دَریز : نام داماد داریوش بزرگ

دَسَم : فرمانده ده تن سرباز

دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان دینیار : یاری دهنده دین

دهناد : از نام های برگزیده

دیهیم : کلاه پادشاهی

داتَه : دادگری، قانون دادجو : جوینده عدل و داد

دادار : دادگر، عادل

دادبان : نگهبان قانون دادمهر : از نام های برگزیده

دادبه : قانون خوب

دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده

دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان

دادخواه : خواستار عدل و داد دادوَر : دادگر، عادل

دادرس : دادرسنده

دینیار : یاری دهنده دین

دادفر : از نام های برگزیده پسرانه

دادنام : از نام های برگزیده پسرانه

دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی

دلاور : دلیر، قهرمان داژو : سوخته، داغ

داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی

دانا : هوشیار، آگاه

داور : نام موبدی است داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی

دَریز : نام داماد داریوش بزرگ

دَسَم : فرمانده ده تن سرباز دهناد : از نام های برگزیده پسرانه

دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان

دینشاه : یاور و سرور دین

دیهیم : کلاه پادشاهی

اسم پسر ایرانی با حرف ر و ز :

رايان : نام كوهي در حجاز و نام شهري و روستايي است

راتین:بسیار جوانمرد

رادبرزین: از شخصیت شاهنامه

رادان: منصوب به جوانمرد

رادبه:بهتر

راشا:راه عبور

رادین:بخشنده

رامان:وزیر کی قباد

رامین: نام پسرایرانی

رسا: خوش قد و قامت

رستم: شخصیت شاهنامه

رهام: شخصیت شاهنامه

ریو: شخصیت شاهنامه فردوسی

ریونیز:از شخصیت شاهنامه

روشاک:نام یکی از سرداران ایرانی

رهی: غلام

زادان : نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون

زال : نام پدر رستم زیار : نام پدر مردآویچ

زیگ : راه ستاره شناسی

زیا:زنده

زنگه : از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی

زَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی

زامیاد : نگهبان زمین

زروان : نام خوانسالار انوشیروان ساسانی

زاب: شخصیت شاهنامه

زادفرخ: شخصیت شاهنامه فردوسی

زَریر : دارنده جوشن زرین

زادمن: ازادمنش

زرمهر: شخصیت شاهنامه

زَم : نام یکی از پسران غباد ساسانی

زَواره : پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم

زهیر: شخصیت شاهنامه

زوپیر : یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل

زرین کلاه:زرین تاج

زیرک:باهوش

زیناوند:مسلح

زریون:زرگون

اسم پسر ایرانی با حرف ژ :

ژاو:خالص ،پاک

ژاماسب : نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت

ژیان : از نام های برگزیده پسرانه

ژافه:نام یکی از پسران حضرت نوح

ژورک: پرنده قرمز رنگ وزیبا

ژم: نام پسر قباد

ژوبین: نوعی نیزه،نام زیبای پارسی

ژوپین : نام پسر کیکاووس

ژنگ:ارژنگ

ژیگس:نام پدر مریسوس سردار پارسی

اسم پسر ایرانی با حرف س :

ساسان : نام پدر بزرگ اردشیر بابکان

سالار : پدر زال، پسر نریمان سِپنتا : مقدس، ورجاوند

سام : بهدینی از خاندان گرشاسب سپند : ورجاوند و مقدس. اسفند

سامان : نام بزرگ زاده بلخ

سَپْرَنگ : نام پسر سام

سِپِهر : آسمان سپهرداد : داده یا آفریده آسمان

سپیدار : درخت بلند و راست ستُرگ : قوی هیکل، نیرومند

ستایش : خوب گفتن

سرافراز : سربلند، با افتخار

سُرایش : سرودن

سُرخاب : نام پنجمین پادشاه باوندی

سُروش : گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار

سزاوار : شایسته سیاوخش : سیاوش، پسر کیکاووس

سینا : یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت،اسم پسر

سَلم : نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی

سهراب : تابش سرخ. نام پسر زال

سورن : دلیر و پهلوان ، توانا سیاوش : نام پسر کیکاووس

سوشیانت : برگزیده دینی

سیامک : نام پسر کیومرس در شاهنامه

سیروس : نام کورش به پیکره دیگر

نام پسر ایرانی با حرف ف :

فاتک : نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی

فراز : بالا، بلندی

فرازمان : از نام های برگزیده

فرازمند : از نام های برگزیده

فرامرز : نام پسر رستم زال فردین : پیشرو در دین

فربُد : نگهبان و نگهدار فر

فربود : راست و درست فرزین : از نام های برگزیده پسرانه

فرخ : بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی

فرداد : از نام های برگزیده

فرزاد : از نام های برگزیده

فرزام : از نام های برگزیده

فرشاد : شادبخت و شادمان

فرشوشتر : یکی از وزیران کی گشتاسب

فولاد : از نام های برگزیده پسرانه

فیروز : نام هجدهمین پادشاه ساسانی

فرشید : نورانی تر

فرمنش : از نام های برگزیده پسرانه

فرنام : نام یکی از سرداران شاپور

فرنوش : از نام های برگزیده

فْرَوَرِتیش : نام دومین پادشاه ماد

فَرَوَشی : فَرَوَهَر، نیروی اهورایی

فَرَوَهَر : نیروی اهورایی درون انسان

فریان : خاندانی از دوستان اشو زرتشت

فریبرز : نام پسر کیکاووس

فرهاد : پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی

فَرَهمند : از نام های برگزیده پسرانه ایرانی فوکا : نوعی درخت بید

فَرهود : از نام های برگزیده پسرانه ایرانی

فرهومند : باشکوه و بزرگ فوگان : نوشیدنی از دانه جو

فُرود : نام پسر سیاوش

فریدون : از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا

اسم پسر ایرانی با حرف ک و گ :

کارن:پسر کاوه آهنگر و یکی از پهلوانان ایرانی شاهنامه و سپهدار ارتش ایران از زمان پادشاهی فریدون تا کی‌قباد ،شجاع

کابی:معروف به کاوه اهنگر کامران:چیره،مسلط

کاروند:اسم پسرانه کارنگ: چرب زبان

کامشاد: کسی که شاد است کامیار:پیروز ، شاد

کاووس:شخصیت شاهنامه کبوچیه:نام پسرکوروش پادشاه هخامنش

کسری:نام اصیل ایرانی کوروش: ازپادشاهان هخامنش

کوش:کوشش، سعی،تلاش کوشاد:ریشه گیاهی نام پسرانه

کی زاد:زاده پادشاه کبیر: بزرگ

کیانمهر:دوستی شاهانه کیسان:دارای منش شاهانه

کیهان:جهان کیومرث:اولین پادشاه به روایت شاهنامه

گالوس : نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس

گرامی : ارجمند، مقدم

گرگین : نام پهلوان نامی ایرانی گودرز : نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس

گرانمایه : پرارزش، پر ارج

گرایش : گرویدن، پیروی

گَرشاسب : در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه

گژدهم : از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید

گژگین : از نام های برگزیده

گشتاسب : نام پنجمین پادشاه کیانی گیل : گرد و پهلوان

گیو : پهلوان ایرانی

گشواد : نام پهلوانی در شاهنامه

گوارا : خوش‌آیند، با مزه

اسم پسر ایرانی با حرف ل :

لهراسب : دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

لاوین:منطقه در مغرب ایران

لار: شخصیت شاهنامه

لهاک: شخصیت شاهنامه

لنبک: شخصیت شاهنامه

لیبرا:طلا

لواده: شخصیت شاهنامه

اسم پسر ایرانی با حرف م :

مازار : یکی از سرداران مادی کورش ماندگار : پایدار، ماندنی

مازنه : مازندران در اوستا

مازیار : نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان مانی : نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور

ماهان : نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد

ماهر : زبر دست

ماهوار : از گوشه‌های موسیقی میلاد:مژده

ماکان : نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی

مانوش : نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب

ماونداد : نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

مزدا : دانای بزرگ، پروردگار

مزدک : نام پسر بامداد در دوران ساسانی

مشیا : نام نخستین مرد در اوستا

منوچهر : پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی

منوشفر : نام پدر منوچهر شاه پیشدادی

مهربُرزین : دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم

مه زاد : از نام های برگزیده پسرانه

مِهراب : نام پادشاه کابل و پدر رودابه

مهران : یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی

مهربان : نگهبان روشنایی و مهر

مهرپرور : از نام های برگزیده پسر ایرانی

مهرپوی : از نام های برگزیده پسر ایرانی

مهرپیکر : از نام های برگزیده پسر ایرانی

مهرجو : از نام های برگزیده پسر ایرانی

مهرداد : نام چوپانی که کوروش را پرورش داد

مهرزاد : زاده مهر مهیار : نام های پسر ایرانی برگزیده

مهرگان : جشن ملی ایران ،هم اسم دختر هم اسم پسر

مهرمَس : مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان

مهرنوش : نام یکی از چهار پسران اسفندیار ،هم اسم دختر هم اسم پسر

مهریار : از نام های پسر ایرانی برگزیده

مِهرین : از نامهای پسر ایرانی برگزیده

مویز : دانه خشک انگور

اسم پسر ایرانی با حرف ن :

نارون : نام درختی تنومند

ناشا : دادگر ناوَرز : سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی

نریمان : دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه

نامجو : جوینده نام نکیسا : نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز

نامدار : دارنده نام

نامور : از نام های برگزیده

نَستور : نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب

نمایان : آشکار، هویدا نوبخت : از نام های برگزیده دوران ساسانی

نوبهار : نام نویسنده دساتیر نوید : مژده شادمانی

نوتریکا : نام سومین برادر اشوزرتشت نوشیروان : انوشیروان. از نام های برگزیده

نوذر : یکی از سه پسران منوچهر نوشی : نوشیروان

نیسان : نی‌زار، محل روییدن نی نوش : شهد، عسل ، انگبین

نوش آذر : نام پسر آذرافروز نیکدل : از نام های پسرانه برگزیده

نیک پی : خجسته ، خوش قدم

نیکروز : سعادتمند، خوشبخت

نیکزاد : از نام های برگزیده

نیکنام : نیکونام، خوشنام

نیکو : خوب، زیبا، نیکو کار

نیما : نام یکی از شاعران ایرانی

نیو : پهلوان و دلیر

نیوتیش : نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

اسم پسر ایرانی با حرف و :

واته : ایزد آب در اوستا وَرَهرام : نماد پیروزی

وَسپار : بخشنده ورزم : شعله آتش، گرمی آتش

وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند

وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی

وخشور : پیام آور وفادار : از نام های پسر برگزیده

ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام

ورساز : جوان آراسته و زیبا

وَسنه : نام کوهی در اوستا

وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی ویسپرد : از بخش‌های اوستا

وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی

ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

وهامان : نام پدر سلمان فارسی

وَهمنش : خوش منش، نیک منش

نام پسر ایرانی با حرف ه :

هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد هرمزدیار : یار خدا

هُزوارش : شرح و تفسیر

هُژبر : دلیر و نامجو

هَژیر : خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز

همتا : مانند، شریک

هامان : یکی از درباریان خشایار شاه هاون : گاه بامدادی

هاونی : ایزد نگهبان بامداد

هامرز : نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی

هامون : از نام های ایرانی

هامین : تابستان در اوستا هودین : نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان

هور : خورشید

هورا : می صاف و مقدس

هَخامنش : دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان

هَردار : نام هشتمین نیای اشوزرتشت

هُرمز : نام سومین پادشاه ساسانی

همگون : همرنگ، همانند

هنگام : زمان، گاه هومن : خوب‌منش

هیمه : نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

هوبَر : دربردارنده نیکی

هوتَخش : سازنده خو. پیشه ور

هوتن : فرماندار ساحلی در روزگار داریوش

هوداد : نیک آفرید

هوشنگ : پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادی

هوشیدر : از نام های برگزیده

هوکَرپ : واژه ای پهلوی خوش اندام

هوم : گیاه مقدس

هومان : از نام های برگزیده

هومَت : اندیشه نیک

اسم پسر ایرانی با حرف ی :

یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد

یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر

یزداد:پسر انوشیروان

یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیسته

یزدان مهر : از نام های برگزیده ایرنی

یاور:یاری دهنده

یزدان یار : از نام های برگزیده ایرانی

یزدگرد : نام پادشاه ساسانی

یاقوت: نام پسرانه و دخترانه،سنگ گرانبها

یَسنا : از بخش‌های اوستا،برای دختر و پسر بکار میرود

یارتا:همتای یار

یاره:قدرت

یارتا:همچون یار

یارا:قدرت

یادگار: اسم ایرانی

مجموعه نام های پسرانه فارسی

الف

آبادان : خرم و باصفا

آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

آبدوس : نام یکی از درباریان اردوان سوم اشکانی

آبستا : اوستا

آتروپات : نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)

آترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ

آتش : فروغ و روشنایی

آخشیج : نماد، عنصر

آدُر : آذر، آتش

آدُرباد : نام موبد موبدان دوران شاپور

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذر بُرزین : نام موبدی بوده

آذرآیین : نام پسر آذرساسان

آذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار

آذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم

آذربُد : نام پسر هومت که نوشتن نامه دینکرد را به انجام رساند

آذربود : موبدی در زمان یزدگرد

آذرپَژوه : پسر آذرآیین پسر گستهم نویسنده کتاب گلستان دانش

آذرپناه : نام یکی از ساتراپ آذرآبادگان

آذرخش : صاعقه، برق

آذرفر : در اوستا به دارنده فرآذر

آذرکیوان : از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظ

آذرمهر : نام موبدی است در زمان کواد

آذرنوش : در اوستا به دوست‌دار فرهنگ

آذین : زیور، نام فرمانده لشکر بابک خرمدین

آراستی : نام عموی زرتشت و پدر میدیوماه

آرتمیس : نام فرمانده نیروی دریایی خشایارشاه از دودمان هخامنشیان

آرتین : نام هفتمین پادشاه ماد

آرش : پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی

آرمان : آرزو، خواسته

آرمین : آرامش، آسودگی

آریا : اصیل و آزاد ، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورش

آریامن : نام فرمانده ناوگان خشایار شاه

آریامنش : نام پسر داریوش

آریامهر : دارنده مهر ایران

آرتاباز: از نامهای برگزیده

آریوبَرزَن : دلاور و پهلوان. سردار داریوش سوم

آزاد : نام بهدینی که در فروردین یشت ستوده شده

آزاد منش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگی

آزادمهر : از نام های برگزیده

آژمان : بی زمان

آسا : نام پدر بهمن که در چکامه از او یاد شده

آستیاک : نام چهارمین و آخرین پادشاه ماد

آونگ : آویخته، نگهدارنده

آویز : آویختن، نگهداری

آیریک : نام نیای یازدهم اشوزرتشت

اَبدَه : بی آغاز

اَبیش : بی رنج

اپرنگ : نام پسر سام

اَپروَند : دارنده بلندی و شکوه یا فرهمند

اَپروَیژ : پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانی

اَپیوه : نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانی

اَترس : دلیر، بی ترس

اَرتان : راستگو. نام پسر ویشتاسب

ارج : ارزنده. نام یکی از نیاکان زرتشت

ارجاسب : اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش

ارجمند : با ارزش ، محترم ، والا مرتبه ، صدر نشین ، وارسته و نیکدل

اُرُد : نام چند پادشاه اشکانی و بزرگترین فیلسوف تاریخ ایران حکیم ارد بزرگ

اردشیر : نامی ایرانی دارای دو بخش ارد+شیر ، نام پادشاهان بزرگ هخامنشی و ساسانی

اردلان : از واژهای پهلوی و ایرانی است . نام چند تن از پادشاهان اشکانی

اردوان : پشتیبان راستی و درستی . نام چند تن از پادشاهان پیروزمند اشکانی

ارژنگ : نام سالار مازندران

ارشا : راست و درست

ارشاسب : دارنده اسبهای نر

اَرشام : پسر عموی داریوش بزرگ

اَرشان : نام نیای داریوش بزرگ

ارشک : نام نخستین پادشاه پیروزمند و سرفراز اشکانی

اَرشَن : نام برادر کاووس

اروتَدنر : نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار

اروَند : شریف- نجیب. نام پدر لهراسب

اُزیرن : گاه پسین

اسپاد : دارنده سپاه نیرومند

اسپنتمان : نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت

اسپهبُد : نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان

اسفندیار : نام پسر گشتاسب که به مکر پدر گرفتار شد و بدست پهلوان میهن پرست ایرانی رستم کشته شد.

اشا : راستی ، درستی ، راه خوشبختی

اشاداد : داده پاکی و پارسایی

اشتاد : راستی

اشکان : نام سومین نیای پاکر

اُشهن : گاه سپیده دم، آغاز روشنایی

اَشوداد : نام برادر هوشنگ پیشدادی

اشوفْرَوَهَر : پاکروان

اشومنش : پاک منش

افروغ : روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

افشین : نام سردار ایرانی

اقاقیا : درختی با گل های سپید

اَگومان : بی گمان

البرز : کوه بلند. نام پهلوانی است

الوند : توانا و تیزپا

امید : نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد

امیدوار : نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار

اندریمان : کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است

اَنوش : بی مرگ. جاویدان . هم برای دختران و هم پسران بکار می رود آنوش و انوشه

انوشیروان : پاکروان، پادشاه ساسانی

اَهنَوَد : رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات‌ها

اهورا : هستی بخش، خداوند

اوتانا : نام یکی از یاران داریوش

اَوَخشیا : بخشاینده

اَوَرداد : از سرداران کورش بزرگ

اَوَرکام : نام پسر داریوش هخامنشی

اورمزدیار : خدایار، یاور اهورا

اَُورنگ : تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن

اُوژن : زننده و شکست دهنده دشمن

اوس : در اوستا به چم دارنده چشمه ها

اوستا : دانش، کتاب دینی

اوستانَه : نام سردار سغد در زمان هخامنشی

اوشَه : بامداد و سپیده در اوشهین گاه

اوشیدر : پروراننده قانون مقدس

ایدون : اینچنین، اینگونه

ایران پناه : از نام های برگزیده

ایرانپور : از نام های برگزیده

ایرانشاه : نام یکی از بزرگان ایران

ایرانمهر : روشنایی ایران

ایرج : یاری دهنده آریایی ها

ایزد : ستایش و ستودن

ایزدیار : یاور ستودنی

ایسَدواستَر : خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت

ب

بابک : نام پسر ساسان در زمان اشکانیان

باتیس : نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم

بادرام : کشاورز

باربُد : نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز

بامداد : نام پدر مزدک

بامشاد : نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان

بامگاه : هنگام بامداد

بایگان : نگهدارنده

بخت آفرین : نام پدر هیربد شهریار

بَختیار : از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز

بَخشا : از نام های روزگار هخامنشیان

بَدخشان : لعل

بدره : بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه

بَرازمان : بلند اندیشه

بَردیا : نام پسر کوچک کورش

بُرزو : بلندبالا. نام پسر سهراب

بُرزویه : نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو

بَرسام : نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی

بَرَسم : شاخه های گیاهی

بَرِشنوم : پاک و تمیز

بَرمک : نام وزیر شیروی ساسانی

بُزرگمهر : نام مهین دستور انوشیروان دادگر

بَگاداد : نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی

بَگاش : نام یکی از سرداران هخامنشی

بلاش : نام نوزدهمین پادشاه ساسانی

بُندار : دارنده اصل و بنیاد

بُنشاد : شاد بنیاد

بَهاوند : در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی

بِهراد : نیکی بخش

بهرام : فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه

بَهرامشاه : نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی

بِهروز : روزگار نیک و خوش

بِهزاد : نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور

بِهمرد : از نام های برگزیده

بهمن : نیک منش. نام پسر اسفندیار

بهنام : نیک نام

بوبار : دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار

بوجه : رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی

بوخشا : رستگار

بیژن : نام پسر گیو

پ

پارسا : پرهیزکار

پاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگ

پاکدین : دین درست، دین پاک

پاکروان : پاک باطن، نیک نفس

پاکزاد : پاک نژاد، نجیب

پاکمهر : از نام های برگزیده

پالیز : کشتزار

پَتَه مانی : دادگستر

پدرام : نام نبیره سام. درود، شادباش

پرچم : درفش

پَرنگ : نام پسر سام

پرهام : از نام های برگزیده

پرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانی

پَریبُرز : بلند بالا، نام پسر کیکاووس

پژدو : نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی

پژمان : از نام های برگزیده

پَشَنگ : نام برادر زاده فریدون پیشدادی

پشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار

پوروشسب : دارنده اسبان زیاد پدر اشوزرتشت

پوریا : نام یکی از پهلوانان ایران

پولاد : نام پسر آزادمرد پسر رستم

پویا : جوینده

پویان : پوییدن

پیروز : پادشاه ساسانی

پیروزگر : پیروز، کامیاب

پیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری

پیلتَن : پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال

پیمان : مهر، عهد

ت

تاژ : برادر هوشنگ پیشدادی

تخشا : کوشنده

تَسو : واحد زمان

تکاپو : جستجو

تَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکان

تَهماسب : از بزرگان ملک داراپادشاه ایران

تَهمتَن : بزرگ پیکر

تهمورس : دلیر و پهلوان. نام دومین پادشاه پیشدادی

توانا : نیرومند، زورمند

تور : نام پسر شاه فریدون

تورج : دلیر و پهلوان

توس : نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایران

تیرداد : بخشنده تیر. نام دومین پادشاه اشکانیان

تیس : نام درختی است

تیگران : نام یکی از سرداران خشایار شاه

ج

جان‌پرور : نشاط انگیز

جانان : دلیرو زیبا

جاوید : نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسان

جم : مخفف جمشید

جمشید : از پادشاهان پیشدادی

جهانگیر : نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

چ

چالش : با ناز و غرور

چالیک : از بازی‌های کودکان

چلیپا : گردونه مهر

چوگان : ابزار بازی قدیمی

چینوَد : چگونه زیستن

خ

خدابخش : از نام های برگزیده

خداداد : از نام های برگزیده

خدایار : از نام های برگزیده

خدیو : بلند جایگاه، سرور

خردمند : نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان

خرم : شادمان، خوش

خسرو : نیک آواز. نام پادشاه ساسانی

خشاشه : از سرداران ایرانی در دورة پادشاهی شاه گشتاسب

خشاشه : از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب

خشایار : شاه دلیر و مردمنش

خشنود : شاد، شادمان، خوشحال

خورسند : راضی

خوش‌منش : نیک نهاد

خوشنام : درستکار، نیکنام

خُونیرِث : نام یکی از هفت کشور زمین

د

داتَه : دادگری، قانون

دادار : دادگر، عادل

دادبان : نگهبان قانون

دادبه : قانون خوب

دادبه : قانون خوب.پسر دادگشنسب که نامه تنسر را به تازی برگردانده

دادپویه : از شاگردان موبد کیخسرو پور آذرکیوان

دادجو : جوینده عدل و داد

دادخواه : خواستار عدل و داد

دادرس : دادرسنده

دادفر : از نام های برگزیده

دادمهر : از نام های برگزیده

دادنام : از نام های برگزیده

دادوَر : دادگر، عادل

دارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانی

داراب : نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانی

داریوش : نام سومین شاهنشاه هخامنشی

داژو : سوخته، داغ

دانا : هوشیار، آگاه

داور : نام موبدی است

دَریز : نام داماد داریوش بزرگ

دَسَم : فرمانده ده تن سرباز

دلاور : دلیر، قهرمان

دماوند : نام سرداری درزمان ساسانیان

دهناد : از نام های برگزیده

دینشاه : یاور و سرور دین

دینیار : یاری دهنده دین

دیهیم : کلاه پادشاهی

ر

راتین : بخشنده. یکی از سرداران اردشیر دوم

راد : بخشنده

رادمان : سخاوتمند . نام سپهدار خسرو پرویز

رادمهر : مهربخش. نام سردار داریوش سوم

رادین : بخشندگی

رازقی : گل سپید، گونه‌ای انگور

رامتین : نام چنگ نواز نامی خسروپرویز

رامیار : کسی که ایزدرام(شادمانی) یاور اوست

رامین : نام یکی از فرزندان کیخسرو

رپیتون : گاه نیمروزی

رَتوشتَر : نام برادر بزرگتر اشوزرتشت

رَتوناک : دارای بزرگی و سروری یکی از بزرگان هخامنشی

رَخشان : تابان، از سرداران داریوش

رَزین : واژه پهلوی به چم زورمند

رَسام : نام پیکار نگار بهرام گور

رستم : بالش و روینده. پسر زال پهلوان نامی ایران

رشن : نام یکی از مفسران اوستا

رَشنُو : ایزد دادگری و آزمایش

رشنواد : نام سپهدار همای بهمن

رَنگوشتَر : نام برادر بزرگ اشوزرتشت

رها : آزاد

رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی. پسر گودرز

رهی : آزاد، رها

روزبِه : نام وزیر بهرام گور

روشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر

روشن : تابان ، درخشان

رویین تن : نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانی

ریوند : میوه ریواس

ز

زادان : نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرون

زال : نام پدر رستم

زامیاد : نگهبان زمین

زروان : نام خوانسالار انوشیروان ساسانی

زَریر : دارنده جوشن زرین

زَم : نام یکی از پسران غباد ساسانی

زنگه : از پهلوانان ایرانی در دوره کاووس شاه کیانی

زَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی

زَواره : پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستم

زوپیر : یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابل

زیار : نام پدر مردآویچ

زیگ : راه ستاره شناسی

ژ

ژاماسب : نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت ژوپین : نام پسر کیکاووس

ژیان : از نام های برگزیده

س

ساسان : نام پدر بزرگ اردشیر بابکان

سالار : پدر زال، پسر نریمان

سام : بهدینی از خاندان گرشاسب

سامان : نام بزرگ زاده بلخ

سَپْرَنگ : نام پسر سام

سِپنتا : مقدس، ورجاوند

سپند : ورجاوند و مقدس. اسفند

سِپِهر : آسمان

سپهرداد : داده یا آفریده آسمان

سپیدار : درخت بلند و راست

ستایش : خوب گفتن

ستُرگ : قوی هیکل، نیرومند

سرافراز : سربلند، با افتخار

سُرایش : سرودن

سُرخاب : نام پنجمین پادشاه باوندی

سُروش : گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار

سزاوار : شایسته

سَلم : نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی

سهراب : تابش سرخ. نام پسر رستم

سورن : دلیر و پهلوان ، توانا

سوشیانت : برگزیده دینی

سیامک : نام پسر کیومرث در شاهنامه

سیاوخش : سیاوش، پسر کیکاووس

سیاوش : نام پسر کیکاووس

سیروس : نام کورش به پیکره دیگر

سینا : یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت

ش

شا بهرام : نام بهرام گور پادشاه ساسانی

شاپور : نام دومین شاهنشاه ساسانی

شاخه : بخشی از گیاه و درخت

شاد : نام یکی از بزرگان روزگار ساسانیان

شادان : شادمان و خشنود. نام پسر برزین. از کارمندان نگارش شاهنامه

شادبه : از نام های برگزیده

شادفر : از نام های دوران هخامنشی

شادکام : نام برادر فریدون

شادمان : خوشحال

شادنوش : از نام های برگزیده

شاهرخ : از نام های برگزیده

شاهروز : نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر

شاهین : نام یکی از بزرگترین سرداران لشکر ایران در زمان خسرو پرویز

شایان : سزاوار، شایسته

شایگان : گرانمایه، لایق

شباروز : همه گاه، شبانه روز

شباهنگ : مرغ سحر، ستاره بامدادی

شباویز : پرنده شب پرواز

شتاب : چالاکی و سرعت

شتابان : پرسرعت

شروین : نام پسر سرخاب

شکیبا : بردبار

شهاب : ستاره باران

شهباز : باز سفید و بزرگ

شهداد : از نام های برگزیده

شهراد : از نام های برگزیده

شهرام : از نام های برگزیده

شهران : از نام های برگزیده

شهرَوان : از نام های برگزیده

شهروز : از نام های برگزیده

شهریار : فرمانروای شهر ، نام پسر خسروپرویز

شهزاد : از نام های برگزیده

شهسوار : دلاور، ماهر

شهیار : از نام های برگزیده

شیان : درختی بلند ، خون سیاووشان

شیدفر : از نام های برگزیده

شیده : نام پسر افراسیاب

شیدوَر : از نام های برگزیده

شیدوش : نام پسر گودرز. پهلوان نامی زمان

شیردل : شجاع، دلیر

شیرزاد : زاده شیر، بچه شیر ، نامی از روزگار انوشیروان

شیرمرد : از نام های برگزیده

شیروان : از نام های برگزیده

شیروَش : همانند شیر

شیشَم : از ابزار خنیاگری

ف

فاتک : نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی

فراز : بالا، بلندی

فرازمان : از نام های برگزیده

فرازمند : از نام های برگزیده

فرامرز : نام پسر رستم زال

فربُد : نگهبان و نگهدار فر

فربود : راست و درست

فرخ : بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی

فرداد : از نام های برگزیده

فردین : پیشرو در دین

فرزاد : از نام های برگزیده

فرزام : از نام های برگزیده

فرزین : از نام های برگزیده

فرشاد : شادبخت و شادمان

فرشوشتر : یکی از وزیران کی گشتاسب

فرشید : نورانی تر

فرمنش : از نام های برگزیده

فرنام : نام یکی از سرداران شاپور

فرنوش : از نام های برگزیده

فرهاد : پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی

فَرََهمند : از نام های برگزیده

فَرهود : از نام های برگزیده

فرهومند : باشکوه و بزرگ

فُرود : نام پسر سیاوش

فْرَََوَرِتیش : نام دومین پادشاه ماد

فَرَوَشی : فَرَوَهَر، نیروی اهورایی

فَرَوَهَر : نیروی اهورایی درون انسان

فریان : خاندانی از دوستان اشو زرتشت

فریبرز : نام پسر کیکاووس

فریدون : از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا

فوکا : نوعی درخت بید

فوگان : نوشیدنی از دانه جو

فولاد : از نام های برگزیده

فیروز : نام هجدهمین پادشاه ساسانی

ک

کاچار : سر و سامان

کاردار : پسر مهر نرسی از ارتشتاران دوره ساسانی

کارن : از نام های برگزیده

کاری : تلاشگر

کامبوزیا : کمبوجیه

کامبیز : از نام های برگزیده

کامجو : از نام های برگزیده

کامدین : از نام های برگزیده

کامران : نام دانشمندی زرتشتی اهل شیراز

کامکار : کامروا، کامران

کاموس : نام یکی از سرداران افراسیاب

کامیاب : کامروا، خوشبخت

کامیار : کامیاب ، کامروا

کاوش : جستجو کردن، کاویدن

کاوه : نام آهنگر نامی که پادشاهی ضحاک را با کمک فریدون برانداخت

کاووس : از نام های برگزیده

کاویان : از نام های برگزیده

کرتیر : نام موبد موبدان روزگار شاپور یکم

کرکوی : از نوادگان سلم، پسر فریدون

کسری : از نام های برگزیده باستانی

کمبوجیه : پسر کورش و فاتح مصر

کورنگ : نام پادشاه زابلستان و پدر زن جمشید پیشدادی

کوروش : بنیانگذار دودمان هخامنشیان

کوسان : نام رامشگری است

کوشا : کوشیدن

کوشان : کوشا بودن

کوشیار : نام یکی از سرداران تبری

کیا : بزرگ، صاحب، پادشاه

کیافر : از نام های برگزیده

کیامرد : از نام های برگزیده

کیامنش : از نام های برگزیده

کیان : جمع کی، پادشاه

کیان پور : از نام های برگزیده

کیانزاد : از نام های برگزیده

کیانفر : از نام های برگزیده

کیانمهر : از نام های برگزیده

کیانوش : نام برادر شاه فریدون پیشدادی

کیقباد : نام سردودمان و نخستین پادشاه کیانیان

کیکاووس : پدر سیاوش و پدر بزرگ شاه کیخسرو کیانی

کیهان : جهان، گیتی

کیوان : نام پدر موبد سروش، از شاگردان دستور آذرکیوان

کیومرث : نام نخستین انسان روی زمین

گ

گالوس : نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس

گرامی : ارجمند، مقدم

گرانمایه : پرارزش، پر ارج

گرایش : گرویدن، پیروی

گَرشاسب : در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه

گرگین : نام پهلوان نامی ایران

گژدهم : از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید

گژگین : از نام های برگزیده

گشتاسب : نام پنجمین پادشاه کیانی

گشواد : نام پهلوانی در شاهنامه

گوارا : خوش‌آیند، با مزه

گودرز : نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس

گیل : گرد و پهلوان

گیو : پسر رشید و دلیر گودرز پهلوان ایرانی در شاهنامه

ل

لهراسب : دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

م

مازار : یکی از سرداران مادی کورش

مازنه : مازندران در اوستا

مازیار : نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان

ماکان : نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی

ماندگار : پایدار، ماندنی

مانوش : نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب

ماهان : نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد

ماهر : زبر دست

ماهوار : از گوشه‌های موسیقی

ماونداد : نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

مزدا : دانای بزرگ، پروردگار

مزدک : نام پسر بامداد در دوران ساسانی

مشیا : نام نخستین مرد در اوستا

منوچهر : پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی

منوشفر : نام پدر منوچهر شاه پیشدادی

مه زاد : از نام های برگزیده

مِهراب : نام پادشاه کابل و پدر رودابه

مهران : یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی

مهربان : نگهبان روشنایی و مهر

مهربُرزین : دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم

مهرپرور : از نام های برگزیده

مهرپوی : از نام های برگزیده

مهرپیکر : از نام های برگزیده

مهرجو : از نام های برگزیده

مهرداد : پادشاه اشکانی و از نامهای پارتی و پهلوی

مهرزاد : زاده مهر

مهرگان : جشن باستانی پاییزه ایرانیان در مهرماه

مهرمَس : مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان

مهرنوش : نام یکی از چهار پسران اسفندیار

مهریار : از نام های برگزیده

مِهرین : از نام های برگزیده

مهیار : از نام های برگزیده

مویز : دانه خشک انگور

ن

نارون : نام درختی تنومند

ناشا : دادگر

نامجو : جوینده نام

نامدار : دارنده نام و شهرت

نامور : از نام های برگزیده

ناوَرز : سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی

نریمان : دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه

نَستور : نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب

نکیسا : نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز

نمایان : آشکار، هویدا

نوبخت : از نام های برگزیده دوران ساسانی

نوبهار : نام نویسنده دساتیر

نوتریکا : نام سومین برادر اشوزرتشت

نوذر : یکی از سه پسران منوچهر

نوش : شهد، عسل ، انگبین

نوش آذر : نام پسر آذرافروز

نوشی : نوشیروان

نوشیروان : انوشیروان. از نام های برگزیده

نوید : مژده شادمانی

نیسان : نی‌زار، محل روییدن نی

نیک پی : خجسته ، خوش قدم

نیکدل : از نام های برگزیده

نیکروز : سعادتمند، خوشبخت

نیکزاد : از نام های برگزیده

نیکنام : نیکونام، خوشنام

نیکو : خوب، زیبا، نیکو کار

نیما : نام یکی از شاعران ایرانی

نیو : پهلوان و دلیر

نیوتیش : نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

و

واته : ایزد آب در اوستا

وخش : روشنایی یا رویش. نام چهاردهمین نیای آدرباد مهر اسپند

وخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشی

وخشور : پیام آور

ورجاوند : مقدس و نورانی . از نیاکان شاه بهرام

ورزم : شعله آتش، گرمی آتش

ورساز : جوان آراسته و زیبا

وَرَهرام : نماد پیروزی

وَسپار : بخشنده

وَسنه : نام کوهی در اوستا

وفادار : از نام های برگزیده

وَلخش : بلاش، پادشاه اشکانی

وهامان : نام پدر سلمان فارسی

وَهمنش : خوش منش، نیک منش

وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی

ویسپرد : از بخش‌های اوستا

ویشتاسب : نخستین پادشاه همزمان با اشوزرتشت

ه

هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد

هامان : یکی از درباریان خشایار شاه

هامرز : نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی

هامون : از نام های ایرانی

هامین : تابستان در اوستا

هاون : گاه بامدادی

هاونی : ایزد نگهبان بامداد

هَخامنش : دوست منش. نام سردودمان هخامنشیان

هَردار : نام هشتمین نیای اشوزرتشت

هُرمز : نام سومین پادشاه ساسانی

هرمزدیار : یار خدا

هُزوارش : شرح و تفسیر

هُژبر : دلیر و نامجو

هَژیر : خوو پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرز

همتا : مانند، شریک

همگون : همرنگ، همانند

هنگام : زمان، گاه

هوبَر : دربردارنده نیکی

هوتَخش : سازنده خو. پیشه ور

هوتن : فرماندار ساحلی در روزگار داریوش

هوداد : نیک آفرید

هودین : نام سومین نیای آدرباد مهر اسپنتمان

هور : خورشید

هورا : می صاف و مقدس

هوشنگ : پسر سیامک پسر کیومرث، دومین پادشاه پیشدادی

هوشیدر : از نام های برگزیده

هوکَرپ : واژه ای پهلوی خوش اندام

هوم : گیاه مقدس

هومان : از نام های برگزیده

هومَت : اندیشه نیک

هومن : خوب‌منش

هیمه : نام داماد داریوش و از سرداران بزرگ پارسی

ی

یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد

یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیسته

یزدان مهر : از نام های برگزیده

یزدان یار : از نام های برگزیده

یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر

یزدگرد : نام پادشاه ساسانی

یَسنا : از بخش‌های اوستا

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه