نشانه ها و علایم هیجان درمانی
نشانه ها و علایم هیجان درمانی چیست؟ در ادامه نشانه ها را عنوان می کنیم
آیا به این فکر کرده اید که ممکن است گاهی اوقات به هیجان درمانی نیاز مبرم داشته باشید؟
هیجانها بخش مهمی از زندگی روزانهی ما هستند. خواه هنگامی که با خواندن یک متن با شادی میخندیم یا در ساعات اوج ترافیک آزرده میشویم، همگی میدانیم تجربهی فراز و نشیبها از یک لحظه تا لحظهی بعد از آن میتواند تاثیر قابل ملاحظهای بر تندرستیمان داشته باشد.
گاهی اوقات متوجه نمیشویم چه زمانی سیستم واکنش هیجانیمان نیاز به آرامش دارد.
در ادامه به ۵ نشانهای اشاره میکنیم که معلوم میکنند چه وقتی زمان هیجان درمانی فرا میرسد.
۱. در ابراز اعتماد، عشق و همدردی دچار مشکل هستید.
هیجانهایمان تصویری از زندگیمان هستند، که شامل افکار، باورها و خاطراتمان میشوند. اگر به هیجانهامان اجازه دهیم بر ما تسلط کامل داشته باشند، هرگاه با افراد پردردسر یا اتفاقات دشوار مواجه شویم، رفتارشان بر زندگیمان تاثیرگذار خواهند بود. برای آنکه با اعتماد، عشق و همدردی به بدرفتاری افراد واکنش نشان دهیم، نیاز به انگیزهی هیجانی خواهیم داشت. میتوانیم تسلطمان را حفظ کنیم و قاطع باشیم و همزمان صادق بمانیم.
هنگامی که اجازه ندهیم هیجانهایمان بر ما تسلط شوند، بدون توجه به رفتار دیگران، در مراودات و ارتباطمان با آنها حالتی احترامآمیز، صمیمی و مهربان در ذهن و قلبمان پدید میآید.
این روش هیجانهایی نظیر ترس و عصبانیت را از بین میبرد تا نتوانند بر نحوهی واکنشمان تسلط یابند؛ یعنی از واکنشهایی همچون واکنش ناامیدی با ناامیدی، اضطراب با اضطراب و حتی بینزاکتی با بینزاکتی جلوگیری میکند.
۲. افسردگی و/یا اضطراب شما را در هم میشکند.
احساسات و باورهایمان نقش مهمی در حالت هیجانیمان بازی میکنند، و ما این قدرت را داریم تا آنها را بشناسیم و درک کنیم تا بتوانیم از هیجانهای اصلی، که به لحظات پراضطراب و افسردهمان دامن میزنند، گذر کنیم. غمگینی تحت هیجان افسردگی و ترس نیز تحت هیجان اضطراب قرار دارند. اینها هیجاناتی هستند که برای اطمینان از عدم تسلط بیشتر آنها بر احساسات اصلی زندگی روزمرهیمان باید با آنها مقابله کنیم. و این نشان میدهد که شما نیاز به هیجان درمانی دارید.
درمان ذهن و سلامتیمان از طریق دروناندیشی و عمل، دقیقا آن چیزی است که به از بین بردن افسردگی و اضطراب کمک میکند.
۳. به جای پاسخگو بودن به همه چیز واکنش نشان میدهید
هنگامی که از لحاظ هیجانی دچار خستگی میشوید، شاید خرابترکردن اوضاع برایتان کار آسانی باشد، ولی مهم این است که همیشه به خود کمی فرصت دهیم تا آن چه را که در حال تجربهاش هستیم، بپذیریم. این عمل زمانی برایمان ایجاد میکند تا به شکل کامل بتوانیم هیجانهایمان را با باورهایمان تطبیق دهیم.
هنگامی که تجربیات دشواری در زندگیمان اتفاق میافتند هیجانهای شدیدمان را تحریک میکنند، پاسخ دادن به آنها به جای واکنش به آن اتفاقات از شما انسانی توانمند میسازد.
۴. به جای رها کردن هیجانهای چالشبرانگیز، آنها را در خود فرو میبرید.
ممکن است در خود فرو بردن هیجانهایی نظیر ترس و عصبانیت عملی مخرب باشد. این هیجانها قطعا در مواقعی که میتوانند ما را از شرایط چالشانگیز مطلع کنند، مفید هستند، ولی این شرایط اغلب نسبت به آن چه هیجانهایمان نشان میدهند، چالش کمتری برمیانگیزند.
باید بر هیجانهایی نظیر ترس و عصبانیت مسلط شویم تا آنها دیگر بر احساسات و رفتارهایمان مسلط نشوند. اگرچه این یک فرآیند است؛ برای آغاز آن، باید این هیجانها را به صورت بخشی شخصیتمان بپذیریم. سپس، فراتر از تشخی آنها، به معنیشان بیاندیشیم و از آنها در ایجاد انگیزهی پیشرفت کمک بگیریم. بعد از آنکه جنبههای مفیدِ این قبیل اتفاقات هیجانی دشوار را درک کردیم، آنگاه میتوانیم آنها را رها کنیم، به ویژه اینکه اجازه ندهیم مشکلات بار دیگر اتفاق بیوفتند.
۵. بینش تفکیک هیجانها از احساسات را از دست میدهید.
احساسات ترکیبی از هیجانها، باورها، فلسفهها، ایدهها و خاطرات هستند. ترکیب هر یک از این عوامل نه فقط بر هیجانهای اولیهمان تاثیر میگذارد، بلکه همچنین نحوهی احساسمان را در مورد اتفاقات زندگی تعیین میکند. بنابراین، برای اینکه هیجانهایمان را در نمای بزرگتری از زندگی روزانهمان به کار بگیریم، دانستن تفاوت اصلی میان هیجانها و احساسات یک فرد مهم است.
به خودتان اجازهی آغاز مجدد بدهید.
خواه با رفتن به یک شهر جدید، پیدا کردن یک شغل تازه، تمام کردنِ یک رابطهی زیانآور یا حتی بازسازی خود باشد یا هرکار دیگری، ولی تا هنگامی که مسئولیت خود را نپذیرفتهاید و به خودتان اجازهی آغاز مجدد ندادهاید، نمیتوانید همه چیز را از نو شروع کنید. اگر به گذشتهی خود بچسبید، نمیتوانید آیندهی خود را بسازید، بنابراین مشکلات را پشت سر نهاده و به یاد داشته باشید با هر طلوعی، میتوانید به هر کس و هر چیزی که میخواهید تبدیل شوید.