تلاش جالب محمدرضا گلزار برای حفظ برند گلزار!

امتیاز دهید

تلاش جالب محمدرضا گلزار برای حفظ برند گلزار! در ادامه این مطلب سایت گهر مطالبی در همین مورد می خوانید

تلاش جالب محمدرضا گلزار برای حفظ برند گلزار!

آریا صالحی: سوپراستار قدیمی روی سن! رضا گلزار می گوید برنامه ویژه اش برای عید، تور ایرانگردی بوده و البته با زوم روی شهرهای شمالی کشور، جایی که بقیه خواننده های داخلی هم انتخابش کرده بودند. رضا گلزار اصل برنامه اش را اما در رامسر گذاشته بود. بازیگری که سابقه نوازندگی در گروه آریان را دارد و از آنجا توسط مرحوم ایرج قادری کشف شد تا به سوپراستاری پرفروش بدل شود، حالا بعد از چرخی در ورزش و تلاش برای ساختن هویتی مجازی از خود از طریق کار در ورزش حرفه ای، استیج را کنار بازیگری امتحان می کند.
رضا گلزار یک حقیقت را خیلی خوب می داند؛ اینکه در ابتدای 40 سالگی (که تولدش را در همان کنسرت رامسر گرفت) وارد مرحله جدیدی از زندگی می شود. با سرعت به سمت میانسالی می رود و دیگر نمی تواند سوپراستار نقش های جوان پسندانه باشد. او همیشه منتقدان اساسی داشته و بسیاری تنها حسنش روی پرده سینما را زیبایی چهره اش دانسته اند. در کارنامه اش غیر از «بوتیک» حمید نعمت الله، هیچ کار ستایش شده ای دیده نمی شود که او را به خاطر بازیگری اش تحسین کرده باشند.
کسی که چالش کار با او کارگردانان سرشناس و سختگیری مثل بیضایی را به ستوه آورد. او حتی با یکی مثل حاتمی کیا هم نتوانست همکاری کند و حالا با بالارفتن سن، برای ماندن روی پرده و در بورس بودن نیاز به بازی در نقش های متکی بر اکت های بازیگری دارد. چیزی که برایش بی نهایت دشوار است.
اگرچه هنوز هم کلی فدایی دارد و اصلا همین فدایی ها هستند که برایش اسپانسر می شوند یا می آورند و همیشه درآمدش را بالا نگه می دارند. اما برای او زنگ خطر بی شک به صدا درآمده است. درست مثل روزهای سخت ممنوع الفعالیتی اش. با بالا رفتن سن، او در رقابت با جوان هایی مثل امیر جدیدی که قابلیت های بازیگری بسیار بالایی هم دارند، به سختی می تواند دوام آورد و دیگر طرفداران «تین ایجر» نخواهدداشت. پس باید تلاشی داشته باشد برای اینکه بتواند دیده شود.
او به عکس علی کریمی و فرهاد مجیدی دو ستاره فوتبالی که بعد از دوران قهرمانی سعی کردند با حضور در فضای مجازی در اوج بمانند، تصمیم گرفته خودش را عرضه کند. خیلی دوست دارد درباره همه فن حریف بودنش بگویند.
غیر از تلاش هایی که در داشتن آکادمی زیبایی داشته، رفته و در لیگ والیبال به عنوان مربی خودش را عرضه کرده و شکست خورده. تلاشش برای مربیگری حرفه ای در اسکی هم چندان موفقیت آمیز نبود.اما او باز به موسیقی برگشته؛ این بار نه برای نواختن که برای خواندن. چند کار منتشر کرده و شروع کرده به کنسرت گذاشتن. هیچ یک از آثارش از زمان انتشار تا امروز، پربازدید نشده اند و کاری از گلزار نبوده که همه گیر شود و در خاطر کسی بماند. با این وجود نامش برای سرمایه گذاران به قدری هیجان انگیز است که بخواهند پشت هم کنسرت داشته باشد.
او خودش درباره سال 96 گفته: «برایم موسیقی خیلی جدی است. در حال حاضر سریال «عاشقانه» را دارم و مابقی کارها را هم بررسی می کنم. اما کلی کنسرت داخلی خواهم داشت. موسیقی به نظرم جدی ترین فعالیتم خواهدبود.»
او برای استیج هایش مشکل پایینی صدایش راه حلی پیدا کرده و آن را با همراهی چهار زیرصدا از سوی دو خواننده زن و دو مرد رفع کرده، اما نیاز به صحنه گردانی دارد و برای همین برخلاف حالت های عادی اش که کمتر اهل حرف زدن و شوخی کردن است، سعی می کند روی صحنه جوک بگوید، خاطره تعریف کند و فضا را گرم نگه دارد. درباره این بخش کنسرت هایش نظرها به دو دسته تقسیم می شود. گروهی می گویند موفق است و آنها بیشتر طرفداران افراطی اش هستند، اما گروهی این نظر را ندارند. مثلا او در رامسر و در حین اجرا خاطره ای گفته از اجرای آخرش در بندعباس.
خاطره ای که خیلی سعی کرده حاشیه ساز نشود. ماجرای گرفتن صدایش را گفته و اینکه باید آمپول می زده. اینکه چند خانم و یک آقای کراواتی به اتاقش رفته اند تا آمپولش را بزنند. روی سن تعریف کرده: «من شاکی شدم. گفتم خانم ها که اصلا. بعد قرار شد آقای دکتر آمپولم را بزند. او هی مکث می کرد. هی با ترس و لزر آمپول را در دستش گرفته بود. آمپول را هم که زد، خیلی دردم گرفت بعد از اجرا همه به من می گفتند خوبی؟ گفتم آره. چطور؟ تازه فهمیدم، آقای دکتر، صاحب هتل بودند که دکترای اقتصاد داشته اند! خلاصه دوست داشت یک آمپولی هم به من بزند دیگر!»
هرچه هست، بانمک یا بی نمک، برای او این کار بیزنسی جدید است برای دیده شدن و در بورس بودن. او اصل درآمدش را از بودن روی بیلبوردها در می آورد. درآمدی که حاصل مطرح بودن نام رضا گلزار است. وقتی این اسم برند نباشد، او هم مثل خیلی از سوپراستارهای دیگری که اسم شان از سر زبان ها افتاد، قیمتش را از دست خواهدداد.
اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند

ارسال دیدگاه