اشعار مولانا در مورد عشق

اشعار مولانا در مورد عشق

مولوی یکی از مشهورترین شعرای ایرانی است که شعرهایش از اهمیت خاصی برخوردار است. اهمیت شعرهای مولانا به این خاطر است که در زمینه های مختلف گفته شده و مضامین آن؛ عاشقانه ـ خدا ـ انسان می باشد.

بیوگرافی کامل مولانا

جلال‌ الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی (۶ نوامبر ۱۲۰۷ ، بلخ یا وخش – ۲۳ دسامبر ۱۲۷۳ ، قونیه) از مشهورترین شاعران ایرانی پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن نهم ) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده‌است.

اشعار عاشقانه مولانا

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب

******

یک ساعت عشق صد جهان بیش ارزد
صد جان به فدای عاشقی باد ای جان

******

اشعار مولانا درباره عشق

یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی

******

بی عشق نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق وجود خوب و موزون نشود

صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی‌جنبش عشق در مکنون نشود

******

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

******

من از عالم تو را تنها گزیدم
روا داری که من غمگین نشینم؟!

******

اشعار مولانا در مورد عشق

اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

******

غزل عاشقانه از دیوان شمس تبریزی

چون نمایی آن رخ گلرنگ را
از طرب در چرخ آری سنگ را

بار دیگر سر برون کن از حجاب
از برای عاشقان دنگ را

تا که دانش گم کند مر راه را
تا که عاقل بشکند فرهنگ را

تا که آب از عکس تو گوهر شود
تا که آتش واهلد مر جنگ را

من نخواهم ماه را با حسن تو
وان دو سه قندیلک آونگ را

من نگویم آینه با روی تو
آسمان کهنه پرزنگ را

دردمیدی و آفریدی باز تو
شکل دیگر این جهان تنگ را

در هوای چشم چون مریخ او
ساز ده ای زهره باز آن چنگ را

دوبیتی کوتاه عاشقانه از مولانا

از آتش عشق در جهان گرمی ها
وز شیر جفاش در وفا نرمی ها

زان ماه که خورشید از او شرمنده‌ ست
بی شرم بود مرد چه بی شرمی ها

******

رباعیات عاشقانه مولانا

جز عشق نبود هیچ دم ساز مرا
نی اول و نی آخهر و آغاز مرا

جان میدهد از درونه آواز مرا
کی کاهل راه عشق درباز مرا

******

من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی

می ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی

******

اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی

اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه