اسم دختر با حرف س در فرهنگ ما ایرانیان بسیار زیاد است ، حداقل 200 اسم زیبا و باکلاس دختر با حرف س در زبان فارسی وجود دارد که در ادامه مشاهده می کنید.
اسم دختر با حرف س
سرگل : اولین گل، بهترین از هر چیز
سرنا : نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی
سَروگل : (سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب
سَروناز : سرو نورسته، سروی که شاخههای آن به هر طرف مایل باشد؛ نام نوایی در موسیقی ایرانی
سَروی : منسوب به سرو؛ نوعی از خطوط اسلامی
سَروین : شبیه سَرو؛ (در کردی) روسری و چارقد
سَریر : منسوب به سَریر (تخت پادشاهی)، زیبا
سَمن : چهرهی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش
سَمنبر : دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف
سمن چهر : دارای چهرهی سفید و لطیف
سَمن رخ : سمن چهر
سمنزار : بوستان یاسمن
سَمن ناز : زیباروی دارای ناز و کرشمه
سُنبل : گلِ خوشهای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، (به مجاز) گیسو، زلف
سُنبله : نوعی گل آذین که گلهای بدون دُمگل آن در اطراف یک محور جمع میشوند
سودابه : در شاهنامه همسر که عاشق سیاوش شد.
سیرانوش : خوشنودی و رضایت مندی جاودان، نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
سی گل : سی عدد گل
سومیتا : لطف و محبت، مهربانی
سومیا : محبوب، دوست داشتنی
سمن سیما : سمن (فارسی) + سیما (عربی )، سمن چهره
سمن گل : گل یاسمن
سمن ناز : مرکب از سمن (یاسمن) + ناز (زیبا)
سوزان : دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد، (به مجاز) سرشار از اندوه و اشتیاق
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگند : قسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن
سودابه : دارندهی آب روشنی بخش، نام زن کیکاووس
سهی : راست و بلند، نام زن ایرج
سیما : روی، چهره، صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : دختر سپید و نقره فام، درخشنده
سیمین : سپیدروی
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل
اسم دختر کردی با حرف س
ساریسا : کوشا
سایان : منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی
سایدا : سایه مادر
سَروه : نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.
سارال : نام روستایی در نزدیکی سنندج
اسم دختر آشوری باحرف س
سابرینا : مژده، بشارت
سوریا : سوری، ثریا
اسم دختر عبری با حرف س
سارا : خالص، نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر اسحاق(ع)
ساران : آغاز، ابتدا؛ سر
سارای : سارا
ساره : سارا، امیرهی من
سالومه : زوجه زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی
اسم دختر ترکی با حرف س
ساچلی : دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند
ساناز : نام گلی؛ کمیاب، نادره
سانای : مهنام، بیقرار
سانلی : نامدار، معروف، مشهور
سایا : یکرنگ، بیریا
سُلدا : حامی، یاور
سَلین : سیل مانند؛ نام رودخانهای در آذربایجان
سَلینا : منسوب به سَلین
سوگل : مورد علاقه و محبت زیاد، محبوب
سوین : شادباش، عشق، محبت، علاقه شدید
سویل : (تلفظ: sevil) لایق، دوست داشته شده
سونیا : خرد و عقل، دختر نور، دختری که در اجتماع رتبه بالایی داشته باشد.
سونای : زیبا روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ بوده تعلق به ماه داشته باشد.
سولماز : گلی که پژمرده نمىشود، همیشه شاداب
اسم دختر پهلوی با حرف س
ساینا : نام خاندانی از موبدان زرتشتی
سِتیا : گیتی، دنیا و روزگار
سروشا : منسوب به سروش،
اسم دختر عربی با حرف س
ساجده : مؤنث ساجد
ساحل : زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رودی بزرگ واقع شده است، مرزبین آب و خشکی، کرانه
ساحله : (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل
ساریه : ابری که در شب آید؛ نام یکی از دختران امام موسی کاظم(ع)
ساطعه : مؤنث ساطع
ساعده : مؤنث ساعد، کمک کننده، مددکار
ساغر : ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ دل عارف است که انوار غیبی در آن مشاهده میشود.
ساق : آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد؛ (به مجاز) معشوق؛ در ادبیات عرفانی نماد خداوند
سامیه : مؤنث سامی
سامره : مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است.
ساهره : زمین یا روی زمین، چشمه روان، ماه، چشمه روان
سبا : سورهی سی و چهارم از قرآن کریم؛ نام شهر بلقیس؛ (در عبری) انسان
سِتی : عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ زن و دختر (مخفف سیدتی)
سِتیلا : نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ نام حضرت مریم.
سَحر : زمان قبل از سپیده دم؛ صبح
سحرگل : (عربی فارسی) گل سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا و با طراوت
سَحرناز : (عربی فارسی) زیبایی سپیده دم؛ (به مجاز) زیبا
سحرنوش : (عربی فارسی) دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده
سخاوت : بخشش، عطا، کرم
سدن : (تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا، مرکب از سدن (عربی) به معنای سجده کردن به کعبه + ابف فاعلی (فارسی)
سُرور : خوشحالی، شادمانی
سُعاد : نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقهای در عرب
سَعادت : خوشبختی
سعاد : نیک بختی، خوشبختی
سعیده : مؤنث سعید
سَکینه : آرامش خاطر؛ نام دختر امام حسین(ع)
سُلاله : نسل؛ فرزند، نطفه
سَلامه : سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار یا هرمزان و همسر امام حسین(ع)
سلما : (تلفظ: selmā) نام درختی، صلح، آشتی، زنِ صلح طلب
سَلمی : نام گیاهی است؛ زنی معشوقه در عرب
سِلوا : گیاهی علفی؛ انگبین، عسل.
سَلوی : گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعناع؛ مریم گلی
سَلیله : دختر، دخت، فرزندِ دختر
سَلیمه : مؤنث سلیم
سَما : آسمان
سَمانه : (مخفف آسمان) یعنی سقف خانه
سَمر : حکایت، افسانه، داستان؛ مشهور و گفتار و سخن
سَمرا : زن گندمگون
سَمیرا : زن گندمگون، شمیرا
سَمیره : سمیرا
سمیعه : گوش شنوا
سُمیه : صدای خوش، آوازی که در آن خیر باشد،
سَنا : روشنایی
سَنیه : عالی، خوب
سودا : فکر، خیال، شور و شوق
سوده : ساییده، ساییده شده، از همسران پیامبر اسلام(ص)
سوره : هر یک از بخش های صد و چهارده گانه ی قرآن که خود شامل چند آیه است.
سها : (تلفظ: sohā) نام کوچکترین ستاره ی دب اصغر که در قدیم چشم پزشکان از آن برای آزمون صحت بینایی استفاده میکردند.
سیما : چهره، صورت، نشان و حالتی در صورت انسان که مبین حالات درونی باشد.
ساحل : از نام های برگزیده
سارا : از نام های برگزیده
ساغر : جام و پیمانه
سالمه : سالومه
سالومه : حساب سال و ماه
ساویس : با ارزش، گرانمایه
سایه : از نام های برگزیده
سپیتا : سفیدترین و پاکترین
سپیته : سپید و درخشان
سپیده : آغاز بامداد
ستاره : اختر،کوکب
ستی : بانو، خانم، کلمه احترام
سداب : نام گیاهی است
سرور : شادمانی
سَروَر : رییس ، پیشوا
سمن : نام گلی است ، یاسمین
سمن ناز : نام دختر کورنگ
سمنبر : لطیف، سفید و خوشبو
سمنزار : بوستان یاسمن
سمیرا : از نام های برگزیده
سنبل : نام گلی است
سهی : راست، نام زن ایرج
سودابه : نام زن کیکاووس
سوزان : نام زن رامشگر تورانی
سوسن : نام گلی خوشبو
سوگل : از نام های برگزید
سوگند : از نام های برگزیده
سیما : روی ، چهره ،صورت
سیمبر : دارنده اندام سفید
سیمروی : سپیدروی
سیمگون : نقره فام
سیمین : نقره فام، سفید
سیمین چهر : سپیدروی
سیمین دخت : ازنام های برگزیده
سیمین رخ : از نام های برگزیده
سیندخت : نام دختر مهراب، پادشاه کابل
ساینا: سیمرغ
سپاکو: همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش: ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا :زیبا – خوش چهره
سندوس: خواهر خشایارشاه
سی سی: کام کامروا – مادر داریوش سوم – دختر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت: دختر مهراب پادشاه کابل
سپاکو: زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
سپنتا: مقدس ایرانی