اشعار ایرج میرزا به نام لیلی و مجنون را در این بخش از گهر منتشر کرده ایم.
شعر لیلی و مجنون ایرج میرزا
ترسم نکند لیلی
هرگز به وفا میلی
تا خون دل مجنون
از دیده نپالاید
**********
شعر در مورد زشتی لیلی
مجنون شدم از اینکه دوباره ماه گرفته
یا نه لیلای من از جانب من نگاه گرفته
شعر زشتی لیلی
چه خوش بیمهربانی هر دو سر بی
که یکسر مهربانی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریدهای داشت
دل لیلی از آن شوریده تر بی
**********
شعر در مورد لیلی
آن یار که می گفت که دیوانه ما بود
مجنون و گرفتار و در بند جفا بود
بیهوده ببستم دلم را به وفایش
ابلیسه ریاکار و فرزند خطا بود
**********
شعر در مورد لیلی و مجنون
هر کس که مرا جوید
در کوی تو باید جست
گر لیلی و مجنون است
باری من و باری تو
شعر لیلی و مجنون
آمده خیس عرق،
کوه شکن، تیشه به دست
سهم لیلا کجا مانده،
که مجنون بدهد!!
**********
شعر در مورد مجنون
خبر از خرده راز دل لیلی دارد
گر چه از هر دو جهان نیست خبر مجنون را
**********
شعر نو لیلی
با دلم بازی نکن
مجنون و دیوانه توست
حکم کرده ست به عقل
با تو بمانم نفسم
شعر لیلی و مجنون ایرج میرزا
اگر عاقل بود داند
که مجنون صبر نتواند
شتر جایی بخواباند
که لیلی را بود منزل
**********
شعر در مورد زشتی لیلی
گر به ظاهر لیلی از احوال مجنون غافل است
در لباس چشم آهو دیده بانی میکند
**********
شعر زشتی لیلی
میان ابروی او
خشمهای دیرینهست
گره در ابروی لیلی
هلاک مجنونست
شعر در مورد لیلی
در بیابان خار اگر در پای مجنون میرود
جوی خون از دیده لیلی به هامون میرود
**********
شعر در مورد لیلی و مجنون
ای کاش برفتادی
برقع ز روی لیلی
تا مدعی نماندی
مجنون مبتلا را
**********
شعر لیلی و مجنون
اگر لیلی طمع بودش که حسنش جاودان ماند
دل مجروح مجنون را نمیبایستش آزردن
شعر در مورد مجنون
هر کسی اندر جهان
مجنون لیلی شدند
عارفان لیلی خویش
و دم به دم مجنون خویش