دلنوشته زیبا برای روز های بارانی برای تمامی دوستداران پاییز و عاشقان را در این محتوا جمع آوری کرده ایم.فصل پاییز یکی از فصل های زیبای خداوند است که هر لحظه و هر قدم از این فصل سرشار از رنگ ها و زیبایی های خاص همین فصل است و به همین دلیل است که این فصل علاقمندان زیادی دارد.
متن کوتاه باران برای استوری
امروز میخواهمت
و دلم به اندازه ی بزرگی باران های پاییزی برایت تنگ است
زندگی چیزی نیست بجز نم نم باران های پاییزی
و دستان یار و مشاهده ی پاییز از چشمان او
کسانی که سقفشان آسمان است
خوب می دانند که پاییز و باران همیشه شاعرانه نیست
ترکیب تو و باران و پاییز فکر کن، عجب ترکیب دلنشین و تکرار نشدنی
بعد از تو عاشقانه پاییز را دوست دارم
باران را بعد از شما دو تا
شاید تمامی چیز های مورد علاقه و دوست داشتنی من در زندگی ام در شما سه تا خلاصه شود
پاییز را باید بدون چتر سپری کردن
حس عجیبی دارد نوازش دست باران بر سر و تن
حس عجیبی دارد بوسه های باد پاییزی بر صورت و گونه ها
پاییز را باید تزریق در رگ ها کرد
دلنوشته ادبی زیبا در مورد پاییز
پاییز آرامش خالص و زیباییست
صدای قطره های باران روی زمین و وقتی به پنجره ها می خورند
هودی های رنگارنگ و قدم های عاشقانه
چتر ها و چکمه های بلند
غم غروب هایش هم زیباست و دنیا را رنگ دیگری می زند با آمدن و بودن خود
تو با بودنت در این باران پاییزی
حسی را به من میدهی که انگار بعد از شکست های بسیار برنده شده ام
باران پاییزی به تک تک ذرات وجودم حسی را تزریق میکند
سرشاز از آرامش و قهوه و پیانو
چشمان تو در این پاییز کارساز تر از قهوه است
قهوه های این فصل فقط با طعم نگاه تو قهوه هستند
عشق تو مانند همین باران پاییزی سرشار میکند تمام وجودم را از عطر عشق و بودن تو
و قدردانم بایت ذره ذره ی عشقی که در این پاییز بی منت نثارم میکنی
پالت رنگت را بردار و رنگ بزن پشت پلکانت هنرمندانه سایه ای با تلفیق پاییز
گونه هایت را مثل انار سرخ کن
تو مثل درخت چنار زیبارویی
و پاییز را با عاشقانه هایت زیبا تر کن
عطر نم باران و نارنگی های ترش مزه و پاییز به مشامم می رسد
و همین کافیست که قلبم باز به تپش بیافتد برای تو و قرار های عاشقانه مان که سراسر عطر این ها و قهوه تلخ است
متن باران برای اینستاگرام
با آمدن هر قطره ی باران میخواهم سراغت را بگیرم
ولی میدانم پناه تو چتر دیگران است
در این پاییز و زیر باران پاییزی با دیدنت
عطرت را نفس کشیدم و هر طپش قلبت را حس کردم
عاشقت شدم
در این باران و موهای خیسی که روی صورت هردویمان است
خوب به من و عشقی که به تو دارم نگاه کن
چه کسی بجز من عشقش مانند این باران تو را سرشار می کند
داغ نبودن و زخم هایی که نبودنت به من میزند
با هر پاییز سر باز می کند و التیامش هر قطره ی باران و هر قطره از حضور توست
با باریدن باران های شبانه پاییزی
طرف من شب نیست و آسمان عشقت
من و دنیایم را روشن می کند
میان فصل ها گشتم و دنبال تو گشتم
فهمیدم که تو را گم کردن در میان همان روزی که
زیر باران پاییزی دستم را رها کردی
نوشته عاشقانه باران شاملو
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم ….
مرا فریاد کن ! زیر باران ها
