علت خداحافظی ملی پوشان ایران چه بود ؟
در خداحافظی های دوگانه تا این لحظه کی روش یکی را برده است و یکی را باخته!
دعوای این دو مربی مطرح تا جایی پیش رفته است که هر کدام مدعی هستند ایران یا جای من است یا جای او…
جالب تر اینکه رئیس فدراسیون فوتبال این روزها به جای اینکه از شادی بازی های خوب تیم ملی فوتبال پُز بدهد و فخر بفروشد و برای آینده نه چندان دور و جام ملتهای آسیا برنامه ریزی کند بیشتر مشغول رتق و فتق دعوای پرتغالی –کرواسی در فوتبال ایران است.
مهدی تاج تهدید کرد که اجازه نمی دهد هیچکس آرامش تیم ملی را به هم بزند و در برنامه های آماده سازی تیم ملی فوتبال خللی وارد کند.
به نظرم در موضوع آماده سازی تیم ملی فوتبال قوانین فیفا به صراحت در مورد حضور بازیکنان در تیم ملی و باشگاهی خود نظرش را گفته است و در عصر نوین امروزی و فوتبال حرفه ای عجیب است که دنبال راهکار های کد خدا منشانه برای رفع امور تیم ملی ایران هستیم.
ماجرای خداحافظی ملی پوشان ایران چیست ؟
به نظر میرسد در تمامی ادواری که تیمهای ملی ایران به جام جهانی فوتبال رسیدند، حواشی با این تیمها پیوند خانوادگی خوردهاند. انگار جهانی شدن، باید توام می شد با درگیریهای خاص، باز شدن کینههای قدیمی، از نو نوشتن داستان قصه کوفتگیهای تن فوتبال ایران.
اولین حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی به سال ۱۹۷۸ برمیگردد. ایران برای رسیدن به آرژانتین تقریبا تمام آسیا را برد. در مرحله نخست انتخابی، عربستان و سوریه را شکست داد و در مرحله نهایی مقابل هنگ کنگ، کره جنوبی، کویت و استرالیا پیروز شد.
اخبار گوشه و کنار نخستین تیمی که به جام جهانی رسید، یا براساس سلیقهها سانسور شد، یا قدرتی برای پوشش آن وجود نداشت. در زمان خودش، کسی نفهمید که ناصر حجازی، دروازهبان وقت تیم ملی ایران پای پلکان هواپیما و وقتی که تیم میخواست به آرژانتین برود، قهر کرد.
اسفندماه سال ۹۶ حشمت الله مهاجرانی، سرمربی ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ در مورد قهر دروازهبان شماره یک تیم ملی ایران این گونه توضیح داد: “یادم هست بیشتر درخواستها در آن دوره این بود که فلان بازیکن یک کار دولتی در کنار فوتبال داشته باشد تا آخر ماه پولی در حسابش باشد. اما درخواست مالی مرحوم حجازی ۲۵هزار تومان بود.” مبلغی که گفته شد ناصر حجازی برای خرید خانه لازم داشت.
فدراسیون فوتبال به بازیکنان تیم ملی وعده پاداش برای صعود به جام جهانی میدهد، اما به گفته آقای مهاجرانی، فدراسیون ایران برای پرداخت این مبلغ، با مشکلات قانونی مواجه میشود. حشمت مهاجرانی سعی کرده بخشی از داستان را تلطیف کند. ورزش سهبه نقل از آقای مهاجرانی نوشت:”وقتی که پای پلههای هواپیما رسیدم چند نفر از بچهها آمدند و گفتند که ناصر بدخلقی می کند و میگوید ۲۵ هزارتومانم را میخواهم، این مبلغ در آن دوران پول کمی نبود.”
آن چه حقیقت دارد این است که هیچکس جز سرمربی محبوب تیم نمیتوانست ناصرحجازی را برای همراهی تیم ملی تا آرژانتین متقاعد کند. آقای مهاجرانی گفته است: “من همان جا با حجازی صحبت کردم و به او تعهد دادم که این پول پرداخت خواهد شد. ایشان به حرف من اعتماد داشت و قبول کرد.”
جام جهانی ۱۹۹۸ است و بازی «قرن» میان ایران و آمریکا. حمید استیلی تک گل ایران را در نیمه نخست زده و حالا تیم ایران با دستوری که از روی نیمکت رسیده، بیش از قبل در لاک دفاعیاش فرو رفته است. دقیقه ۷۰ نادر محمدخانی از وسط زمین به نیمکت اشاره می کند که او را تعویض کنند. هم نفسش بریده، هم عضله پای چپش کش آمده بود.
بیژن ذوالفقارنسب، کمک مربی تیم، درخواست دفاع آخر تیم را اشتباه میفهمد. پس به جلال طالبی، سرمربی تیم میگوید: “نادر میگوید که خداداد عزیزی خسته است، او را بیرون بکش.”
دقیقه ۷۴ خداداد تعویض میشود. نادر محمدخانی باز وسط زمین فریاد میکشد: “مرا تعویض کنید” اما خداداد کنار زمین بلوایی بر پا کرده بود. جلال طالبی میگوید: “بعد از بازی که مسابقه را تماشا میکردم، حرکات خداداد را دیدم. اول ناراحت شدم، اما به هر حال شرایط خداداد را هم درک کردم. او میخواست در زمین بماند و مشکلی هم نداشت.”
اما به نظر میرسد آنچه طالبی نقل میکند با تصاویری که دیده شد، اندکی متفاوت باشد. وقتی خداداد از زمین بیرون آمد، به صورت مستقیم با سرمربی تیم ایران درگیر شد. فریادهای مربی و بازیکن بر سر هم، کمتر از ۲۰ ثانیه طول کشید، اما هر دو، نهیب هم را شنیدند.
خداداد عزیزی گفته بود که میخواست بعد از تعویض به سمت رختکن برود، اما شرایط بازی منصرفش میکند. نتیجه چرخیدن او سمت نیمکت، این چهار حرکت بود: “فریاد بر سر مربی، پرتاب پیراهن شماره ۱۱ روی زمین، درآوردن کفشهای طلایی رنگش و کوفتن آنها جلوی نیمکت، ضربه به بطری آب.”
رابطه خداداد عزیزی و جلال طالبی هرگز “حسنه” نشد. مانند رابطهای که اهرمهای قدرت با سرمربی تیم ملی داشتند. دو سال بعد جلال طالبی به خبرنگار روزنامه «ابرار ورزشی» اینگونه گفت: «ما باند نداشتیم. سه امپراتور در تیم ملی زندگی میکردند: احمدرضا عابدازده، خداداد عزیزی و علی دایی.”
از درگیریهای مهم تیمی که به جام جهانی فرانسه رفت، به قبل از بازی ایران و آمریکا میتوان اشاره کرد. وقتی علی دایی در هتل با احمدرضا عابدزاده درگیر شد، یقه پیراهنش را گرفت و او را به سینه دیوار کوبید. آن، آغاز امپراتوری شماره ۱۰ در فوتبال ایران بود.
این شاید یکدستترین و بیحاشیهترین تیم تاریخ فوتبال ایران بود. تیمی که بزرگترین حاشیههایش ماهها قبل از آغاز جام جهانی از بین رفت.
آذرماه سال ۹۱ مهدی رحمتی در هتل به بازیکنان تیم ملی میگوید: “دیگر نیستم.” ماجرا از شکست ایران در ورزشگاه آزادی مقابل ازبکستان آغاز شد. یکی از بازیکنان تیم ملی (بدون آنکه نامی از او برده شود) به خبرگزاری ایسنا گفته بود: “پس از بازی به هتل رفتیم و متوجه شدیم که کیروش و رحمتی جر و بحث میکنند. صدایشان آنقدر بالا رفت که همه میشنیدیم.”
رحمتی مورد انتقاد سرمربی تیم ملی قرار گرفته بود: “تو دروازهبان روی خطی. روی سانترها جلو نمیآیی.» این بحث و البته شایعه احتمال دعوت از دانیل داوری، دروازهبان دورگه ایرانی شاغل در بوندسلیگا، باعث شد تا مهدی رحمتی روز اول بهمن ماه سال ۹۱ در نامه ای از تیم ملی خداحافظی کند.
۱۸ روز بعد، هادی عقیلی شبانه اردوی تیم ملی را ترک کرد. او در ترکیب ایران برای بازی مقابل لبنان قرار نگرفت و قهر کرد. این دو دیگر هرگز به تیم ملی دعوت نشدند. برای بازگرداندن مهدی رحمتی، تلاشهای رسانهای فراوانی شد.
برنامه تلویزیونی “ورزش از نگاه دو” با دعوت از مهدی رحمتی در آخرین روزهایی که باید فهرست ملیپوشان ایران به فیفا ارسال میشد، از دروازهبان استقلال دعوت کرد. او در این برنامه، رسما بابت پشت کردن به تیم ملی عذرخواست، اما باز هم با “رافت” کیروش روبرو نشد.
اما در آستانه این رقابتها، کارلوس کیروش ناگهان یکی از بهترین هافبکهای تیمش در انتخابی جام جهانی را کنار گذاشت. فروردین ماه سال ۹۳ نام مجتبی جباری بدون هیچ توضیحی از تیم ملی خط خورد.
هافبک استقلال بعدها مدعی شد یکی از بازیکنان نزدیک به کیروش، تلاش کرده بود به سرمربی ایران تفهیم کند که “جباری قصد دارد در آستانه رقابتهای جام جهانی از تیم ملی خداحافظی کند.”
تیم ایران با حواشی در آستانه سفر به برزیل قرار گرفت، اما در طول این رقابتها، یکی از یکدستترین تیمهای تاریخ فوتبال شد. شاید یکی از دلایلش، همین برنگشتن کیروش از مواضعش بود.