چرا ازدواج نصف دین است؟

حتما شما هم تا به حال این جمله را شنیده اید که ازدواج نصف دین است، اما منظور دقیقا این جمله چیست؟ ما در این بخش گهر با ذکر احادیث و روایاتی از پیامبر (ص) و معصومین علیهم السلام به شرح این موضوع می پردازیم.

چرا ازدواج نصف دین است؟

چرا ازدواج نصف دین است؟

احادیث پیامبران در مورد كسى كه ازدواج كند، نصف دين خودرا به دست آورده است

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقدِ استَكمَلَ نِصفَ الدينِ ، فَلْيَتَّقِ اللّه َ في النِّصفِ الباقي .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه آدمى ازدواج كند ، نصف دين را به دست آورده است و براى نصف ديگر بايد تقواى خدا پيشه كند .

عنه صلى الله عليه و آله : مَن تَزَوَّجَ فقد اُعطِيَ نِصفَ العِبادَةِ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر كه ازدواج كند ، نصف عبادت به او داده شده است .

عنه صلى الله عليه و آله : مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نِصفَ دِينِهِ، فَلْيَتَّقِ اللّه َ في النِّصفَ الباقي

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : كسى كه ازدواج كند ، نيمى از دين خود را حفظ نموده است و براى نيمه دوم بايد تقواى خدا در پيش گيرد .

چرا ازدواج باعث كامل شدن دين مي شود؟

در مقدمه گفتني است كه هدف كلي زندگي انسان قرب به خداوند است. كمال انسان هم در همين قرب و نزديكي است. هدف كلي ازدواج و تشكيل زندگي هم در همين راستا چيزي جز نزديك شدن به خداوند نيست. قرآن كريم نويد مي دهد كه با ازدواج زوجين به آرامش دست مي يابند. اين آرامش هم يكي از نيازهاي انسان براي حركت در مسير تقرب به خداوند است. معيار ازدواج و انتخاب همسر هم براي يك فرد مومن و كسي كه هدف اش همان هدف اصلي دين و زندگي است، ايمان است، يعني كسي باشد كه در مسير قرب الي الله باشد و با ازدواج به همسر خود در اين مسير آرامش بدهد و كمك نمايد.

اگر كسي با اين معيار همسر خود را انتخاب كند، ازدواج نه تنها مانع تكامل نيست، بلكه خود عاملي براي پيشرفت معنوي و حركت سريع تر در مسير حقيقي كمال و زندگي است، ولي اگر انسان خداي ناخواسته درست و با معيار انتخاب نكند و كسي را برگزيند كه با او در مسير كلي و اصلي زندگي تفاوت و اختلاف اساسي دارد، اين كار مي تواند مانعي براي راه خدا و كمال محسوب مي شود.

در هر صورت بايد توجه داشته باشيم كه قوي ترين نيازهاي پايه انسان، نيازهاي فيزيولوژيك است و يكي از قوي ترين اين نيازها، نياز جنسي است. اين نياز، بيشترين عامل سوق دادن انسان به طرف گناه است و به عنوان يك فاكتور بسيار مهم در درون انسان عمل مي كند كه نمي توان از آن به سادگي گذشت.

اگر برنامه ريزي مخرب معاندان اسلام را مطالعه نماييم مي بينيم كه از دير باز براي جلب توجه و انحراف مسلمانان از اين عامل استفاده مي كردند. زماني كه مسلمانان، اندلس را فتح كردند، در مدت زمان كوتاهي با استفاده از زنان و دختران خود توانستند به راحتي بر مسلمانان غلبه كنند. اكنون هم بيشترين هجمه با برافروختن اين نياز در غير مسير اصلي خود، صورت مي گيرد. امروزه هزينه هاي هنگفتي در اين شبيخون فرهنگي توسط دشمنان انجام مي شود و عاملي كه نوك پيكان آنان به سوي آن نشانه رفته همين نياز فيزيولوژيك جنسي است.

در زمينه ازدواج دو ديدگاه وجود دارد:

طبق ديدگاه اول، خود ازدواج كمال نيست، ولي زمينه كمال انسان را فراهم مي آورد. سخن پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم كه فرموده: هر گاه كسي ازدواج كند، نصف دين را كامل كرده است و براي (حفظ) نصف ديگر بايد تقواي خدا پيشه كند. (منتخب ميزان الحكمة 2776 و كنز العمال 44403) بدين معنا نيست كه ازدواج تكويناً مساوي نصف دين است. بلكه با ازدواج، اسباب بدست آوردن نيمي از دين كه توسط اين نياز زيستي تهديد مي شد، فراهم شده است.

اگراين نياز به مسير اصلي خود هدايت شود، حقيقتاً شرايط براي بسياري گناهان فراهم نمي شود و شخص با برآورده شدن اين نياز به آرامش رواني مي رسد

با ارضاي اين غريزه، برخي موانع عاطفي و رواني در مسير انسان برداشته شده و طي مسير هموار مي گردد و صد البته كه همه از اين شرايطِ مهيا، استفاده نبرند و در يك نقطه، درجا زده و يا پسرفت داشته باشند.

ديدگاه دوم. اين است كه ازدواج به خودي خود، يك عمل مستحبي و عبادي است و نوعي كمال محسوب مي شود مانند نماز كه به خودي خود مقرّب انسان به خداست. طبق اين ديدگاه با ازدواج نيمي از دين بدست آورده مي شود. انسان در مسير كمال به لوازمي نياز دارد كه يكي از اثر گذارترين آنها «ازدواج» است.

البته گاهي مشاهده مي كنيم كه برخي افراد با ازدواج در مسير تقوا و قرب الهي قرار نمي گيرند كه هيچ دچار غفلت بيشتري نيز مي گردند و انحرافات تازه تري برايشان ايجاد مي شود. در اين زمينه بايد توجه كنيم كه بر اساس هر كدام از ديدگاه ها نمي توان تغييراتِ فردي را كه پس از ازدواج سير نزولي داشته و از درجه دينداري اش كم شده، را به ازدواج نسبت داد. عوامل بسياري ممكن است باعث اين عقب گرد باشد مانند تأثير دوستان جديد يا انتخاب همسر نامناسب و فاسد، نداشتن برنامه ديني خاصي در شرايط جديد، تأثير محيط، خصوصاً محيط هاي جديد مانند بستگان همسر، بيش از حد دنبال ماديات رفتن در اثر چشم و هم چشمي يا به علل ديگر، غرق شدن در سختي ها و فرصت فكر براي خود باقي نگذاشتن و… .

ازدواج مومن با مومن چيزي جز در كنار هم قرار گرفتن يك زوج در جهت كمال نيست و امكان ندارد انسان را تنزل دهد. اگر تحقيق مختصري انجام دهيد يقيناً به اين نتيجه مي رسيد كه اشكال كم شدن دين در اين افراد به مسائل ديگر برمي گردد نه ازدواج.

كساني كه با ازدواج در پيشرفت معنوي آنان تغييري حاصل نمي شود، عيب متوجه خود آنان است نه ازدواج. اين افراد مانند شخصي هستند كه تمامي امكانات ورزشي براي او فراهم است اما ورزش نمي كند. ايراد به خود او برمي گردد. در مورد ازدواج هم اسباب و مقتضيات براي كامل كردن نيمي از دين آماده شده است.

بنا بر ديدگاه دوم نيز«ازدواج» وظيفه خود را انجام داده و درجه اي از كمال را در فرد ايجاد مي كند. اما آن فرد ممكن است با انجام بسياري كارهاي ديگر، نه تنها در نصف ديگر دين خود نكوشيده بلكه در صدد تخريب نيمه اي از دين كه دارد نيز بر آمده باشد.

اگر افرادي با ازدواج، به جاي پيشرفت، پسرفت داشته اند به خاطر اين است كه هدف درستي نداشته اند. ازدواج، دستور خداوند و گامي در جهت اوست. برخي گمان مي كنند وقتي ازدواج كردند ديگر در مسائل جنسي آزاد هستند و به راحتي مي توانند از فيلم هاي مبتذل و… استفاده كنند با اين تصور كه ما ديگر ازدواج كرده ايم.

بار ديگر تأكيد مي شود كه اگر اشكالي هست متوجه ازدواج نيست بلكه متوجه افرادي است كه از ازدواج، بهره درستي نگرفته و از آن در جهت صعود معنوي استفاده نمي كنند.

اسلام به ذات خود ندارد عيبي – هر عيب كه هست از مسلماني ماست

متأسفانه ازدواج از يك امر مقدس، ساده و سالم، تبديل به وسيله اي ديرياب، داراي حواشي غير مشروع و متعدد در آمده. برگزاري جشن هايي كه همراه با اسراف، گناه و … است با هزينه هايي كه معمولاً با قرض و وام هاي سنگين و … برگزار مي شود، نه تنها موجبات آرامش را فراهم نمي آورد بلكه فشار رواني نيز ايجاد مي كنند.

اگر انتخاب همسر و ساير برنامه ها با موازين اسلامي و با اعتدال صورت گيرد نه تنها موجب كمال و نصف دين است بلكه زمينه را براي بدست آوردن نيم ديگر دين نيز آماده تر مي كند. با ازدواج مي توان محيط معنوي مناسبي براي سير به سوي معبود حقيقي فراهم آورد.

ازدواج ، همراه با خوبي ها ومشكلاتش، تلخي ها و شيريني هايش، موضعي براي امتحان الهي نيز هست. و انسان را آبديده و فهميده مي كند با اين شرط كه انسان وارد قرقگاه هاي الهي نشود.

براي دچار نشدن به مشكل كمرنگ شدن دين بايد:

1- هدف درستي از ازدواج داشته باشيم

2- در انتخاب خود بسيار دقت نماييم.

3- مراقب محيط اطراف و دوستان باشيم.

4- نگذاريم زندگي فرصت فكر كردن و به خود انديشيدن را از ما بگيرد.

5- هميشه اعتدال را سرلوحه زندگي قرار دهيم.

6- در همه حال به خدا توكل كرده و در صدد ارتباط قوي تر با او باشيم.

7- گاهي اوقات در زندگي وقتي براي تجديد نظر در اهدافمان قرار دهيم.

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه