مردی 35 ساله که در گرداب هوس غرق شده بود و تقریبا زندگی اش را تمام شده دیده بود بواسطه توبه و با کمک مشاور خانواده دادگاه به زندگی برگشت
مرد 35ساله که آثار پشیمانی و ندامت در چهره اش موج میزد، با بیان این مطلب، به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: پس از آن که تحصیلاتم در مقطع متوسطه به پایان رسید، عازم خدمت سربازی شدم اما وقتی از خدمت سربازی بازگشتم، نتوانستم شغل مناسبی پیدا کنم چرا که در طول تحصیل، حرفه ای نیاموخته بودم و میزان تحصیلاتم در حدی نبود که بتوانم در یک اداره یا شرکتی مشغول به کار شوم.
مدتی بعد خانواده ام که از بیراهه رفتن من هراس داشتند، دختری از یک خانواده مذهبی را برای ازدواج پیشنهاد کردند تا شاید پذیرفتن مسئولیت زندگی موجب شود به دنبال شغل و درآمد باشم، اما پس از ازدواج هم با مشکلات مالی رو به رو بودم.در این شرایط همسرم در کنارم قرار گرفت و همه سختی های زندگی را تحمل کرد، تا این که روزی ورق برگشت و من با کمک یکی از آشنایان به عنوان مدیر برگزاری جشن های عقد و عروسی در یکی از تالارها مشغول به کار شدم.
روز به روز وضعیت مالی ام بهتر می شد، اما متأسفانه پای بندیام به اصول اخلاقی و اعتقادی به همان اندازه کاهش می یافت. برخوردهایم با برخی زنان که پوشش و آرایش های نامناسب داشتند، باعث شد به فردی هوسران و دایم الخمر تبدیل شوم.
از آن زمان بیشتر اوقات خود را با زنان نامحرم می گذراندم و همسر و دختر کوچکم را از یاد برده بودم. بی حیایی های من به حدی رسید که دیگر در حضور همسر و فرزندم نیز از ارتباط با زنان خیابانی شرم نداشتم.
همسرم به امید آن که راه درست زندگی را پیدا کنم، 3 سال تمام این شرایط را تحمل کرد اما زمانی که در گرداب فلاکت و بدبختی غرق شده بودم، طلاقش را گرفت و چند روز دیگر نیز باید دادگاه تکلیف حضانت دخترم را مشخص کند، ولی به حرم امام رضا(ع) رفتم و به درگاه خداوند توبه کردم. حالا هم میخواهم کنار همسر و فرزندم باشم و گذشته را جبران کنم …
کارشناس اجتماعی کلانتری که اشک های مرد 35 ساله را دید، با قاضی پرونده تماس گرفت واین گونه همسر آن مرد نیز با دستور قاضی در کلانتری حضور یافت. اگرچه اودر ابتدا، به هیچ وجه حاضر به ازدواج مجدد با همسر سابقش نبود، اما بعد از چند ساعت مشاوره و زمانی که احساس کرد همسر سابقش به کلی منقلب شده است و قصد دارد زندگی سالم و آرامی را شروع کند، حاضر شد با عنوان کردن چند شرط و تعهدات خاص دوباره به زندگی سابقش باز گردد.خانواده آن زن نیز با آن که هنوز اطمینانی به دامادشان نداشتند، با مشاهده چشمان نگران نوه شیرین زبانشان، با ازدواج دوباره آن ها موافقت کردند و این گونه آن ها به همراه فرزندشان راهی حرم شدند تا …