شعر خیام در مورد عشق
خیام یکی از شعرای ایرانی است که دارای سبک خاصی در سرودن شعر است . مطلب امروز درباره شعر خیام در مورد عشق می باشد که با اشعار زیبای این شاعر بزرگ شما را آشنا می کنیم.
شعر خیام در مورد عشق
عمر خیام نیشابوری زاده ۲۸ اردیبهشت سال ۴۲۷ در شهر نیشابور است و در تاریخ ۱۲ اذر سال ۵۱۰ در همینش شهر درگذشته است که خیامی و خیام نیشابوری نیز نامیده می شود. او به قولی همه چیز دان بود و فیلسوف، ریاضی دان، ستاره شناس و رباعی سرای ایرانی در دوران سلجوقی است.
اشعار
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او می بینی
دستی ست که برگردن یاری بوده است
اشعار و رباعیات
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد
شعر عاشقانه خیام
چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدا را
می نوش بماهتاب ای ماه که ماه
بسیار بتابد و نیابد ما را
گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد
“خیام“
شعر
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حل معما نه تو خوانی و نه من
هست در پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
“رباعیات خیام“
گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می می نخوری
صد لقمه خوری که می غلامست آن را
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
خیام در مورد عشق
گر کار فلک به عدل سنجیده بدی
احوال فلک جمله پسندیده بدی
ور عدل بدی بکارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی
شعر عاشقانه شاعر قدیمی
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست