از كارگري تا مدال المپيك / گفتگوی خواندنی با سجاد انوشیروانی

زندگي‌اش فراز و نشيب‌هاي زيادي داشته؛ به قول خودش پر از خاطرات تلخ و شيرين.همه اين خاطرات‌ها را در ذهن دارد؛ از بدترينش كه مصدوميت در اوج آمادگي بود تا بهترينش كه همين نقره المپيك است. دو بار وزنه‌برداري را كنار گذاشت، اما هر بار با انگيزه‌اي بيشتر دوباره دست به وزنه شد. بار دوم آنقدر دلسرد شده بود كه به خودش قبولاند بعنوان يك شاگرد لوله‌كش امرار معاش كند؛ همين چهار سال پيش.
از كارگري تا مدال المپيك / گفتگوی خواندنی با سجاد انوشیروانی

اما او هم مثل خيلي از اردبيلي‌هاي ديگر وقتي تصميم مي‌گيرد نقطه‌اي را هدف قرار دهد، آنقدر مي‌رود تا به آن برسد؛ مثل علي دايي و حسين رضازاده.

رضازاده در المپيك سيدني در شرايطي پشت وزنه 212.5 كيلويي ايستاد كه تا قبل از آن هيچ‌گاه رنگ آن را نديده بود. اما او براي طلاي المپيك مصمم بود و با كوهي از انگيزه آن وزنه را بالاي سر برد.

حكايت سجاد انوشيرواني ديگر فوق‌سنگين وزنه‌برداري ايران هم همين بود. او در المپيك 2012 لندن براي رسيدن به مدال وزنه‌هايي را زد كه تا قبل از آن در هيچ مسابقه رسمي نزده بود. استرس براي او معنايي نداشت، حتي با وجود آن كه اولين حضور خود در المپيك‌ها را تجربه مي‌كرد.

ويژگي مشابهي كه سال‌ها پيش از اين در حسين رضازاده ديده بوديم و البته در علي دايي به نوع ديگرش. كسب مدال المپيك موفقيت بزرگي بود كه سجاد انوشيرواني براي رسيدن به آن از يك مسير پرپيچ و خم گذشت؛ مسيري كه در آن آسيب‌ديدگي شديد بود، درد بود و نامرادي. با اطمينان مي‌گويد كمتر كسي پيدا مي‌شود كه بتواند اين ناملايمات را تاب بياورد و دوباره بايستد. بايستد براي قهرمان شدن، براي مدال المپيك.

با سجاد انوشيرواني پس از كسب مدال نقره المپيك 2012 لندن همصحبت شديم. ماحصل اين گفت‌وگو در ادامه مي‌آيد.

سجاد انوشيرواني تا الان كجا بود و چرا در 28 سالگي مدال المپيك گرفت؟ ما در فوق‌سنگين حسين رضازاده و بهداد سليمي را هم داريم كه در 22 و 23 سالگي به مدال المپيك رسيدند.

سجاد انوشيرواني در 20 سالگي يك مدال نقره و يك مدال برنز آسيايي به دست آورد و به دنياي حرفه‌اي وزنه‌برداري معرفي شد. تا آن زمان اسمي از انوشيرواني در ميان نبود. من بعد از يك سال ركورد جوانان ايران را كه آن زمان با 5‌/‌187 كيلوگرم در اختيار حسين رضازاده بود، 2.5 كيلوگرم ارتقا دادم. منتهي آن روزها من هر چقدر ركورد مي‌زدم نمي‌توانستم از زير سايه حاج‌حسين رضازاده بيرون بيايم. آن روزها در دسته فوق‌سنگين به غير از حسين رضازاده، رشيد شريفي و وحيد ربيعي هم بودند و سعيد علي حسيني هم ابتداي كارش بود. با اين حال ايوانف كه به ايران آمد به من گفت اگر بتواني در مدت يك‌سال وزن خودت را 20 كيلوگرم افزايش بدهي مي‌تواني ركورددار جهان شوي. او مي‌گفت توانايي و انعطافي كه بدن تو دارد كسي ندارد. همين‌ها انگيزه‌اي شد كه من با جديت در اردوي تيم ملي تمرين كنم اما از بد ماجرا عضله پشت پايم در همان ابتدا پاره شد و مجبور شدم سه سال از دنياي وزنه‌برداري دور بمانم.

سه سال زمان كمي نيست، چه شد كه دوباره برگشتي؟

اين بازگشت را مديون يكي از بزرگترين متخصصان توانبخشي تبريز، دكتر سيدكاظم شكوري هستم. در روزهايي كه من ديگر از ادامه حضور در وزنه‌برداري نااميد شده بودم، به عنوان تير آخر نزد اين دكتر رفتم تا پايم را جراحي كند. روز عمل را به دليل دردي كه تحمل كردم هيچ گاه فراموش نمي‌كنم. براي تزريق يك سرسوزن 20 سانتي‌متري ضخيم را در پشت پايم فرو كردند. تحمل چنان دردي كار هر كس نبود، اما ارزشش را داشت چون عمل موفقيت‌آميزي بود و به من كمك كرد تا پس از چند ماه استراحت و انجام كارهاي بدنسازي دوباره تمرينات وزنه‌برداري را از سر بگيرم. وزنه‌برداري براي من خاطرات تلخ و شيرين زيادي دارد كه يكي از خاطرات شيرينش همين است.

آن روز فكر مي‌كردي يك روز به مدال المپيك برسي؟

هرگز. اولين هدفم پس از بهبود مصدوميت مهار وزنه 200 كيلويي در حركت يكضرب بود. تا آن زمان فقط حسين رضازاده توانسته بود از مرز 200 كيلوگرم عبور كند و اين براي من اهميت زيادي داشت كه بتوانم وزنه 200 كيلويي را بالاي سر ببرم. اين هدف‌گذاري با برنامه‌ريزي حسين توكلي انجام شد. نمي‌دانم با چه زباني از حسين آقا تشكر كنم اما او در آن برهه زماني 5 ماهه برنامه تمريني خوبي را براي من در نظر گرفت و دائم به من مي‌گفت تو مي‌تواني 200 را بزني. من هم اين باور را در خودم بوجود آورده بودم تا اين‌كه يك روز در تمرين‌هايي كه در اردبيل داشتيم موفق شدم وزنه 200 كيلويي را بالاي سر ببرم. آن روز را هم فراموش نمي‌كنم. بهترين وزنه‌اي كه تا قبل از آن زده بودم 192.5 بود، اما آن روز بعدازظهر 200 كيلو را بالاي سر بردم. چنان اراده‌اي داشتم كه اگر مي‌خواستم، بيشتر از آن را هم مي‌توانستم بزنم. يك هفته بعد در يك رقابت تمريني با سعيد علي‌حسيني، در حالي كه او وزنه 190 كيلويي را زد و دو بار وزنه 195 را انداخت، من به وزنه 200 كيلويي حمله كردم و آن را بالاي سر بردم. آن روزها فقط 5 كيلوگرم با رشيد شريفي فاصله داشتم، با اين تفاوت كه رشيد در اردوي تيم ملي بود و من در اردبيل تمرين مي‌كردم و حتي براي خريد يك مكمل ساده هم با مشكل مواجه بودم.

تو چرا به اردوي تيم ملي دعوت نمي‌شدي؟

آن روزها چند بار با بهمن زارع تماس گرفتم و به او گفتم به من فرصت بدهد تا چند ماه در اردوي تيم ملي حضور داشته باشم. من با اطمينان به او كه سرمربي تيم ملي بود گفتم همه سنگين وزن‌هاي حاضر در اردو را مي‌گيرم، اما زارع جواب رد به من داد. همان زمان به خودم گفتم وزنه‌برداري براي تو تمام شده است و بايد به فكر زندگي‌ات باشي. 200 كيلوگرم در يكضرب مي‌زدم، اما نه از اردوي تيم ملي خبري بود و نه از مسابقه رسمي. همين هم باعث شد انگيزه‌هايم را از دست بدهم.

چه سالي بود؟

اوايل سال 87.

يعني براي دومين بار تصميم گرفتي وزنه‌برداري را كنار بگذاري؟!

دقيقا. من چند هفته‌اي تمرين را كنار گذاشتم و براي كسب درآمد به سراغ شغل آزاد رفتم. دوستم لوله‌كش بود و من هم به عنوان شاگرد لوله‌كش مشغول به كار شدم. اما در همان روزها اين بار بهرام جوادي بود كه به من روحيه داد و مرا دوباره احيا كرد. اين مربي اردبيلي در اين سه سال، هم به لحاظ مادي و هم به لحاظ معنوي براي من سنگ تمام گذاشت و پشتم ايستاد تا اين‌كه توانستم به اينجا برسم. او وقتي شنيد تمرين وزنه‌برداري را كنار گذاشته‌ام ناراحت شد و گفت تا من هستم اجازه نمي‌دهم دست از تمرين وزنه‌برداري بكشي. ما براي مسابقات قهرماني كشور سال 88 در شيراز هدف‌گذاري كرديم و من 11 ماه، با تمام وجود تمرين كردم. هرچند من قبل از آن رقابت‌ها از ناحيه كمر دچار آسيب‌ديدگي شدم و در فرم ايده‌آل خود نبودم، اما با مهار وزنه‌هاي 193 در يكضرب و 235 در دوضرب بهداد سليمي را گرفتم و قهرمان ايران شدم.

با همين قهرماني به اردوي تيم ملي دعوت شدي؟!

بله! اين قهرماني همزمان شد با سرپرستي حسين رضازاده در فدراسيون و همين موضوع انگيزه‌هاي من را براي رسيدن به مدال‌هاي جهاني و آسيايي دوچندان كرد. با حضور در اردو شرايط براي من روز به روز بهتر شد و من با انگيزه‌اي دوچندان براي رسيدن به مدال جهاني و بازي‌هاي آسيايي تمرين كردم. در جهاني آنتاليا پنجم شدم، در بازي‌هاي آسيايي گوانگجو برنز گرفتم و در جهاني پاريس هم نقره گرفتم. دست آخر هم مدال نقره المپيك را به دست آوردم. اينها جواب همان سوالي بود كه پرسيديد چرا در سن 28 سالگي به مدال المپيك رسيدم.

با حسين رضازاده هم رقابت كردي؟

اگر اشتباه نكنم يك بار بعد از المپيك 2004 آتن با هم در ليگ رقابت كرديم كه حسين رضازاده 2.5 كيلوگرم بيشتر از من وزنه زد. البته حاج حسين آن روزها دوران استراحت خود را سپري مي‌كرد وگرنه فاصله من با او بيشتر از 2.5 كيلوگرم بود.

اگر اين سوال را پرسيدم به اين خاطر بود كه خيلي‌ها بدانند تو با دو نسل از وزنه‌برداري ايران رقابت كرده اي؛ هم با حسين رضازاده و هم با بهداد سليمي…

سجاد انوشيرواني 14 سال است كه وزنه مي‌زند و از 10 سال پيش هم وارد دنياي حرفه‌اي وزنه‌برداري شده است. من اولين مدالم را ده سال پيش با نايب قهرماني در مسابقات قهرماني كشور در قزوين به دست آوردم و اين مدال‌ها تا همين چند ماه پيش كه همراه با تيم ملي حفاري ايران قهرمان ايران شديم، تداوم داشت.

سجاد انوشيرواني مي‌توانست مدال طلاي المپيك را به دست بياورد. اين چيزي بود كه خودت در همين دو هفته اخير چند بار در صحبت‌هايت به آن اشاره كردي.

(سري به نشانه تائيد تكان مي‌دهد.)

البته انتظار همگان اين بود كه بهداد سليمي طلا بگيرد و سجاد انوشيرواني در بهترين شرايط روي سكوي نايب قهرماني بايستد، اما در روز مسابقه فقط با اختلاف چهار كيلوگرم نتيجه را به بهداد واگذار كردي…سوال اينجاست كه چرا براي مهار وزنه 251 كيلوگرم به اندازه وزنه‌هاي قبلي انگيزه نداشتي؟ آيا تو هم مثل نواب نصيرشلال به مدال نقره قناعت كردي؟

نه! واقعيت اين است كه شرايط من در يكضرب بمراتب بهتر از بهداد بود. من در تمرينات بارها وزنه 205 و 240 را زده بودم و روز مسابقه هم قرارمان با كورش باقري اين بود كه از وزنه‌هاي 201 و 241 شروع كنم. البته حقيقتا من روي اين مساله تمركز نداشتم كه بهداد را بگيرم، چون مي‌دانستم بهداد در دوضرب فوق‌العاده است. من در تمرينات وزنه 265 را هم از بهداد ديده بودم كه بالاي سر برده بود، اما مطمئن بودم مي‌توانم در يكضرب 210 را بزنم. من در ركورد مجموع هم خودم را براي حدنصاب 460 كيلوگرم آماده كرده بودم، اما وقتي قرار شد با 198 شروع كنم كمي به لحاظ فكري آشفته شدم. آخر به لحاظ ذهني خودم را براي وزنه‌هاي 201، 205 و 208 كيلوگرم آماده كرده بودم و آن روز مي‌توانستم در يكضرب 208 را هم بزنم.

اما تو در همان حركت يكضرب يك بار وزنه 204 كيلوگرم را انداختي؟

اگر من وزنه 204 را انداختم به اين دليل نبود كه زورم به آن نمي‌رسيد. شما ديديد كه من در حركت بعدي چقدر راحت اين وزنه را بالاي سر بردم. در دوضرب هم پس از آن كه در پشت صحنه وزنه‌هاي 200 و 230 را زدم انتظار داشتم در اولين حركت دوضرب با 240 شروع كنم و بعد هم 245 و 250 را بزنم.

يعني معتقدي وزنه‌هايي كه براي تو انتخاب شد، وزنه‌هاي خوبي نبود؟

نه! من قصد انتقاد كردن ندارم. اتفاقا از وزنه‌هايي كه براي من گرفته شد هم راضي‌ام. زحماتي كه كورش باقري براي من كشيده قابل تحسين است و من هميشه خودم را مديون او مي‌دانم. اما فكر مي‌كنم آن روز به اين دليل كه او مي‌خواست من در رقابت با البگوف روس برنده شوم اين وزنه‌ها را براي من گرفت. به عبارتي وزنه‌بردار روس در ذهن خود با بهداد سليمي رقابت مي‌كرد، اما كورش باقري من را رقيب اصلي روس مي‌دانست و مطمئن بود بهداد سليمي به راحتي قهرمان مي‌شود.

با اين همه باز هم سجاد انوشيرواني در پشت وزنه 251 كيلوگرم، آن سجاد مصممي نبود كه وزنه 245 را بالاي سر برد… .

كورش باقري بعد از مسجل‌شدن طلا و نقره ما در فوق‌سنگين فكر نمي‌كرد من براي حركت سومم بخواهم روي تخته بروم. من يك لحظه نگاه كردم ديدم 43 ثانيه تا نوبت نفر بعدي زمان باقي است. من از باقري پرسيدم نوبت من است؟ گفت مگر مي‌خواهي روي تخته بروي؟ مي‌خواهي با بهداد رقابت كني؟ گفتم نه ولي هدفم اين است كه هر سه حركتم را بيايم. تا زانو بندم را بستم و با سرعت خودم را روي تخته رساندم فقط 10 ثانيه باقي‌مانده بود. من هميشه 15 تا 20 ثانيه براي تنظيم سيستم عصبي و عضلاني بدنم زمان مي‌خواهم. 251 كيلوگرم وزنه‌‌اي نبود كه نتوانم بزنم. به هر حال همه اينها قسمت بود و گذشت. من در خواب هم نقره المپيك را نمي‌ديدم، اما به اين دليل كه 2 سال و نيم با پايي كه هر روز و هر شبش براي من مصيبت داشت تمرين كردم و درد كشيدم، اين را حق خودم مي‌دانم كه به خاطر از دست دادن طلاي المپيك ناراحت باشم.

در خلوت خودت هيچ‌گاه فكر كردي اگر بهداد سليمي نبود تو با كسب مدال طلاي جهان و المپيك به اسطوره وزنه‌برداري ايران تبديل مي‌شدي؟

راستش را بخواهيد فكر كرده‌ام. اگر بهداد سليمي نبود سجاد انوشيرواني الان اسطوره وزنه‌برداري دنيا بود، ولي هميشه به قسمت و تقدير اعتقاد دارم. شايد من لياقت طلاي المپيك يا طلاي جهاني را نداشتم، شايد هم فاكتورهايي در بهداد سليمي هست كه در من نيست. اما به هر حال خدا را شاكرم و از چيزي ناراضي نيستم.

قبل از المپيك با جديت مي‌گفتي، بعد از المپيك از وزنه‌برداري خداحافظي خواهي كرد، اما حالا كه نقره المپيك را به دست آورده‌اي انگار برنامه‌ات كاملا عوض شده است؟

ايستادن روي سكوي فوق‌سنگين دنيا لذتي دارد كه قابل وصف نيست. لذتش هم براي من گرفتن مدال و جايزه و پاداش نيست. اين يك لذت معنوي است. وقتي كه همه از زن و مرد گرفته تا پير و جوان در كوچه و خيابان تو را پهلوان صدا مي‌زنند، به خودت مي‌گويي اگر نمي‌تواني پهلوان منش باشي، حداقل مواظب رفتار و كردارت باش تا كسي از دست تو ناراحت و دلخور نشود. لذتي كه اين صحنه‌ها دارد، قبل از هر چيز ارزش كاري را كه انجام داده‌ايم به ما نشان مي‌دهد و انسان را مصمم‌تر مي‌كند تا جايي كه توان دارد دل اين مردم را شاد كند و در دل تك‌تك آنها جا گيرد.

از حال و هواي استقبال بگو… خودت انتظار چنين استقبالي را داشتي؟

زماني كه حسين رضازاده با مدال طلاي المپيك آتن به اردبيل بازگشت من خودم براي استقبال از او به فرودگاه رفتم. همان روز با ديدن آن جمعيت آرزو كردم ان‌شاءالله يك روز هم من قهرمان شوم تا مردم با شادماني براي استقبال از من دور هم جمع شوند. خدا را شكر بعد از هفت سال اين آرزو براي من محقق شد و مردم خوب آذري‌زبان هم براي مدال نقره من در مسابقات جهاني پاريس و هم براي مدالي كه در المپيك 2012 لندن كسب كردند سنگ تمام گذاشتند. درست است كه رنگ مدال‌هاي المپيكي حسين رضازاده از مدال من بهتر بود، اما جمعيتي كه من در فرودگاه و خيابان‌هاي اردبيل ديدم هيچ گاه تا قبل از اين در هيچ استقبالي نديده بودم. من از مردم ايران بخصوص اردبيلي‌هاي عزيز كه در اين دو سال بيشترين محبت را به من داشتند تشكر مي‌كنم و اميدوارم آنها هم از من راضي باشند.

بعد از كسب مدال المپيك نگاه مردم نسبت به تو چقدر تغيير كرده است؟

 

انوشيرواني: من اگر ظرفيت اين مدال و اين همه توجه و محبت را نداشته باشم فردا روزي از همه آنها محروم خواهم شد. خيلي از قهرمانان جهان و المپيك را مي‌شناسم كه الان ديگر اسمي از آنها نيست

 

هميشه به من مي‌گفتند مدال المپيك با مدال‌هاي ديگر خيلي فرق مي‌كند، اما من در ذهن خودم مي‌گفتم مگر قرار است براي اين مدال چه كار خاصي انجام بدهم. من در صحنه المپيك همان وزنه‌اي را مي‌زنم كه روي تخته مسابقه‌هاي داخلي مي‌زنم. اما حالا مي‌فهمم اگر مي‌گويند مدال المپيك با بقيه مدال‌ها فرق مي‌كند به خاطر شرايط متفاوتي است كه يك ورزشكار پس از كسب مدال المپيك تجربه مي‌كند. من هم در مسابقه‌هاي جهاني نايب قهرمان شدم و هم در المپيك، اما فرق مدال جهاني با مدال المپيك را از همان روزي كه به ايران برگشتم متوجه شدم. از نگاه مردم واقعا كسب مدال المپيك با ارزش‌تر از هر موفقيت ديگري است.

نگاه خودت به مردم چقدر عوض شده است؟

من هم نگاهم تغيير كرده است، به اين خاطر كه حالا احساس مي‌كنم به الگويي براي برخي خانواده‌ها و جوانترها تبديل شده‌ام. به همين خاطر هم دوست دارم منش و رفتارم الگو باشد. من، هر چه دارم را مديون مردم هستم. آنها تا همين يك ماه پيش تمام فكر و ذكرشان دعا كردن براي من و ديگر قهرمانان بود. پس از آن كه مدال گرفتم هم احساس كردم آنها با تمام وجود از بابت اين افتخارآفريني خوشحال هستند.

يعني اين مدال باعث نشده ذره‌اي مغرور شوي؟

به زبان آوردن اين موضوع شايد درست نباشد، اما پدرم هميشه به من مي‌گفت درخت هر چه پربارتر باشد افتاده‌تر مي‌شود. او هنوز هم اين جمله را تكرار مي‌كند و از من مي‌خواهد هميشه مثل يك درخت باشم. پدر و مادرم قبل از آن كه به المپيك بروم اين توصيه را براي من داشتند؛ اين‌كه اگر از سكوي المپيك بالا رفتي، آن روزهايي كه پايين بودي را فراموش نكن. واقعيت هم همين است. من اگر فكر كنم چون مدال المپيك دارم بالاتر از اطرافيانم هستم بزرگ‌ترين اشتباه را كرده‌ ام. همه اينها در نوع خودش يك امتحان الهي است. من اگر ظرفيت اين مدال و اين همه توجه و محبت را نداشته باشم، فردا روزي از همه آنها محروم خواهم شد. خيلي از قهرمانان جهان و المپيك را مي‌شناسم كه الان ديگر اسمي از آنها نيست. همه اين نشانه‌ها به من مي‌گويد دليلي براي مغرور شدن وجود ندارد.

موفقيت بزرگ كسب مدال المپيك را بيشتر از همه مديون چه كساني هستي؟

من اين موفقيت را اول از همه مديون سه نفر هستم؛ مادر و پدرم كه از بدو تولد تمام تلاش‌شان را براي حمايت از من انجام دادند و همسرم كه در اين دو سال گذشته جواب تمام سختي‌ها را با تكرار اين جمله داد؛ «هدفي كه در سر داري و كاري كه در حال انجامش هستي از همه ما مهم‌تر است.»

البته نبايد زحمات مربيانم را هم فراموش كنم. داود بهتاج كه من را وارد وزنه‌برداري كرد، ايوب بهتاج كه مرا با دنياي حرفه‌اي وزنه‌برداري آشنا كرد، جمال حسين‌زاده، ايوب آصف و عزيز علي حسيني كه مرا تمرين دادند و اين اواخر هم بهرام جوادي و كورش باقري. همه اينها دست به دست هم دادند تا سجاد انوشيرواني روي سكوي المپيك بايستد. من اين موفقيت را مديون همه آنها هستم. به همين دليل هم وقتي روي سكوي دومي ايستادم دستهايم را به نشانه تشكر از خدا و همه آنها باز كردم. خوشحال بودم كه در قبال همه اين زحمات رو سفيد به آغوش مردم و خانواده‌ام برمي‌گردم.

شنيده‌ام برنامه‌اي هم براي تقدير از مربيانت داري؟

بله! مي‌خواهم در يك جشن كوچك از همه مربياني كه در تمام اين سال‌ها برايم زحمت كشيده‌اند تشكر كنم. البته من نمي‌توانم پاسخ همه زحمات مربيانم را با يك تنديس، لوح تقدير يا يك هديه كوچك بدهم، اما هدفم اين است كه با اين كار به مربيانم بگويم شاگردي را كه پرورش داده‌اند به نتيجه رسيده است و تا آخر عمر به آنها ارادت دارد.

به نظر مي‌رسد بيشتر از خيلي‌هاي ديگر قدردان كساني هستي كه برايت زحمت كشيده‌اند. اين اخلاق حسنه از كجا و چگونه در تو شكل گرفت و تقويت شد؟

مربيان ما كساني بودند كه پيش ما هميشه حرمت بزرگ‌ترهاي ورزش را نگه مي‌داشتند و با اين رفتار خود ما را مجاب مي‌كردند كه به پيشكسوتان ورزش احترام بگذاريم. آنها هميشه به من مي‌گفتند يك روز تو هم مدال مي‌گيري اما بعد از كسب مدال شرط است. اين باور خود من نيز هست. يعني اگر قدردان كساني باشي كه برايت زحمت كشيده‌اند ارزش مدالت نيز چند برابر مي‌شود. آنها مثال‌هاي زيادي هم براي من مي‌زدند كه همه آنها عين واقعيت بود.

شنيده‌ام با يكي خويشاوندان علي دايي وصلت كرده‌اي. سوال اينجاست كه از طريق همسرت با علي دايي آشنا شدي يا از طريق دايي با همسرت آشنايي پيدا كردي؟

(مي‌خندد) من زماني كه با همسرم آشنا شدم نمي‌دانستم آنها نسبت خويشاوندي با علي دايي دارند. مادر همسر من دخترخاله علي دايي است.

در هر حال الان يك جورهايي با علي دايي فاميل هستي…

اين باعث افتخار است. من به علي آقا ارادت ويژه‌اي دارم و از همان جواني يكي از دوستداران او بودم و هميشه دوست داشتم حركت‌هاي او بين مردم و در جامعه را براي خودم الگو قرار دهم. علي آقا جزو كساني است كه هميشه براي من قابل احترام بوده است، نه به خاطر اردبيلي بودنش بلكه به اين خاطر كه در ورزش يكي از نخبگاني است كه از همه جهات موفق بوده است.

سجاد انوشيرواني كه حالا مدال نقره المپيك را برگردن دارد، از اينجا به بعد با چه هدفي به وزنه‌برداري ادامه مي‌دهد؟

الان مردم كم و بيش با سجاد انوشيرواني آشنا شده‌اند و حالا ديگر انتظارات مردمي از او بالا رفته است. از اينجا به بعد من اگر به ورزش قهرماني ادامه مي‌دهم صرفا به اين خاطر است كه به مردم بگويم تا آنجا كه در توانم باشد به آنها خدمت خواهم كرد. آينده قابل پيش‌بيني نيست و من نمي‌توانم بگويم مي‌مانم كه يك مدال المپيكي ديگر به دست بياورم يا بار ديگر در بازي‌هاي آسيايي شركت كنم. چه كسي فكر مي‌كرد سعيد علي‌حسيني كه همه فكر مي‌كردند چند مدال المپيك مي‌گيرد با چنين محروميتي روبه‌رو شود. با اين حال من اميدوارانه كارم را پيگيري مي‌كنم و اميدوارم پاي آسيب ديده‌ام نيز من را ياري كند.

قرار بود بعد از رقابت‌هاي المپيك به مداواي آسيب ديدگي زانويت بپردازي.

اين كار را هفته آينده انجام خواهم داد. دكتر رازي پيش از اين گفته بود اگر مي‌خواهي اين آسيب‌ديدگي برطرف شود يك سال تمام بايد تحت درمان باشي و به وزنه دست نزني. مسابقات جهاني سال آينده 14 ماه ديگر است و من از دكتر رازي خواسته‌ام كه طوري برنامه‌ريزي كند كه 8 يا 9 ماه اين دوره نقاهت به طول بينجامد تا با 5 ماه تمرين بتوانم خودم را براي مسابقات جهاني 2013 آماده كنم.

نمي ترسي از اين‌كه بعد از مداوا و يك دوره چند ماهه ديگر به روزهاي اوج باز نگردي؟

من هر زمان اراده كردم به حمايت و پشتيباني خداوند به آنچه مي‌خواستم رسيده‌ام. من به اين حقيقت ايمان دارم كه اگر خالصانه با خدا باشي هر چه بخواهي در اختيارت مي‌گذارد. فقط نبايد زود نااميد شوي. خدا انسان‌هاي نااميد را دوست ندارد. من چيزي حدود چهار سال در پشت صحنه اين ورزش بودم و مرارت‌هاي زيادي كشيدم، اما نااميد نشدم و چون مي‌دانستم يك روز به آنچه مي‌خواهم مي‌رسم دست از تمرين برنداشتم. شرايطم را اگر برايتان توضيح بدهم شايد به حال من گريه كنيد. من 7:30 صبح مي‌رفتم كارگري تاپنج بعدازظهر براي روزي 1500 تومان. بلافاصله كه كارم تمام مي‌شد خودم را به تمرينات ساعت 6 بعدازظهر وزنه‌برداري مي‌رساندم، اما آنقدر علاقه داشتم كه انگار تازه از خواب بيدار شده بودم و سرشار از انرژي بودم. ماهي 45 هزار تومان درآمد داشتم و همه اين پول را خرج تمرينات وزنه‌برداري مي‌كردم.

دقيقا چه كار مي‌كردي؟

در ساختمان كارگري مي‌كردم.

به عنوان سوال آخر چه انتظاري از مسوولان و ورزشي‌ها داري؟

ايران با 12 مدال رنگارنگ به مقام هفدهم المپيك رسيد كه در تاريخ ورزش ايران بي‌نظير بوده است. اگر از اهميت ورزشي اين عنوان تاريخي بگذريم، از لحاظ سياسي، چقدر براي ايران مهم بود كه پرچمش در لندن به اهتزاز درآمد و سرود ملي ايران پخش شد. پس همه قضيه پول نيست. كاري كه بهداد سليمي كرد بايد جاودانه شود. او دو سال و نيم است كه در هيچ رقابتي مدال طلا را به كسي نداده است. با اين حال به جاي دولتمردان، شركت‌هاي خصوصي از بهداد حمايت كرده‌اند. 10 ميليون تومان پاداش وزارت ورزش را هم با دوندگي زياد، دو ساعت قبل از پرواز به لندن گرفتيم. اين نوع كارها و برخوردها به نفع ورزش و ورزشكار نيست. ما بايد ورزشكار را راضي نگه داريم تا با يك مدال المپيك اشباع نشود.

جمله‌هاي اثرگذار

يكي از حرف‌هاي حسين رضازاده كه هيچ وقت از ذهنم پاك نمي‌شود، زماني بود كه من در اهواز بودم و خوشحال از اين‌كه همراه با تيم ملي حفاري قهرمان ليگ شده‌ايم. او بهمن سال گذشته به من گفت اينجا خوشحالي نكن، وقتي مدال المپيك گرفتي خوشحال باش. من از اين حرف حاج حسين ناراحت نشدم چون احساس كردم او مرا دوست دارد و مي‌خواهد با اين حرف كاري كند كه من به اهداف بزرگتر فكر كنم. حسين رضازاده در اين سال‌ها زحمات زيادي براي من كشيد.

در عين حال تا عمر دارم هيچ وقت اين محبت كورش باقري را فراموش نمي‌كنم. در حالي كه پايم را جراحي كرده بودم و شانسي براي حضور در اردوي تيم ملي نداشتم او دو بار به من فرصت داد و كاري كرد كه من از زير صفر تا حد مدال بازي‌هاي آسيايي، جهاني و المپيك پيشرفت كنم. او در تمرينات هميشه به من انگيزه مي‌داد و با حرف‌هايش طوري مرا برمي‌انگيخت كه ركوردهايم روز به روز افزايش پيدا كند. يكي از جمله‌هاي آقاي باقري كه هيچ وقت از ذهن من پاك نمي‌شود اين بود كه دائم مي‌گفت نايب قهرمان جهان بايد بتواند از عنوانش در المپيك دفاع كند تا بعدها كسي نگويد مدال جهاني اتفاقي بوده است. من اين جمله‌ها را سازنده مي‌دانستم و همه جوره خود را براي كسب مدال آماده كرده بودم.

البته لطف خدا هم شامل حالم شد. فكر نمي‌كنم كسي با توجه به شرايطي كه من داشتم مي‌توانست خودش را جمع كند و تا مرز مدال المپيك پيش برود. اينها همه لطف خداوند است.

سجاد انوشيرواني در يك نگاه

متولد: بيست و دوم ارديبهشت 1363

 

محل تولد: اردبيل

 

قد: 192 سانتي‌متر

 

وزن: 154 كيلوگرم

 

شروع وزنه‌برداري: سال 1379

 

اولين باشگاه: سالن وزنه‌برداري ورزشگاه تختي اردبيل

 

مربيان سازنده: ايوب بهتاج ـ بهرام جوادي

مهمترين عناوين:

مدال برنز بازي‌هاي آسيايي گوانگجو ـ 2010

مدال نقره جهاني پاريس ـ 2011

مدال برنز قهرماني آسيا – 2012

مدال نقره المپيك لندن – 2012

بهترين ركوردهاي شخصي در فوق‌سنگين:

204 كيلوگرم در يكضرب، 245 كيلوگرم در دوضرب، 449 كيلوگرم در مجموع

گردآوری: گروه ورزش گهر

منبع: جام جم

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه