باورهای غلط در مورد روانشناسی و روانشناسان

تاريخ : 26 دی

باورهای غلط در مورد روانشناسی و روانشناسان

باورهای غلط در مورد روانشناسی و روانشناسان, پورتال خبری فرهنگی گهر

باورهای غلط در مورد روانشناسی و روانشناسان

روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می‌شوند، اما از شیوه‌های سالم برای ابراز آن بهره می‌گیرند.

در بین عامه مردم باورهای غلطی شكل گرفته كه تعدادی از این باورها ناشی از اعتقاد غلط گذشتگان و تعدادی از آنها ناشی از فقر دانش و میزان همنوایی بالا در میان مردم است كه البته این باورهای غلط در زمینه های گوناگون به چشم می خورد و زمینه ساز بسیاری از كج اندیشی ها و تصمیم های غلط در زندگی بسیاری از ماست.

وقتی عامه مردم درباره همه چیز و خارج از حیطه تخصص خود حكم صادر كنند، بستر بی اعتمادی فراهم می شود.این مقاله درباره تعدادی ازاین باورهای غلط در ارتباط با روانشناسان توضیح می دهد.

– روانشناسان عصبانی نمی‌شوند!

در باور فوق، ما به كلمه هیچ وقت برمی‌خوریم كه یك كلمه مطلق است و این خود اولین نكته منفی درباره این باور است. چون درباره خصایص روانی و هیجانی انسان‌ها هیچ كلمه مطلقی نمی‌‌توانیم استفاده كنیم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفكر و انتخاب‌گراست. ضمن این كه عصبانیت جزو مكانیزم‌های متعادل‌ساز روان‌آدمی است كه توسط خداوند در ذهن انسان‌ها به ودیعه نهاده شده است ،چرا كه اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بودكه سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از كار این دیگ بخار ،ما شاهد انفجار این دیگ می‌بودیم.

و مهم‌تر از همه این كه اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند خود می‌تواند زمینه‌ساز كینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماری‌های روانی و جسمانی در آینده شود كه به مراتب بدتر از ابراز خشم به‌وجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه می‌توان انتظار داشت كه یك روانشناس كه خود به خوبی از عملكرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأیید روانشناس زبده را بزنند. در حالی كه او قادر است با مكانیزم‌های دفاعی پخته و پیشرفته همچون شوخ‌طبعی باور فوق را به این شكل اصلاح كند.

روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می‌شوند، اما از شیوه‌های سالم برای ابراز آن بهره می‌گیرند.

۲ – خودشان دیوانه‌اند!

این هم یك باور غلط شایع در میان مردم است كه به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا كه اگر ما بخواهیم یك حكم كلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم كه تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روش‌های آماری ادعای فوق را اثبات كنیم.

همانطور كه یك مكانیك اتومبیل هنگامی كه خودرواش در معرض نقص فنی احتمالی قرار دارد زودتر از دیگر افراد مطلع می‌شود این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا كه آنان به دلیل آگاهی از بیماری‌های روانی بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشكلات پیش آمده احتمالی بر اثر بیماری‌های روانی خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشكل خویش روان می‌شوند.

ما نمی‌توانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً‌ از این بیماری‌ها بی‌بهره نخواهند ماند، به همان دلیل كه اشخاصی كه در بیمارستان‌ها در بخش مراقبت از بیماران عفونی كار می‌كنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً‌ به این بیماری‌ها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می‌كنیم.

روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماری‌های روانی قرار دارند.

۳ – ما خودمان روانشناسیم

بله این جمله‌ای است كه كارل راجرز، یكی از روانشناسان بزرگ و پایه‌گذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت كه هر كس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی كه پیش می‌آید این است، پس چرا همه روزه تعداد كثیری از مردم به كمك و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل كه همه ما بالقوه می‌توانیم به قله دماوند صعود كنیم اما به شرطی كه شخصی نتواند راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی كند.

برای حل مشكلات شخصی هم ما نیاز به كمك یك روانشناس زبده داریم كه نه برای ما بلكه با ما حركت كند تا به حل مشكلاتمان نائل شویم و از همه مهم‌تر این كه ذهن انسان از۳ بخش عمده هشیار، نیمه‌هشیار و ناهشیار تشكیل یافته است كه اگر ما خیلی توانا باشیم حداكثر به نیمه هشیار ذهنمان دسترسی پیدا می‌‌كنیم كه البته برای حل مشكلات كافی نیست.

بنابر این نیازمند كمك كسی هستیم كه بتواند به ناهشیار ذهن ما وارد شده و از این انبار متروكه پرونده‌های دردناك بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی كند.بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می‌كنیم.

هیچ كس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون كمك یك روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت. روانشناسان با یك نگاه می‌توانند همه چیز را درباره ما بدانند.

۴ – روانشناسان حلال مشكلاتند

این باور، روانشناسان را به جادوگرانی مبدل می‌سازد كه قادرند فكر ما را بخوانند شود، كه این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد، چرا كه برای شناختن افراد در روانشناسی روش‌های گوناگونی همچون مشاهده تجربی یعنی در نظر داشتن رفتار افراد بدون آنكه خودشان متوجه باشند، مصاحبه با نزدیكان و خویشاوندان ،اجرای آزمون‌های روانی همچون پرسشنامه، تست و آزمون‌های فرافكنی و در نهایت مصاحبه با خود شخص كه از انواع مختلفی برخوردار است در نظر گرفته می شود.

در نهایت می‌توان گفت پس از انجام این آزمایش‌ها و آزمون‌ها شاید با احتیاط بتوان گفت از شخص مورد نظر نیمرخ روانی به‌دست آورده‌ایم. كه باز هم در پاره‌ای از موارد بی نقص نخواهد بود. بنابراین باور فوق را به شكل زیر اصلاح می‌كنیم.

روانشناسان هرگز با یك نگاه نمی‌توانند همه‌چیز را درباره ما بدانند.

۵ – نیاز به مشورت ندارند

این هم یك باور غلط دیگر است، چرا كه روانشناسان هم همچون آرایشگران قادر به اصلاح سر خویش نیستند، هرچند كه آرایشگر قابلی باشند. به این دلیل كه مشكلات روانی همیشه صرف نظر از داشتن لایه‌های منطقی از لایه‌ای هیجانی نیز برخوردارند، بنابراین با توجه به اصل نیروگذاری روانی (یعنی مقدار مشخصی انرژی روانی می‌توان در ذهن به فعالیتی خاص صرف شود) وقتی بخشی از نیروهای ذهنی ما در هیجانات ما صرف شده است نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم كه با آگاهی و اشراف كامل دست به حل مسئله بزنیم، بنابراین، نیاز داریم از شخص دیگری كه البته رابطه خویشی و دوستی با ما ندارد كمك بگیریم تا او با صددرصد توان به كمك ما برای حل مسائل بیاید. البته این قاعده شامل حال تمام افراد می‌شود؛ چه مشاوران و چه روانشناسان. پس باور فوق را به شكل زیر اصلاح می‌كنیم. روانشناسان هم نیاز به مشورت دارند.

۶ – روانشناسان دانای كل هستند

این باور غلط و غیرمنطقی در بین مردم شایع است. البته متأسفانه این به دلیل ضعف حرفه روانشناسی در ایران است كه اگر شما به اكثر روانشناسان شاغل در ایران مراجعه كنید قادرند از مشكل شب ادراری كودكتان تا لكنت زبان همسرتان، دعاوی خانوادگی، ترس و اضطراب و وسواس و… همگی آنها را درمان كنند.

در صورتی كه در كشورهای پیشرفته شاید هر روانشناس حداكثر در ۲-۳ موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام می‌كند كه فقط قادر به حل مشكل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلی و تحصیلی هم انجام دهد. ضمن اینكه در باور فوق زندگی كردن واژه‌ای كلی و مصادیق آن وسیع است، بنابراین باور فوق به شكل زیر اصلاح می‌شود.

هر روانشناسی قادر به حل بعضی از مشكلات خاص و مشخص مراجعانش می‌باشد.

۷ – سرنوشت را تغییر می دهند

این هم یك باور عجیب دیگر كه اصلاً نمی‌تواند درست باشد. بزرگی می‌گفت: مراقب افكارت باش چون به حرفهایت بدل می‌‌شود. مراقب حرفهایت باش چون به اعمالت تبدیل می‌‌شود. مراقب اعمالت باش چون به عادت‌هایت مبدل می‌شود. مراقب عادت‌هایت باش چون به شخصیت تو تبدیل می‌شود. مراقب شخصیت خود باش چون به سرشت تو تبدیل می‌‌شود و مراقب سرشت خویش باش چون به سرنوشت تو تبدیل می‌‌شود.

فكر می‌كنم این بزرگ به‌خوبی حق مطلب را ادا كرده، چرا كه تا انسان‌ها خود نخواهند، به هیچ تغییر پایداری در زندگی‌شان نخواهند رسید. مگر آنكه دست خویش را در دست راهنمایی دلسوز چون یك روانشناس زبده دهند تا او را از كوره راه‌های زندگی به سرمنزل خوشبختی و سعادت رهنمون كند. روانشناسان قادر به پیشگویی و تغییر سرنوشت افراد نیستند مگر با همكاری و مساعدت خود آنها.

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي