متاسفانه تجاوز در صدر اخبار حوادث در کشورمان آمده . تجاوز و رابطه جنسی با افرادی که ناخودآگاه به دام افراد می افتند!
زن شوهردار که میترا نام داشت توسط مدیر جوان شرکت مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته بود و مدیر شرکت از رابطه جنسی فیلم گرفته بود و هر بار کارمند زن را با این فیلم سیاه تهدید می کرد تا اینکه به طرز وحشتناکی به قتل رسید.
راز شوم مدیر و زن شوهردار که تا دیروقت در شرکت بودند
اخبار حوادث : این زن جوان که از سوی مدیر بسیار مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفت بود، مجبور شد به شوهرش تمام ماجرا بگوید و شوهرش نیز تصمیم گرفت از مدیر شرکت انتقام بگیرد. خبر آتش سوزی دفتر در ساعت 77 صبح در میدان بهار و مرگ مشکوک یک نفر بر اصر آتش سوزی اعلام شد. دلیل آتش سوزی از سوی آتش نشانی، عمدی اعلام شد. دفتر سوهته در طبقه بالای یک مغازه نزدیک میدان بود.
وارد ساختمان شرکت که شدم همۀ جا را دود فرا گرفته بود. مامور کلانتری گفت که خبر آتشسوزی توسط یکی از شهروندان، ساعت یک و 20 دقیقه بامداد به آتشنشانی وسپس پلیس 110 اعلام شده که پس از عملیات ماموران آتشنشانی و خاموش شدن آتش آن ها متوجه جسد سوخته در دفتر شرکت شدهاند.
جسد سوخته پشت یک میز بزرگ قرار داشت. در اطراف جسد تکههایي از یک جسم پلاستیکی سوخته شده دیدن ميشد که اکثر به یک طناب شباهت داشت.کارآگاهان پلیس، یک گلوله را نیز در کنار جسد سوخته شده کشف کردند و با تحقیقات اکثر آن ها مشخص شد که جسد مربوط به رئیس شرکت هست. مقتول که محمد نام داشت یک جوان 28 ساله و رئیس شرکتی بود که حدود 15 کارمند داشت که اغلب خانم بودند و در آنجا کار ميکردند.
قاتل هیچ ردپایی در این جنایت از خود به جا نگذاشته بود. در نخستین مرحله، کارآگاهان ازتمام کارمندان شرکت بازجویی کردند. افرادی که مورد بازجویی پلیس قرار گرفتند هیچ گونه خصومت و مشکل خاصی با رئیس شرکت نداشتند. کار داشت پیچیده ميشد که به سرنخ مهمی دست پیدا کردیم.
آبدارچی شرکت که یک مرد میانسال بود به افسر پرونده گفت: «چند روز گذشته وقتی داشتم برای رئیس شرکت چای ميبردم دیدن کردم یکی از کارمندان شرکت با چشمانی پر از اشک از اتاق رئیس خارج شد.»با طرح این موضوع بلافاصله زن جوان به نام میترا برایبازجویی به اداره پلیس احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
وی در ابتدا از بیان اصل موضوع طفره رفت، اما در نهایت به افسر پرونده گفت رئیس شرکت فردی هوسباز بود و با به دست آوردن چند فیلم و تصویر خصوصی من، تهدیدم ميکرد که اگر تن به خواسته شیطانی او ندهم، تصویر هاي را منتشر ميکند. سر همین موضوع بارئیس شرکت اختلاف داشتم اما مرتکب قتل او نشدم.
میترا از قتل رئیس شرکت اظهار بیاطلاعی کرد و پرونده در هالهاي از ابهام و پیچیدگی قرار گرفت.صبح روز بعد مظنون برای دومین بار به اتاق بازجویی احضار شد و حرفهاي جدیدی مطرح کرد و گفت که در ارتباط با این موضوع با نامزدش صحبت کرده هست.طی هماهنگی و پس از اخذ مجوز قضایی، نامزد وی بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفت که ویبه ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از راز قتل رئیس شرکت برداشت.
قاتل در بازجویی خود به افسر پرونده گفت: «چند ماه گذشته با این خانم نامزد کردم و قرار گذاشتیم بعد از اینکه کار خوبی پیدا کردم یک منزل اجاره کرده و بساط عقد و عروسی رافراهم کنم.»نامزدم در یک شرکت کار ميکرد و با حقوقی که دریافت ميکرد برای خودش جهیزیه تهیه ميکرد ما روزهای مفید و خوشی را داشتیم، اما چند هفتهاي بود که متوجه شدم نامزدم از موضوعی رنج ميبرد. هر وقت درمورد این موضوع از او سوال ميکردم جواب درست و حسابی به من نمیداد و ميگفت که به دلیل مسائل کاری نگران و ناراحت هست. از این موضوع ناراحت بودم تا اینکه چند روز گذشته، میترا پیش من آمد و گفت که ميخواهد راجع به موضوع مهمی با من صحبت کند. او گریه ميکرد و اشک ميریخت.
میترا گفت صاحب شرکت به او نظر دارد و با به دست آوردن چند فیلم و تصویر از وی تهدید ميکرده که چنانچه تن به خواستههاي شیطانیاش ندهد فیلمهایش را اکران خواهد کرد. با شنیدن این حرفها داشتم دیوانه ميشدم و دیگر تحمل شنیدنش را نداشتم؛ حرفهاي میترا مانند یک پتک سنگین بود که به سرم ميخورد و مغزم را تکان ميداد.
شب تا صبح خواب نداشتم و با خودم فکر ميکردم که چطور این موضوع را حل کنم. اصلا قابل باور نبود؛ تهدید؛ آن هم تهدید نامزد من! باید هر طور شده این ماجرا را تمام ميکردم.شماره تلفن همراه رئیس شرکت را از میترا گرفتم و با او تماس گرفته و به او گفتم که نامزد کارمندش هستم و ميخواهم وی را ببینم، اما او با بیتفاوتی و سردی جوابم را داد و گوشی را قطع کرد. هر لحظه که ميگذشت جریتر ميشدم. با میترا صحبت کردم و اوگفت رئیس شرکت تا دیر وقت در شرکت ميماند و کارهای عقب مانده شرکت را انجام ميدهد. روز بعد یک اسلحه تهیه کردم و تصمیم گرفتم به شرکت بروم. فقط ميخواستموی را بترسانم هیچ قصد دیگری نداشتم. ساعت 111 شب به شرکت رسیدم.
هنوز چراغها روشن بود. داخل اتومبیل صبر کردم و مطمئن شدم که هیچ کس دیگری آنجا نیست. دو ساعت بعد که خیابان خلوت شد رفتم و زنگ شرکت را زدم. داخل شرکت رفتم، درود و احوالپرسی سردی با هم کردیم و سریع رفتم سر اصل مقاله. به او گفتم دست از تهدید نامزد من بردارد و تصویر هاي وی را در گوشیاش پاک کند، اما او با سردی جواب من را ميداد.
هر چی اکثر با او صحبت ميکردم نتیجهاش کمتر بود. او خیلی قلدر بود؛ صحبت کردم، خواهش کردم، تهدید کردم، اما فایدهاي نداشت و اصلا به حرفهاي من توجهی نمیکرد و حرف خودش را ميزد.حسابی از کوره در رفته بودم اسلحه را کشیدم فقط ميخواستم ویرا بترسانم. رئیس پشت میز کارش خشکش زد تا آمد به خود بجنبد و حرفی بزند ناخواسته شلیک کردم.
به خودم که آمدم دیدم او کشته شده. باید کاری ميکردم رفتم از داخل اتومبیل طناب آوردم، جنازه را روی صندلی محل کارش بستم و بعد هم یک چهار لیتری پر از بنزین را روی جنازه ریختم و آنجا را به آتش کشیدم تا هیچ رد پایی از من به جا نماند. فکر نمیکردم بازداشت شوم چون هیچ ردپایی از خودم به جا نگذاشتم. این چند روز خیلی با خودم فکر کردم دیدم که زندگی خودم نامزدم و خانوادهام را در آتش خشم سوزاندهام.ميشد که این مساله را از طریق دیگری پیگیری کنم. ميتوانستم شکایت کنم یا اینکه پلیس را در جریان بگذارم اما… .
مثلث فرد محیط و جرم
سرگرد ابوالفضل شیرمردی، رئیس مرکز مشاوره آرامش پلیس یزد در این باره گفت: فرآیند بروز جرایم و آسیبها در مثلث «فرد، محیط و جرم» قرار دارد، اما مهم ترین عامل بروز جرمخود افراد میباشند. فضای مجازی و فضای حقیقی البته ميتواند اساسساز بروز جرایم باشد، اما انچه اهمیت دارد گزینشهایي هست که افراد در محیط پیرامونی خود انجام ميدهند.
در واقع شخصیتهاي سالمی که از تعادل روحی و روانی برخوردارند، ميتوانند دست به گزینههاي درستی بزنند؛ آن ها تکانشی عمل نمیکنند و ميتوانند مسائلشان را واقعبینانه حل کنند. انها مهارت همدلی، ابراز هیجانی و مشورت با دیگرانرا دارند و در شرایط بحرانی ميتوانند از حمایت و نظر دیگران برخوردار شوند.
مطالعه این اتفاق نشان ميدهد قاتل در یک موقعیت بحرانی سعی در کتمان تنشهايخود داشته، به هیچ مرجع حمایتی و نزدیکان مراجعه نکرده و در یک درگیری عاطفی دست به انتقام خشونتآمیز زده هست. بیمهارتی قاتل در مواجه واقعبینانه با عشق وی را به یک احساس ناکامی و شکست عمیق کشانده و در این شرایط نتوانسته به گزینش مناسب دست یابد.
لذا پیشنهاد ميشود تا شهروندان از حمایت نهادهای دولتی ازجمله مراکز مشاوره برخوردار شده تا در شرایط بحرانی دست به گزینه بهتر بزنند.