داغ ترین جوک های خنده دار وایبری دی 93
از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟
میگه:چرا باید بترسم؟
لباسارو شستم
اتومو کردم
غذامو پختم
ظرفامو شستم
شیشه ها رو تمیز کردم
زیر بچه رو هم عوض کردم
اونی که کاراش مونده باید بترسه !
———————————————————————————
دقت کردین میری زیربارون دهنتو مث کروکدیل باز میکنی که یه قطره بارون بره تودهنت،نمیره…
حالا داری بایکی صحبت میکنی،یه تف کوچولو ازدهنش میاد بیرون صاف میره تو لوزوالمعدت
———————————————————————————
دیشب به مامانم میگم یه دختری هست خیلی منو دوست داره چیکار کنم…؟؟؟!
میگه بیخیالش شو…
میگم چرا ؟؟
میگه چون کسی که تو رو دوست داره حتما یه ایرادی داره.. !!!
خداییش تا حالا تو زندگیم انقدر قانع نشده بودم ..
———————————————————————————
هیچ وقت امیدتونو از دست ندین
کپک هیچ وقت فکر نمیکرد پنی سیلین بشه !
———————————————————————————
یه توصیه ی علمی به آقایونی که میخوان برن خواستگاری
به مادر عروس بگین من فکر کردم شما خواهر بزرگترشین!
یعنی تأثیری که این جمله داره، کتاب های…و….و… در قبولی کنکور نداره
———————————————————————————
توی عربستان وقتی هوا دو نفره است هیچ کار خاصی نمیکنن
منتظر میشن هوا پنج نفره بشه تا با همسرشون برن بیرون
———————————————————————————
شبا 99 درصد مغزم موافقه بخابم
اما اون یک درصد باقیمونده میگه بیا در مورد اینکه چرا پنگوئنا زانو ندارن فکر کن !
———————————————————————————
ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺭﻓﻴﻘﻤﻮ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﻢ
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ : الاااااغ …
۶ ،۷ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ
این آمار واسه کشورمون فاجعس !!
———————————————————————————
اونقدری که من تو بچگی تو کابینتا دنبال جعبه شیرنی گشتم
تو زندگی دنبال نیمه گمشدم نگشتم ، بعضی موقع ها هم جعبه رشته آش اشتباه میگرفتم
———————————————————————————
مشکلات اقتصادی تو خونه ی خیلیا موج میزنه
لامصب تو خونه ی ما قر میده
———————————————————————————
یه شب کل خونواده دور هم جمع شده بودیم داشتیم تلویزیون میدیدیم
که یهو یه بچه رو نشون داد که پستونک دهنش بود، بابام یهو زد زیر خنده! گفتم چرا میخندى؟
گفت یاد بچگیات افتادم، هر وقت گریه مى کردى، شست پامو مى کردم تو حلقت
چون شور بود خوشت میومد ، ساکت میشدى !
———————————————————————————
ﭘﺴﺮ: بابا ﻭﺍﺳﻢ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﻣﻴﺨﺮﻱ؟
بابا:ﺍﮔﻪ ﺷﻴﻄﻮﻧﻲ ﻧﮑﻨﻲ،
ﺑﻪ ﺣﺮفم ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻲ،
زیاد ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﺑﺎﺯﻱ ﻧﮑﻨﻲ،
ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺑﺰﻧﻲ،
ﻣﻌﺪﻟﺖ هم بیست ﺷﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ!
پسر: ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺗﺤﺮیم های آمریکا علیه ایران رو هم ﻭﺭﺩﺍﺭﻡ؟!
———————————————————————————
این دخترهایی که آستین مانتوشون رو تا بالای آرنج بالا می زنن
من همش فکر میکنم الان میخوان وضو بگیرن !!
این قدر ذهن اسلامی و سالمی دارم من!!!
خدا منو حفظ کنه!!
———————————————————————————
بدرقه شوهر در فرهنگ ملل
آمریکایی: عزیزم امیدوارم روز موفقى داشته باشى.
انگلیسى: عزیزم براى نوشیدن چایی عصر بیصبرانه منتظرتم.
فرانسوى: عزیزم تمام روز بفکرتم تا برگردى.
ایرانی : دارى میرى این اشغالها رو بزار دم در
آشغالا یادت نره
آشغالا
هوی آشغالا رو ببر
———————————————————————————
پسر: عزیزم ماشینم رو فروختم!
دختر: از اولشم مى دونستم دوسم نداری،باى!
پسر: اخه خواستم بگم یه بهترش رو گرفتم!
دختر: نفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس من کیه؟!
———————————————————————————
ازدواج:
یعنی یه غلطی میکنیم که بعدش هر غلطی میکنیم
نمیتونیم هیچ غلطی بکنیم.
جمله سنگینی بود
یه صلوات عنایت بفرمائید پلیز
———————————————————————————
همسر کیست ؟
همسر کسی است که در همه مشکلات زندگی کنار تو خواهد بود…
مشکلاتی که اگر او نبود هرگز پیش نمی آمد…!
———————————————————————————
مورد داشتیم
پسره تو صف نونوایی از دختره پرسیده چند نفر جلوی شما هستند؟
دختره گفته:
دو تا خواهر بزرگتر از خودم هستند
ولی من برای ازدواج مشکلی ندارم، ما اصلا از این رسمها نداریم!
———————————————————————————
ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺖ ، ﺗﻮﻗﻠﺒــــــــــــــﻢ
.
.
ﯾﮑﯽ ﺍﻡ ﻫﺴﺖ ﺗﻮﻓﮑﺮﻡ …
یکی ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻡ ﻫﺴﺖ ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻧﻪ !
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮﻡ ﺗﻮ ﻓﺎﻣﯿﻠﻦ …
ﺍﺻﻦ ﻳﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﺷﺪﻩ …
دانشگاه که دیگه , اووووف !!!
———————————————————————————
سخت ترین کار تو دوران دانش آموزی
خوردن نارنگی زیر میز بود!
لامصب بوش تا دفتر میرفت
———————————————————————————
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!