سانسور به سبک علی دایی!

تاريخ : 22 مهر

علی دایی این روزها یکی از خوشحال‌ترین آدم‌های کره زمین است. سه ماه بعد از به پایان رسیدن عمر دولت محمود احمدی‌نژاد، سرانجام نطق محمد علی‌آبادی هم باز شد تا رییس اسبق سازمان تربیت بدنی ماجرای کنار رفتن شهریار از نیمکت تیم ملی را به وی نسبت بدهد.

سانسور به سبک علی دایی!, پورتال خبری فرهنگی گهر

همین اعتراف حالا به برگ برنده بزرگ دایی تبدیل شده تا او چپ و راست پز راستگویی و جسارتش را بدهد و به خبرگزاری‌ها فخر بفروشد که: «دیدید راست می‌گفتم؟ من را احمدی‌نژاد کنار گذاشت، نه اینها!»

 

اما آیا واقعا دایی حق دارد این هه شادمان باشد و از موضع برتر با این ماجرا برخورد کند؟ آیا آنچه علی‌آبادی به زبان آورده، حقیقتا حکم به حقانیت شهریار می‌دهد؟ بعید به نظر می‌رسد اینطور باشد!

 

در روایت تاریخی و تکراری علی دایی از چگونگی حضورش در تیم ملی، یک بخش مهم به اراده خود این مربی دایما سانسور می‌شود؛ اینکه او اصلا به فرمان چه کسی سرمربی تیم ملی شد؟

 

آقای گل فوتبال ملی جهان طی چهار سال گذشته سخت در تلاش بوده تا وانمود کند انتصابش به عنوان سرمربی تیم ملی، با صلاحدید علی‌آبادی رخ داده، اما عزلش دستپخت احمدی‌نژاد بوده است؛ آنچه بعید به نظر می‌رسد واقعیت داشته باشد.

 

محمد مایلی‌کهن مدت ها پیش با قاطعیت هرچه تمام‌تر مدعی شده بود تا به حال همه سرمربیان تیم ملی با نظر روسای جمهور انتخاب شده‌اند. حقیقت هم همین است که امکان حضور مستقل یک سرمربی روی نیمکت مهم‌ترین تیم ورزشی کشور آنقدرها زیاد نیست. در دوران محمد خاتمی، حتی بازگشت برانکو ایوانکوویچ به تیم ملی هم به رییس دولت اصلاحات و یاران نزدیکش نسبت داده شد.

 

در این شرایط خیلی دشوار است که بپذیریم مثلا کسی مثل علی‌آبادی برای حضور دایی در تیم ملی پا در میانی کرده است. در حقیقت زمانی که شهریار روی این نیمکت داغ می‌نشست، دولت نهم با یک خروار رویابافی در مورد لزوم سپردن کار به نیروهای جوان داخلی بر مسند قدرت قرار داشت و اصلا برگزیده شدن دایی، اتفاقی در مسیر همین طرز تفکر تلقی می‌شد.

 

در این شرایط اصلا دور از ذهن نیست که پای حکم نصب دایی را هم احمدی‌نژاد مهر کرده باشد؛ به ویژه که رییس دولت عدالت و مهرورزی، اصولا روحیه تمامیت‌خواهانه‌ای هم داشت.

 

شاید هر کسی دیگری هم جای دایی بود، بعد از مواجه شدن با پیشنهاد هدایت تیم ملی این درخواست را بی‌درنگ قبول می‌کرد و کاری هم به این نداشت که پشت پرده این موقعیت ممتاز شغلی، چه دستی در کار است. تا اینجای کار گناه چندانی متوجه شهریار نیست.

 

اشکال در کار دایی از زمانی شروع می‌شود که او پس از برکناری، مدام تلاش کرده با نصفه تعریف کردن این حکایت، از خودش قهرمان ملی بسازد. کاش حداقل یک نفر روی این کره خاکی زندگی می‌کرد که سرمربی پرسپولیس از او حرف‌شنوی داشته باشد.

 

اگر اینطور می‌شد، او می‌توانست جلو برود و خطاب به شهریار بگوید: «بی‌خیال آقای دایی؛ رفتنت اصولی نبود، مثل آمدنت که از راه منطقی پیش نیامد و مثل ماندنت که به صلاح خودت و فوتبال این مملکت نبود. بی‌خیال برادر!»

منبع:جام نیوز

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي