ایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنار

ایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنار

ایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنارایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنار

 دیوانه ای به دوستش گفت من می خواهم مقداری دانه پرنده بخرم

دوستش گفت: مگه چند تا پرنده داری؟

دیوانه گفت: هیچی. تازه قصد دارم پرنده بپرورانم.

ایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنارایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنار

بیمار: دکتر دکتر من حافظه ام را از دست دادم

دکتر: از کی اینطور شدی

بیمار: از کی چی شدم.

ایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنارایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنار

بیمار: دکتر دکتر من مدتیه همه چیز را دوتا می بینم

دکتر: لطفا رو صندلی بشینید

بیمار: رو کدوم یکی بشینم؟

ایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنارایستگاه لطیفه های جدید ، بزن کنار

ناظم: چرا سوالای تاریخ معلمت رو خوب جواب ندادی؟

دانش آموز: چون معلم از من چیزای می پرسه که من هنوز به دنیا نیامده بودم.

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه