متاسفانه همایون بهزادی سرطلایی فوتبال ایران بامداد دیشب درگذشت
بامداد امروز همایون بهزادی ستاره فراموش نشدنی فوتبال ایران در دهه ٤٠ بعد از یک دوره طولانی بیماری ریوی درگذشت ؛ او به گفته همسرش بعد از دو سه روز ناخوشی مشهود دیشب در حین راه رفتن روی زمین افتاد و براثر ایست قلبی تمام کرد.
بهزادی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران است که اولین قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا با درخشش او رقم خورده است؛ چهره ای که اگرچه تصاویر اندکی از دوران درخشش اش باقی مانده، اما نسل های قبلی آنقدر از او خاطره دارند که امروز ، فوت سرطلایی، چهره ها را در هم کند.
همایون بهزادی (زاده ۱۴ دی ۱۳۲۰ در خرمآباد درگذشته ۲ بهمن ۱۳۹۴) بازیکن و مربی فوتبال بازنشسته اهل ایران بود. بهزادی در سال ۱۳۲۰ در خرمآباد به دنیا آمد، اما به خاطر مأموریت پدر در این شهر زاده شد و اصالت تهرانی دارد. خانواده بهزادی تهرانی هستند و او به واسطه شغل نظامی پدرش در سفر بود و چندی بعد همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد.
او پیشتر در تیم ملی فوتبال ایران بازی میکرد و بیشتر دوران باشگاهیاش را در باشگاه فوتبال شاهین گذراند.
بهزادی دارای مدرک کارشناسی ادبیات فارسی است.
دوران باشگاهی
بهزادی در سال ۱۹۶۷ به تیم پیکان پیوست و پس از آن در بهار سال ۱۹۶۸ به پرسپولیس منتقل شد. در همان سال به خاطر مصدومیت شدیدی که ازجام ملتهای آسیا ۱۹۶۸ به جا مانده بود به صورت قرضی از پرسپولیس به پیکان بازگشت. در نهایت و قبل از این که دوباره به پرسپولیس برگردد، همراه با پیکان قهرمان جام تهران شد. پس از آن در پرسپولیس ماند و همراه این تیم قهرمان لیگ ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ شد.
از جمله افتخارات همایون بهزادی هتریک در بازی معروف پرسپولیس و تاج (استقلال) است که در ۱۶ شهریور ۱۳۵۲ برگزار شد که با برتری شش بر صفر به سود پرسپولیس پایان یافت.
دوران ملی
بهزادی در سال ۱۹۶۶ به همراه تیم ملی ایران به مقامی دومی بازیهای آسیایی تایلند رسید. هم چنین در سال ۱۹۶۸ قهرمان جام ملتهای آسیا شد، زمانی که در چهار بازی چهار گل به ثمر رساند و یکی از بازیکنان مطرح گلزن جام شد. بهزادی در بازی فینال گل تساوی ایران در مقابل اسراییل را زد که در نهایت ایران با نتیجهٔ ۲ بر ۱ قهرمان شد. بهزادی هم چنین همراه با تیم ملی ایران قهرمان جام ملتهای آسیا ۱۹۷۲ شد.
با درود، من ارسال ایمیل پراکنده را کنار گذاشته ام، اما، مگر میشود که مرگ همایون بهزادی را آورد در زیر سقف این حرف ها، جریان این است که، من از مرگ او، مثل همه ی ایرانیها بلافاصله با اطلاع شدم، اما، جرقهای که باید شعر به همراه بیاورد را در خود شعله ور ندیدم، تا اینکه امروز با دوستی در اینمورد سخن میگفتم، که به او در ادامه ی سخن از خاطرات، گفتم که
فلانی ! میدانی وقتیکه من خبر مرگ او را شنیدم، بلافاصله به یاد چه افتادم، به یاد تیتر یکی از روزنامههای ایران در مورد ناصر حجازی که خیلی زیبا بود، که این بود
عقاب از شهر کلاغها پر کشید
و بعد گفتم که : همین یکی دو ساعت پیش نیز شعر ی به نام “سوال آینده” سرودم، چرا که امروز، سالروز مرگ اوا گاردنر در سال ۱۹۹۰، و فردا تولد پًل نیومن در سال ۱۹۲۵ است، و محتوای این شعر نیز با آن تیتر چندان بیگانه نیست، گویی که بعضیها در جهان ورزش و هنر، عقاب هایی هستند که وقتیکه میمیرند، از شهر کلاغها پر میکشند
و بعد با آن دوست قدیمی کمی هم از روزگار سخن گفتیم، که حدود ۱۰ دقیقه بعد از آنکه از او جدا شدم، این شعر را ریختم روی کاغذ، و برای بعضیها از روی حافظه ارسال میکنم، که حق همایونها را پرداخته باشم
سوت پایان
داور زندگی، سرانجام، سوت پایان را کشید، برای همایون خان بهزادی
او، مریض و خسته بود، به نوعی میتوان که گفت، رسید به آزادی
او نیز، مانند ناصر حجازی، عقابی بود که از شهر کلاغها پر کشید و رفت
او، اهل اندیشههای کویری نبود، بود اهل اندیشههای سازنده ی دشت و آبادی
******
به مرگ گفتم که : همایون ها، در زمان خود ارج نمیبینند، در بعد از مرگ نیز
در این حرف، نکتههای کارشناسانه است، در ابعاد تیز و دقیق و ریز
زین رو، باید که رفت به عمق این روزگار و آنچه میبینی، بود در اعماق
اندیشه ی تاریخی گرای آینده نگر را، باید نمود برای صندلی فکر، همچون میز
******
یاد همایون را من گرامی میدارم، یاد او را باید که زنده داشت
همایون در زمین ورزش، نهالهای زیادی را کاشت
آری، من با کوله بار ۵۸ ساله ی زندگی خویش میدانم که
باید به آینده فکر کرد، منهای توقع برای تشکر و پاداشت
تاریخ سرودن : دوشنبه ۲۵ ژانویه ی ۲۰۱۶ برابر با ۵ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۸ و ۱۵ دقیقه