نگار عابدی از زندگی کاری خود می گوید

امتیاز دهید

ما در این مقاله از سایت گهر قصد داریم در مورد   نگار عابدی از زندگی کاری خود می گوید صحبت کنیم. از شما عزیزان دعوت می کنیم تا پایان این مقاله گهر را همراهی کنید.

نگار عابدی از زندگی کاری خود می گوید

نگار عابدی بازیگر نقش‌های آشنا در سریال‌های« شمعدونی» و«‌پادری» برای خیلی از علاقه‌مندان سینما با بازی‌ در فیلم‌های« یه حبه قند»، « دهلیز»،  «آبنبات چوبی» و امسال با« سد معبر» به یاد آورده می‌شود. او همان قدر نقش زنی جیغ جیغو، بدجنس، خودخواه، حساس، قدرنشناس و كم حوصله را در سریال« شمعدونی» درخشان بازی كرد كه در« پادری» و« دودكش» نقش زنی آرام، بامحبت، معصوم، پاكدل، مهربان و فداكار را با تسلط و توانمندی.
نگارعابدی بازیگری كه در رشته تئاتر از دانشكده هنر و معماری فارغ‌التحصیل شد، ابتدا در رشته زبان انگلیسی تحصیل كرد، اما با دیدن آگهی كلاس بازیگری در یكی از مجلات و ثبت نام در آن، زبان را رها كرد و سراغ بازیگری رفت. هر چند بیشتر از تلویزیون و سینما شیفته بازی در تئاتر است و یكی از بهترین بازی‌هایش را در نمایش «بازگشت به خان نخست» به كارگردانی محمد رضایی راد می‌داند، اما علاقه‌مندان تلویزیون او را در نقش‌هایی چون« گاهی به پشت سر نگاه كن»، «حالت خاص» و« آرام می‌گیریم» از یاد نخواهند برد. با او درباره تئاتر، بازی در تلویزیون و علاقه‌مندی‌هایش به فیلم‌های سینمایی و البته از دلمشغولی‌ها و به‌ویژه برنامه هایش برای فرزند دوست داشتنی‌اش «اِما» پرسیدیم.
در انتخاب های‌تان برای بازی برنامه خاصی دارید؛ اینكه برای مثال، فعلا فلان نقش را بازی نكنم یا بهتر است امسال بیشتر فیلم‌های مخاطب خاص بازی كنم یا دو، سه سالی در تلویزیون باشم یا مدتی فقط كمدی بازی كنم و… در حقیقت می‌خواهم ببینم برنامه از پیش طراحی شده و خاصی برای حاضر شدن جلوی دوربین دارید؟

پیش از هر چیز این را بگویم كه اساسا و از ریشه خودم را مدیون تئاتر می‌دانم و عاشق هنر تئاتر هستم؛ یعنی از ابتداعلاقه‌مند بودم این رشته را در دانشگاه بخوانم و دنبال كنم و همچنان این عشق در من هست. اینكه چه نقشی را انتخاب می‌كنم یا نمی‌كنم، باید بگویم متأسفانه در شرایطی كار می‌كنیم كه خودمان نمی‌توانیم تصمیم بگیریم. خیلی از مسائل و جریان‌ها هنرمند را به سمت و سویی كه اصلا دوست ندارد، سوق می‌دهند. به همین دلیل ایده آل‌ترین شكل ممكن برایم این است كه بازیگر تئاتر، نمایشنامه نویس و یا كارگردان تئاتر باشم.

چرا شیفته تئاتر هستید؟

چون همیشه آن تازگی، زنده، صمیمی و مادر بودن تئاتر به نسبت دیگر هنرها مرا خیلی به‌خودش جذب می‌كند. به‌عنوان بازیگر روی صحنه رفتن و نفس به نفس تماشاچی شدن شورانگیز است. بازیگر همه‌‌چیز صحنه است. اوست كه تأثیر می‌گذارد و اوست كه بدن و صدایش روی سن یكه و یگانه است. در تئاتر ناب(نه تئاتر سفارشی) چیزی به شما دیكته نمی‌شود؛ یعنی عین اندیشه‌ای كه از روح هنرمند می‌تراود و روی صحنه جاری می‌شود. این موضوع هنر تئاتر را با ارزش می‌كند.

سینما چطور؟

از گذشته همیشه سینما را هم بعد از تئاتر خیلی دوست داشتم؛ چون در آثار به‌خصوص سینمای رادیكال، خاص و هنری، ایده‌های ارزشمندی مطرح می‌شود و نوآوری و خلاقیت در آن هست. به همین دلیل اینگونه سینما را به تئاتر نزدیك می‌بینم.

انتظارم این بود كه شما كه آثار تلویزیونی پر مخاطبی بازی كرده‌اید، بازی در تلویزیون بیشتر مورد توجه‌ تان باشد.

ببینید! تلویزیون چون مورد استفاده عامه مردم است و هر قشری از مردم از كشاورز و كارگر تا پروفسور و هنرمند پس از پایان كار روزانه، جلوی آن می‌نشینند، بنابراین باید بتواند همه این اقشار را راضی نگه دارد. از آنجایی كه تلویزیون در همه جای دنیا كمی تحت‌تأثیر ضوابط و قواعد هر كشوری قرار می‌گیرد، بنابراین اگر دست خودم بود به سختی تلویزیون را انتخاب می‌كردم. مگر اینكه در آثاری بازی كنم كه حرفی برای گفتن داشته باشند تا مردمی كه پای آن سریال می‌نشینند با یك نوآوری روبه‌رو شوند. در این صورت توانسته‌ام وظیفه خودم را به‌عنوان یك هنرمند انجام دهم. تا الان هم سعی‌ام بر این بوده است..

چه انگیزه‌ای بیشتر از همه باعث شد از تئاتر به سمت تلویزیون بروید؟

این را با صداقت بگویم كه به‌خاطر انگیزه‌های مالی به سمت تلویزیون رفتم، اما اتفاقا زمینه‌ای ایجاد شد تا توانستم خودم انتخاب كنم در چه اثری بازی كنم. وقتی بازیگر تئاتر باشید، در تلویزیون حساب دیگری روی‌تان باز می‌كنند و ناخودآگاه ورودتان به تلویزیون ورود خوبی می‌شود. درحقیقت در پروژه‌هایی شركت كردم كه درست و دلنشین بودند و با وجود محدودیت‌های تلویزیون كارهای خوبی از آب درآمدند. به همین‌خاطرخوشحالم در آثاری بازی كردم كه همه این ویژگی‌ها را داشتند. حالا اینكه چقدر توانستم به آن آثار كمك كنم، مردم باید داوری كنند.

 شما در برخی از سریال‌های پر بیننده طنز تلویزیونی مثل پادری، دودكش، شمعدونی و حالت خاص بازی كردید. علاقه‌‌تان به بازی در كمدی و طنز بیشتر از دیگر ژانرهاست؟

به‌عنوان یك بازیگر همیشه دلم خواسته در یك گونه و نوع خاصی از اثر نمایشی بازی نكنم. دوست دارم در همه گونه‌های سینمایی بازی كنم. از كمدی و ملودرام گرفته تا تراژدی را بازی كرده‌ام.

نقش‌های مورد علاقه خودتان تا الان كدام بوده؟

نقش‌هایی را كه شخصیت در موقعیت‌های تراژیك قرار می‌گیرند خیلی دوست دارم.این كه شخصیت‌هایی را كه نقش‌شان را بازی می‌كنم، متفاوت باشند برایم خیلی مهم است. دوست ندارم نقش‌هایی كه بازی می‌كنم شبیه به هم باشند. بیشتر دوست دارم آدم‌های اثر، عادات و روحیات متفاوتی داشته باشند، از جوامع متفاوتی بیرون آمده باشند، از طبقات اجتماعی گوناگونی باشند. این موضوع باعث می‌شود رفتار، عادات، گویش‌، ایده‌ها و به‌طور كل؛ فرهنگ‌شان از من متفاوت باشد و در نتیجه برایم تنوع ایجاد كند.

این روحیه جست‌وجوگری و سر در آوردن از آداب و رسوم و فرهنگ‌های مختلف از كجا می‌آید، چرا شیفته دانستن درباره دیگر فرهنگ‌ها و رفتار دیگر انسان‌ها هستید؟

از كودكی همین روحیه را داشته‌ام. شناخت روحیه آدم‌ها برایم خیلی اهمیت دارد. دوست دارم آدم‌ها را بشناسم و آنها را بفهمم. خیلی به آدم‌ها فكر می‌كنم، شخصیت و رفتارشان را تحلیل می‌كنم. روحیه شناختی بالایی دارم. شاید اگر بازیگر نمی‌شدم روانشناس می‌شدم.

انسان امروز را چطور می‌بینید؟

ببینید! جهان ما و زندگی در آن، روزبه‌روز تراژیك‌تر می‌شود. متأسفانه شرارت‌ها روزبه‌روز افزایش پیدا می‌كنند. آدم‌ها صادق و روراست نیستند. اگر صادق باشید به راحتی خورده و زیر پا له می‌شوید. برخی انگار دنبال این می‌گردند كه اگر آدم صادق و ساده‌ای پیدا شود، عقده‌های درونی‌شان را روی او پیاده كنند، كلاهش را بردارند ولطمه روحی، مالی و جسمی به او بزنند. این تراژدی است. كاش تراژدی نبود، كاش كمدی بود. این عقده‌ای شدن برخی آدم‌ها و حسادت ورزیدن‌های‌شان خیلی آزارم می‌دهد. پیامبر اسلام(ص) می‌گوید، آنچه برای خود دوست داری برای دیگران هم دوست بدار. خب باید به این فرمایش عمل كرد. اگر من هنرمند در نقشی بازی كنم كه بتوانم تنها یك نفر آدم را عوض كنم تا به‌خودش بیاید، وظیفه‌ام را انجام داده‌ام.

بعد از نقش آفرینی‌های گوناگونی كه داشته‌اید، هم‌اكنون چه تغییراتی در خودتان احساس می‌كنید؟

الان به جایی رسیده‌ام كه از فضای كارمان خسته شده‌ام. گاه آن قدر به من فشار وارد می‌شود كه به‌خودم می‌گویم، دیگر این كار را كنار می‌گذارم.ناراحت می‌شوم از اینكه می‌بینم بخشی از همكارانم – البته منظورم بازیگران نیستند- درست و اصولی عمل نمی‌كنند و متأسفانه باعث می‌شوند خیلی از بازیگران خوب و توانای ما به جای آنكه چرخ اول سینمای ما باشند، چرخ‌های چهارم و پنجم شده‌اند؛ یعنی در اوج توانایی، جوانی، شخصیت هنری، سواد و دانش عقب نگه داشته می‌شوند. گاهی ناامید می‌شوم، ولی اگر آدم بتواند به قول معروف؛ پوستش را كلفت كند و از این مرحله بگذرد، می‌تواند با انرژی بیشتری به كارش ادامه بدهد تا بتواند.

شخصیت‌های متعددی را بازی كرده‌اید؛ ازجمله در« گاهی به آسمان نگاه كن»، « دهلیز»، « آب‌نبات چوبی»، « شب بیرون»، « مانا»، «گنجشكك اشی مشی». احساس می‌كنید دوره فعالیت هنری‌تان تا الان تحت‌تأثیر چه نوع منش شخصیتی بوده است؟ یا بهتر است اینطور بگوییم ؛ از بین نقش‌هایی كه بازی كرده‌اید كدام نقش بیشترین تأثیر را روی شما گذاشته است؟

خیلی نقش‌ها بوده اما از میان همه آنها، نقشم در نمایش« بازگشت به خان نخست» خیلی رویم تأثیرگذاشته و پس از مدت‌ها هنوز به آن فكر می‌كنم. آن نقش را به لحاظ تكنیكی و فلسفی خیلی دوست داشتم. شخصیت« یرما» را هم همیشه دوست داشتم بازی كنم كه اخیرا در تالار حافظ به كارگردانی آقای اشكان صادقی و خانم الهام شكیب در آن نقش بازی كردم. با وجود اینكه تنها دو سكانس در دهلیز بازی كرده‌ام، اما آن نقش و آن سكانس را هم خیلی دوست دارم.

قضاوت اطرافیان روی بازی‌تان تأثیرگذار است؟

واقعا نه! البته بستگی دارد اطرافیان چه كسانی باشند. دلیل نمی‌شود نظر هر كسی شرط باشد یا بتواند تأثیری بگذارد.

منظورم كسانی هستند كه دائم شما را می‌بینند؛ دوستان، همكاران، مردم عادی، نویسنده‌ها و…

كسانی هستند كه نظرشان برایم مهم است و نگاه‌شان را قبول دارم. لازم است حتما از بیرون به بازیگر نظر داده شود. افرادی را می‌شناسم كه هم بازیگر هستند و هم كارگردان.آن‌ها همیشه می‌گویند، اگر بخواهم بازی كنم، یكی باید از بیرون مرا كارگردانی كند. پس این نیاز وجود دارد. بنابراین كسی كه ایده و نظرش درست است، می‌تواند روی بازیگر تأثیرگذار باشد.

می شود رضایت خاطر همه را به‌دست آورد؟

نه هیچ‌وقت! هیچ‌كس در هیچ جای دنیا و در هیچ حرفه‌ای نمی‌تواند رضایت خاطر همه را به‌دست آورد. حتی آن‌هایی هم كه خیلی موفق هستند، درصدی مخالف دارند.

به‌نظرتان بهترین راه برای پیشرفت زنان بازیگر سینمای ایران چیست. آرزو می‌كنید چه اتفاقی بیفتد؟

آرزو می‌كنم این باند بازی‌های غلط از بین برود. ببینید! زمانی باند درست است؛ یعنی یك گروهی با هم همكاری درست می‌كنند، كارهای درخشانی هم تولید می‌كنند و همه از همكاری با آنها خوشحال هستند.بنابراین اگر باند بازی‌های غلط كنار برود و به توانایی افراد توجه شود و هركس سر جای خودش قرار بگیرد، اتفاقات خوبی می‌افتد. اتفاقا من بازیگران زن و مرد را از هم جدا نمی‌كنم. به همین دلیل آرزو می‌كنم هر دو گروه در فضایی سالم كار كنند.

به حرفه‌تان چطور نگاه می‌كنید؛ با ریتم خاصی حال می‌كنید یا ‌ اینكه معتقدید هر چه پیش آید خوش آید؟ از طرف دیگر؛ متن‌های‌تان را با حال و هوای مقطعی كه فیلمنامه را می‌خوانید، انتخاب می‌كنید؟

خب! پیشنهادهایی می‌شود و آنها را با هم می‌سنجم و در نهایت انتخاب می‌كنم. گاه – همانطور كه گفتید- متن هایم را با حال و هوای مقطعی كه دارم فیلمنامه را می‌خوانم، انتخاب می‌كنم. با این حال، اغلب دست من نیست به‌خصوص در فیلم‌ها و سریال‌ها، اختیار و انتخاب‌های‌مان به نسبت بازیگرانی كه هستند خیلی محدود است. خب! در چنین وضعیتی باید از میان پیشنهادهایی كه می‌شود، بهترین آنها را كه به روحیه و شرایطم نزدیك است انتخاب كنم. در تئاتر دستم برای انتخاب باز است، به‌طوری كه اگر نخواهم، كار نمی‌كنم؛ چون تئاتر برایم مهم است و نمی‌خواهم الكی روی صحنه بروم.

برای انتخاب‌های‌تان با كسی مشورت می‌كنید؟

معمولا خودم تصمیم می‌گیرم، اما گاه اگر لازم شود دوستانی دارم كه در این حرفه افراد با تجربه‌ای هستند و دیدگاه خاصی دارند. بنابراین گاه شده از آنها نظر خواسته‌ام.

به‌نظرتان نقش‌ها چقدر می‌توانند جایگاه بازیگر را تغییر دهند؟

خیلی زیاد؛ باور كنید بازیگرهای درخشانی داریم كه اگر فرصتی پیدا كنند و نقشی به آنها پیشنهاد شود كه آن نقش دیده شود، می‌توانند نشان دهند كه چه اندازه توانایی دارند. اگر آن اتفاق نیفتد خیلی‌ها توانایی‌شان بروز پیدا نمی‌كند و استعدادها همینطور هدر می‌روند.

بعد از اینكه متن فیلمنامه یا نمایشنامه‌ای را خواندید، چه پیشنهادهایی برای بهتر شدن كارتان می‌دهید؟

معمولا سر كار و تمرین این اتفاق می‌افتد. عادت دارم در زمان تمرین پیشنهادهایی بدهم؛ مثلا می‌گویم؛ اگر فلان جمله را اینطور بگویم یا از این لحن و حالت و فیگور استفاده كنم، بهتراست یا نه.

به‌عنوان بازیگر چه كارهایی می‌كنید كه بتوانید اعتماد كارگردان را به‌خودتان بالا ببرید؟

خب! یك بازیگر باید دربست در اختیار كار باشد، تمركز كاملی روی كاری كه می‌كند، داشته‌ و با كار و با متن همراه باشد. حاشیه‌ها همیشه بازیگر را به حاشیه می‌برند. پس هنرمند باید روی بازی‌اش تمركز كند، به چیزی جز كارش فكر نكند و روحیه بالایی داشته باشد. اگر این دو تا آخری را داشته باشد صاحب باقی چیزها هم هست.

چه نوع فیلم‌هایی در پرورش شخصیت شما مؤثر بوده اند؟

فهرست‌شان زیاد است، اما از بین فیلم‌هایی كه رویم خیلی تأثیر گذاشتند، فیلم «مظنونین همیشگی» را باید نام ببرم. شخصیتی كه كوین اسپیسی در این فیلم بازی می‌كرد، بی‌نظیر بود. به‌نظرم این فیلم سرآغاز فیلم‌هایی براساس نشانه‌ها بود، تصویری با بهره‌گیری از جذابیت‌ها به‌ویژه شكست زمان.فیلم از دنیای مدرنی می‌گفت كه در آن همه‌‌چیز در آن برابرچشمان ماست و این ماییم كه باید آنها را تشخیص بدهیم.

شما در فیلم‌های كارگردان‌های زیادی بازی كرده‌اید و سبك‌ها، روش‌ها و خلق و خوهای متعددی را در طول این سال‌ها دیده‌اید. آیا به خوش اخلاقی و بد اخلاقی كارگردان اهمیت می‌دهید؟ اصلا به‌نظر شما برای بازیگر باید مهم باشد كه یك كارگردان عبوس است یا خوش‌برخورد؟

برای من مهم این است كه كارگردان نسبت به بازیگرش عقده‌ای نداشته باشد و برایش مهم باشد كه بازیگر روی صحنه درست ظاهر شود. كارگردانی كه دارای این روحیه شرافتمندانه باشد، ممكن است هر اخلاق و منشی داشته باشد. مهم شریف، با سواد و انسان بودن كارگردان است. اینها برایم از خوش اخلاقی با اهمیت‌تر است.

در سریال« شمعدونی» نقش زن بدجنس و خودخواه را بازی كردید؛ نقشی دقیقا عكس نقش‌تان در« پادری» و« دودكش». با بازی در شمعدونی حس نكردید ممكن است، مردم حس بدی نسبت به شما پیدا كنند و لج همه را از رفتارهای شیرین‌ در بیاورید؟ ‌

(خنده) مردم می‌گفتند، وای دل‌مان می‌خواست سر به تنت نباشد! البته این را با لبخند و شوخی می‌گفتند. بد نیست بدانید كه برای آن نقش دقیقا الگو داشتم. البته نمی‌توانم بگویم چه‌كسی اما نقش شیرین را دقیقا از روی آن شخص برداشتم. مردم ما با دیدن این نوع رفتارها در سریال‌ها متنفر نمی‌شوند. مردم ما خیلی باهوش هستند و اتفاقا نقشم را دوست داشتند. مردم از افرادی كه چنین رفتار می‌كنند، متنفر می‌شوند. بنابراین سعی كردم نقش آن آدم‌ها را خوب و قابل باور بازی كنم.

در« شمعدونی» چرا شیرین با همه درگیر بود و سر جنگ داشت؟

(خنده) خب! معلوم بود دیگر؛ پیچیده نبود. زنی كه از لباس پوشیدن، آراستن خودش و از ژست‌هایی كه می‌گرفت، می‌شد فهمید كه چقدر تازه به دوران رسیده است. جالب اینجاست كه او یك ویژگی داشت- كه البته به جلوی دوربین نرسید- و آن، این بود كه او هر وقت می‌خواست انگلیسی حرف بزند جمله‌ها و كلمه‌ها را درهم برهم می‌گفت.

شیرین جلوی زیبا كم می‌آورد و از پس او نمی‌توانست بر بیاید. حالا چرا از او حساب می‌برد؟

نه! به‌نظرم اینطور نبود. البته شیرین مواقعی جا می‌زد. همه آدم‌ها اینگونه هستند.

در نمایش‌های كارگردان‌های خوبی بازی كرده اید؛ به‌ویژه در كارهای محمد رحمانیان. درباره همكاری با رحمانیان كه آثارشان همیشه جذاب و درخشان است، بگویید؟

ایشان نویسنده و كارگردان بسیار توانایی هستند. وقتی نمایشنامه می‌نویسند می‌دانند چه می‌خواهند. انتخاب‌های‌شان به‌ویژه در مورد بازیگر درست است. بازیگر را به‌درستی هدایت می‌كنند. همین دید باز و اشرافی كه روی اثر دارند، برای بازیگر كافی است تا شش دنگ حواسش را به او بدهد تا موفق شود.

برای بازی در« لباسی برای مهمانی» هم جایزه گرفتید. چه حسی داشتید؟

خیلی برایم لذتبخش بود. نمایشنامه بسیار جذابی بود؛ اقتباس زیبایی از نمایشنامه دعوت غلامحسین ساعدی. با وجود اینكه هنوز بازیگر حرفه‌ای در تئاتر نبودم، آقای رحمانیان به من اعتماد كردند. خاطره خوبی بود كه هیچ‌وقت فراموشش نمی‌كنم.

از بین سالن‌های تئاتری كه در آنها بازی كرده‌اید، كدامیك را بیشتر دوست دارید؟

چون نمایش« بازگشت به خان نخست» در سالن قشقایی اجرا شد، همیشه برایم خاطره‌انگیز است. همینطور سالن چهارسو كه نمایش‌های«‌مجلس نامه» و «مصاحبه» را همزمان در آن اجرا می‌كردیم.

در« یك حبه قند» علاوه بر خودتان دخترتان، « اِما» هم بازی كرد. گویا« اِما» علاوه بر سینما به موسیقی هم علاقه دارد. چقدر دوست دارد این راه را ادامه بدهد؟

اِما دختر با استعدادی است. صدای خوبی دارد. او استعداد بازیگری هم دارد پارسال با پدرش روی صحنه رفت و یك‌بار هم در نمایش عمویش بازی كرده است. با اینكه من و پدرش از ته قلب دوست نداریم بازیگر شود، ولی فشاری به او نمی‌آوریم. اگر دوست داشته باشد بازیگر شود، خودش در نهایت انتخاب خواهد كرد.فعلا كه می‌گوید، دوست دارم خواننده و جراح قلب بشوم. بچه‌ها تا بخواهند بزرگ شوند هزار بار نظرشان تغییر می‌كند. ما فقط سعی می‌كنیم فضا را برایش باز بگذاریم تا بتواند خودش انتخاب‌كننده باشد.

در« یه حبه قند» سراغ شما می‌آمد و از شما می‌پرسید؛ مامان چی كار كنم!

به هیچ وجه! رهایش می‌كردیم؛ نه به دوربین كاری داشت نه به دیگران. آقای میر كریمی می‌گفت، این بچه به صحنه‌ها جان می‌دهد. دوست داشت همه جا باشد. خیلی راحت و رها بود.

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند

ارسال دیدگاه