روزی بود و روزگاری نه خیلی دور. یک تیم لیگ برتری یکی از شهرهای ایران به- جز تهران- بازیکنی داشت که در مقطعی ستاره تیمش بود و تقریبا می توان گفت به یکباره از نیمکت نشینی صرف به بازیکنی نود دقیقه ای تبدیل شد ، هرچند بعدا دوباره دلش برای نیمکت تنگ شد و آن قدر بد بازی کرد که مربی اش چاره ای جز نیمکت نشینی طولانی مدتش نداشت.
ماجرا مربوط می شود به لیگ برتر سال گذشته به بیانی دیگر این اتفاق در نیم فصل تعطیلی سال 1390 روی داده است.
شبی از شبها جمعی از دوستان فوتبالیست مورد نظر ما در آپارتمانی که “بالاشهر” آن شهر حساب می شده جمع می شوند تا به اصطلاح خودشان خوش بگذرانند.
در این راه یکی از آن جوانان مقداری مواد مخدر “شیشه” هم جهت خالی نبودن عریضه! به این میهمانی کوچک پنج نفری می برد.
اواسط میهمانی که می رسد پیشنهاد مصرف شیشه مطرح می شود که از میان آن جمع همه قبول به مصرف آن می کنند جز همین فوتبالیست مورد نظر ما،البته مخالفت (م-س) با اصرار دوستانش به نوافق تبدیل می شود و خلاصه اش می شود: مصرف مواد مخدر توسط این جمع پنج نفری که فوتبالیست مطرح هم در میان آنان بوده است.
ظاهرا دوستان فوتبالیست جوان داستان ما قبلا هم سابقه استعمال چنین موادی را داشته و به نوعی با تجربه بوده اند و تنها این فوتبالیست نگون بخت بوده که بی تجربه و مبتدی بوده است.
بگذریم نتیجه این بی تجربگی و مبتدی گری این می شود که فوتبالیست قصه ما پس از لحظاتی که از مصرف “شیشه” می گذرد “توهم” می زند و با سرعت خود را به پشت بام آپارتمان بلندی که در آن زندگی می کرده می رساند و قصد داشته تا”پرواز در آسمان خیال” را تجربه کند که دوستانش سر می رسند و به او چنین اجازه ای نمی دهند.
شماحساب کنید اگر این فوتبالیست آن شب این کار را می کرد و از آن آپارتمان بلند، خود را به پایین پرتاب می کرد چه اتفاقی می افتاد. با توجه به ارتفاع آن آپارتمان به احتمال زیاد از دنیا می رفت. تازه فاجعه و آبروریزی بعد از آن بود که این ماجرا چگونه جمع شود.
در بهترین حالت تیتر روزنامه ها و سایتهای مختلف این می شد:”فوتبالیست مطرح تیم فلان خودکشی کرد”.
به هر حال شیشه نزدیک بود یک آبروریزی اساسی در فوتبال ماایجاد کندکه به احتمال زیاد از بعد بین المللی هم بازخوردهای خوبی نداشت.
منبع: تماشاگر