طلاق یکی از موضوعاتی که همه پیامبران و امامان علیهم السلام مومنان را از آن منع کرده اند مگر در شرایط خیلی خاص. اگر می خواهید بدانید پیامدهای طلاق برای زنان چیست این بخش گهر را بخوانید.
پیامدهای طلاق برای زنان چیست؟
خانمی که طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد یا اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحب خانه ای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کار دشواری است.
طلاق امری چندمرحلهای است که هر مرحله بحرانهای خاص خود را دارد؛ لذا پیامدها و آسیبهای آن نیز چندمرحلهایست. معمولاً در مراحل پیش از طلاق یک دسته تصورات مثبت نسبت به شرایط بعد از طلاق وجود دارد که عموماً با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی جامعه و نیز پیامدهای مختلفی که طلاق بر زندگی فردی و اجتماعی خواهد داشت، تحقق نمییابد. فرهنگ و جنسیت در پیامدهای پس از طلاق، نقش مهمی دارد. در واقع پیامدهای طلاق به بافت فرهنگی و ارزشی هر جامعهای نیز وابستگی مستقیم دارد. بسیاری از مشکلات پس از طلاق ممکن است در یک جامعه تبدیل به بحران شود؛ در حالیکه در جامعه دیگر، این پیامدها را نداشته باشد.
در واقع بخش عمدهای از پیامدهای طلاق منوط به فضای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه بوده و به واقعیتهای اجتماعی یک جامعه مربوط است. پس از طلاق فرد مجبور است که به تنهایی مسیر سخت و پرالتهاب پس از طلاق را طی کند؛ اگر چه تمام افرادی که طلاق را تجربه میکنند، با معضلات فردی و اجتماعی متعددی مواجه هستند، اما با توجه به مختصات فرهنگی جامعه ایران، زنان مطلقه پیامدهای نامطلوبتری را تجربه میکنند؛ بهطورکلی پیامدهای طلاق در سه دسته پیامدهای اجتماعی، پیامدهای اقتصادی و پیامدهای روانشناختی خلاصه میشود که زنان از این پیامدها به طور مستقیم و غیرمستقیم آسیب خواهند دید. از آنجاکه فضای وبلاگ، فضایی است که فرد به راحتی درددل میکند، مروری بر وبلاگهایی که زنان مطلقه پس از جدایی ایجاد کردند، نشانگر برخی مشکلات روحی، روانی و اجتماعی این زنان خواهد بود.
سرپرستی فرزندان:
پس از طلاق نگرانی در مورد فرزندان و سرنوشت آنان در مادران بیش از پدران مشاهده میشود. با این حال تنشها و بحرانهایی که زن در مراحل پیش و پس از طلاق تجربه میکند، بر کمیت و کیفیت نقش والدینی او تأثیرگذار است. از طرفی طلاق با نوعی شوک و وحشت بر فرزندان همراه است. موضوع حضانت و سرپرستی بچه که معمولاً به رفتارهای منفی و انتقامجویانه و خصمانه میانجامد، پیامدهای بیشتری با خود به همراه خواهد داشت. بسیاری از مردان در فرآیند طلاق از کودک به عنوان وسیله انتقامجویی، فشار و آزار طرف مقابل استفاده میکنند و زنان به دلیل قدرت پایینتر، از این موضوع آسیب بیشتری خواهند دید.
«امروز بهترین روز زندگیم بود تو چند سال اخیر، بالاخره بعد یکسال و سه ماه دخترم رو دیدم، خیلی بهمون خوش گذشت با اینکه هوا سرد بود فقط تو خونه بودیم، اما کلی بهمون خوش گذشت؛ هر چند این خوشیهای من با اشک گاهگاهی همراه بود، اما مزش عالی بود، براتون بگم این یه روز دیدار با هزار بدبختی جور شد و بابای دخترم در جریان این دیدار نبود، بچم بهم میگفت خاله! کلی باهاش بازی کردم.»
تشکیل مجدد خانواده:
بدبینی و انزوای اجتماعی، احساس تنهایی، عدم امنیت در کنار دیگران، بیپناهی و ناامنی عاطفی؛ از ویژگیهای زنان پس از جدا شدن است. بهویژه قضاوتهای تنگنظرانه و بدبینانه دیگران باعث احساس ناامنی از حضور در جمع و به حاشیهراندن زنان میشود. از سویی تلخیهای زندگی پر از التهاب پیش از طلاق و نیز فشارهای روحی و روانی در دوران طلاق، باعث نوعی گریز و نگاه منفی افراطی نسبت به تشکیل مجدد خانواده خواهد بود.
نتیجه تحقیق دکتر مهناز اخوان تفتی، نشان میدهد که هم زنان و هم مردان پس از طلاق از ازدواج مجدد بیزار هستند. این احساس بیزاری ناشی از تجارب دردناکی است که در دوران زندگی مشترک در طلاق تجربه کردند، و از اینرو حاضر نیستند تجربه مشابهی را بپذیرند. با این حال برخی زنان به دلیل مشکلات زندگی مجبور به ازدواج مجدد میشوند و عموماً چون با محدودیتهایی مواجه هستند، انتخابهای خوبی ندارند.
«دو یا سه سال از طلاقم میگذشت که دوباره برایم خواستگار آمد. این بار هم پدر برایم تصمیم گرفت، ولی خودم هم بیتقصیر نبودم؛ چون اصلاً زندگی برایم مفهومی نداشت. چون میخواستم با اینکارخودم را ازدست زنبابام نجات بدهم، ولی خودم را بدبخت کردم. چون او میخواست از دستم نجات پیدا کند، مهم نبود که چه بلایی به سرم میآید. به خاطر لجبازی با پدرم خودم را از چاه به عمق چاهی بزرگتری انداختم؛ اصلاً برای پدرم مهم نبود که چه بلایی به سرم میآید .به هر حال ازدواج کردم. بگویید خودکشی؛ چون میخواستم با این کار از دست بابام و زنش راحت بشوم، ولی با این کار خودم را بدبخت کرده بودم. به هرحال بعد از یکی دو سال دوباره بچهدار شدم، ولی اینبار تصمیم گرفتم که به هر قیمتی که شده اجازه ندهم زندگیم نابود شود، ولی متأسفانه اینبار هم زندگیم نابود شد؛ چون شوهرم معتاد بود، میخواستم کمکش کنم، ولی از دست من کاری بر نمیآمد؛ چون خودش نمیخواست که ترک کند.»
اختلالات روانی:
طلاق عموماً با یک بحران عاطفی شروع میشود و البته این بحران پس از طلاق افزایش مییابد و بهویژه در بین زنان ابعاد حادتر و پیچیدهتری پیدا میکند و مدت زمان زیادی هم طول میکشد تا فرد به زندگی عادی خود برگردد؛ همانگونه که بسیاری معتقدند «آثار مخرب طلاق بر روی زنان بسیار شدیدتر از مردان است»و با شرایط خود را سازگار کند.
این اختلالات باعث میشود که زن به مرور احساس رضایت از طلاقی را که داشته است، از دست بدهد. از سویی اختلالات رفتاری، اضطراب و استرس، افسردگی، ناکامی، ماتمزدگی، نگرانی، ترس از آینده، وحشت و… شرایط عاطفی زن را سختتر میکند. بخشی از تنشهای جدایی هم بستگی به فاعل یا مفعول بودن در فرآیند طلاق دارد که احساس مثبت زن را نسبت به خود از بین میبرد.
«من یه دختر بدیخت زشت چاق گامبووووووووو هستم. بابا نخندید خوب اگه خوب بودم که بهم خیانت نمیشد.»
«من پر عقدهام، عقدههایی که هیچکس جز خودم اونا رو نمیبینه؛ چون بروزشون نمیدم، سعی میکنم جلو دیگران اعتماد به نفس داشته باشم و کمبودهام رو پنهان کنم، اما خودم خوب میدونم که سرشاز از عقدهام؛ محبتی که توی وجود شوهرم دنبالش میگشتم، اما سرخوردهام کرد.»
تزلزل در هویت فردی و اجتماعی:
نخستین پیامدی که زن پس از طلاق تجربه میکند، از دست دادن پایههای هویت و منزلت اجتماعی است. بهویژه موقعیت یک زن مطلقه در ذهن دیگران و در فرهنگ ایران، عموماً با تزلزل و نوعی تردید روبهروست. حتی اگر زن دارای تحصیلات، موقعیت اجتماعی و… باشد، باز هم معمولاً هویت او در نسبت با همسرش سنجیده میشود و بر اساس آن مورد قضاوت قرار میگیرد.
در خصوص زنانی که جدا شدهاند نیز در فرهنگ عامه عقاید، باورها و حتی تکیهکلامهایی وجود دارد که موجب آزار و در هم شکسته شدن منزلت زن میشود. زنان مطلقه، تهدیدی برای روابط و زندگی خانوادگی دوستان و خویشان بوده و این نگاه آنان را منزوی و تنهاتر خواهد ساخت. در مجموع «از دست دادن حمایتهای اجتماعی»، «انزوا»، «کاهش و کوچکشدگی روابط اجتماعی»، «احساس عدم امنیت»، «طردشدگی»، «نگرش اخلاقی منفی جامعه»، «برچسبهای اجتماعی»، «بازخوردهای منفی دیگران»، «آزار و خشونت آشکار و پنهان جنسیتی» و… از آسیبهایی است که بهویژه زنان بعد از طلاق در اجتماع تجربه میکنند.
«دلم فقط نوازش میخواد. دلم کمی احترام میخواد. دلم یه مرد محکم، یه مرد باعرضه، یه مرد بااحساس میخواد. دلم خیلی واسه خودم میسوزه، من خیلی عوض شدم، شرایط زندگیم منو خیلی تغییر داده، تغییر منفی، دیگه به محکمی گذشته نیستم، به شادابی گذشته نیستم، خیلی منزوی و منفعل شدم، دوست ندارم با کسی رفت و آمد داشته باشم، اعتماد به نفسم کمتر شده، میتونستم زندگی خیلی خوبی داشته باشم.»
تشدید مسئولیتها:
مسئولیتهای زنان پس از طلاق در ابعاد مختلف افزایش مییابد؛ بهویژه در صورتیکه مسئولیت فرزندان با زن باشد، تأمین نیازهای مالی و روحی فرزندان مسئولیت بیشتری بر دوش زن خواهد بود. از آنجاکه طلاق، چالشهای اقتصادی بسیاری همچون از بین رفتن اشتراکات مالی در مسکن، هزینههای زندگی، تفریحات و حتی تغذیه بر زندگی زنان دارد، «گاه موجب تعمیق فقر در میان زنان مطلقه میگردد» و همین امر مسئولیت زن را افزایش میدهد و او را ناچار به کار کردن در بیرون از خانه و پذیرفتن مشاغلی که عموماً نیز از نظر اجتماعی و درآمد مناسب نخواهد بود، میکند. زنانی که در سنین بالاتر طلاق میگیرند، به دلیل عدم توانایی در کار کردن، مشکلات بیشتر اقتصادی یا وابستگی به دیگران خواهند داشت، که همین امر آسیبهای روحی و اجتماعی جدیتری به آنان وارد خواهد ساخت.
«از کار قبلیم بیرونم کردن، یکی از دوستام که قضیه من رو میدونست مسئله رو پخش کرد. البته بهخاطر گندی بود که توی یه جریانی که حتی روم نمیشه بنویسم خودم زدم. باید از نو شروع کنم. البته بابام گفته خودم کمکت میکنم ونگران مسائل مالی نباش. اما من دوست ندارم از بابام پول بگیرم. بچهها دو رو ز میان پیشم دوست دارم براشون غذای مورد علاقشون رو درست کنم. بیرونی ببرمشون. تو یخچال یه چیزی داشته باشم.»
احساس عدم امنیت:
یکی از تجربههای مشترک زنان پس از جدایی احساس عدم امنیتی است که به دلیل پیشنهادهای مردان اطراف در خصوص ازدواج مجدد- آن هم به صورت غیردائم- صورت میگیرد. پس از گذشت مدت زمانی از طلاق فشار تنهایی، مالی، فرهنگ و… گاه زن را مجبور به داشتن مردی میکند که اصطلاحاً سایهاش بالای سر زن باشد. این مسئله از سویی و پیشنهادهای مردانی که به دنبال ارتباط با زنان هستند، فراتر از آنکه امنیت روحی و روانی زن را بههم میریزد؛ چه در صورت تن دادن یا ندادن به عقد موقت، آسیبهای ارتباطی و جدیدی را برای او ایجاد میکند.
«نمیدونم چیه که وقتی یه زن طلاق میگیره همه آدمای اطرافش بهش پیشنهاد رابطه میدن. نمیدونم چی پیش خودش فکر میکنه؛ 15 سال از من کوچیکتره و جای بچمه. باید طلاق بگیری تا مردای فامیلو بشناسی.»