دوران سالمندی زنان و مشکلات آن

امتیاز دهید

ما در این مقاله از سایت گهر قصد داریم در مورد  دوران سالمندی زنان و مشکلات آن  صحبت کنیم. از شما عزیزان دعوت می کنیم تا پایان این مقاله گهر را همراهی کنید.

دوران سالمندی زنان و مشکلات آن

دوران سالمندی زنان و مشکلات آن

دوران سالمندی زنان با نقش‌های جنسیتی همچون مادربزرگ بودن و بیوه شدن و با مشکلاتی همچون بیماری‌های جسمانی، تنهایی و مشکلات مالی همراه است.

همه افراد خیلی زودتر از آنچه که فکر می‌کنند پا به دوران سالمندی خواهند گذاشت. این دوران نیز با مسائل مربوط به خود همراه است. معیارهای متناقضی در مورد پیری وجود دارد یعنی وقتی مردی به میانسالی و بعد از آن می‌رسد موفق‌تر و خوش تیپ‌تر به نظر می‌رسد اما متاسفانه از آنجا که ارزش زن در دوران جوانی اغلب با قیافه مورد قضاوت قرار می‌گیرد، این ارزش با افزایش سن کاهش می‌یابد. در این مقاله به مسائل مربوط به سالمندی زنان اشاره شده است.

سلامت جسمانی زنان در دوران سالمندی

به رغم این واقعیت که زنان عمر طولانی‌تری نسبت به مردان دارند، بیماری‌ها در زنان بیشتر است. زنان سالمند در مقایسه با مردان سالمند بیشتر دچار التهاب مفاصل و روماتیسم، دیابت، فشار خون بالا، نرمی استخوان و مشکلات بینایی می‌شوند. برخی یافته ‌ها نشان می‌دهد که ممکن است زنان واقعا بیشتر از مردان دچار بیماری نشوند و صرفا بیماری را بیشتر گزارش ‌دهند. در پاسخ به این یافته دو تفسیر محتمل است:

  • تفسیر اول برخاسته از کلیشه‌ های جنسیتی است که زنان را روان نژند و نالان می‌داند که از دردها و ناراحتی‌های بسیار خفیف شکایت می‌کنند در حالی که مردان محکم هستند و نمی‌گذارند که مسائل جزئی آنها را از پای درآورد.
  • تفسیر دیگر این است که مردان بیماری‌هایی را که به آن مبتلا می‌شوند انکار می‌کنند که این کار می‌تواند کاملا خطرناک باشد و ممکن است منجر به مرگ شود (میزان بالاتر مرگ و میر در مردان) در حالی که زنان نسبت به علائم خطر حساس هستند و این علائم را به پزشک گزارش می‌دهند.

مادر بزرگ شدن

کلیشه مادربزرگ زن سفید موی است که برای بچه‌های کوچک شیرینی می‌پزد. زنان در سنین کاملا متفاوتی مادربزرگ می‌شوند، یک زن ممکن است در سن ۳۰ سالگی و دیگری در سن ۶۵ سالگی مادر بزرگ شود. با این وجود تعداد بیشتری از مادربزرگان زنان سالمند هستند. نقش پدربزرگ و مادربزرگ بودن احتمالا به علت ساختارهای خانوادگی و سنت‌های فرهنگی متفاوت در گروه‌های قومی مختلف متفاوت است. با این حال در مطالعه‌ای بر روی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها انجام شده است نشان می‌دهد مادربزرگ بودن در دوران سالمندی در اکثر افراد دارای پنج جنبه زیر است:

  • مرکزیت، یعنی مادر بزرگ بودن بخش اصلی زندگی و هویت زن است.
  • پیر ارزشمند، که از این لحاظ زن سنت‌های خانوادگی و سنت‌های فرهنگی و قومی را منتقل می‌کند.
  • فناناپذیری در بین طایفه، که از این لحاظ زن این احساس را دارد که هستی او در فرزندانش تداوم می‌یابد.
  • درگیری مجدد با گذشته شخصی خود که در این جا زن زندگی قبلی خود را دوباره در ذهن مرور می‌کند، یعنی زمانی را مجسم می‌کند که هم سن نوه‌های خود بوده است و با مادربزرگ خود همانندسازی می‌کند.
  • آسان‌گیری، که در اینجا زن با نوه های خود با ملایمت رفتار می‌کند و آنها را لوس بار می‌آورد.

مادربزرگ‌ها در برخی موارد ناگزیر از بزرگ کردن و تربیت نوه‌های خود هستند. در برخی موارد مادر و پدر نیز وجود دارند اما در موارد دیگر آنها حضور ندارند و بنابراین مادربزرگ و پدربزرگ مسئولیت بزرگ کردن نوه را دارند. این کار تا حدی برای‌شان ارضا کننده است اما پژوهش‌ها همچنین حاکی از این است که سطوح افزایش یافته فشار در این گروه موجب افزایش احتمال حملات قلبی و افسردگی در آنان می‌شود.

نقش‌های جنسیتی و دو جنسیتی بودن در زنان سالمند

از نظر برخی از محققان نقش‌های جنسیتی در میان سالمندان راحت‌تر یا حتی معکوس می‌شود. زنان با بزرگ شدن بچه‌ها کمتر به نقش مادری خود محدود می‌شوند. در برخی ازدواج ها به دلیل اینکه شوهر مسن‌تر از زن است ممکن است بازنشسته شده باشد و بسیاری از کارهای خانگی را انجام دهد و زن هنوز بیرون از خانه مشغول به کار باشد. این تغییر در نقش‌های جنسیتی حاکی از این است که در سالمندی دوجنسیتی بودن بیشتر از دوران جوانی است.

نتایج پژوهش‌ها نشان داده است که مردان سالمند بیشتر از مردان جوان دو جنسیتی هستند. برعکس درصد زنانگی زنان در گروه‌های سنی سالمندی افزایش می‌یابد. شاید معنی این حرف این است که هم مردان و هم زنان با افزایش سن الگوهای رفتاری زنانه‌تر پیدا می‌کنند و در نتیجه آن مردان دو جنسیتی تر و زنان زنانه‌تر رفتار می‌کنند.

دوران بیوگی زنان سالمند

تعداد زنان بیوه بیشتر از مردان بیوه است. در میان بزرگسالان بالای ۷۵ سال ۲۴ درصد مردان در مقایسه با ۶۶ درصد زنان بیوه هستند. این امر حاصل دو روند امید به زندگی طولانی‌تر در زنان، و گرایش زنان به ازدواج کردن با مردانی که مسن‌تر از خودشان هستند، می‌باشد.همچنین امکان ازدواج‌های مجدد به دلیل تعداد کمتر مردان در مقایسه با زنان در گروه سنی مناسب محدود شده است. بنابراین برای زنان کاملاً متداول است که حداقل ۱۵ سال یا بیشتر از زندگیشان را در دوران سالمندی در تنهایی به سر ببرند.

عواملی وجود دارد که بر چگونگی پاسخ زنان نسبت به مرگ شوهرانشان تأثیر می‌گذارد، از جمله:

  • سن زن؛ زنان بیوه مسن‌تر در مقایسه با زنان بیوه جوان‌تر (زنان بیوه زیر ۴۵ سال) امتیازهایی دارند چرا که زنان بیوه مسن‌تر از لحاظ مالی امنیت بیشتری دارند و مسئولیت بزرگ کردن بچه‌های کوچک را ندارند. زنان بیوه مسن‌تر همچنین دوستانی با شرایط مشابه خود دارند و برای مرگ شوهر خود آمادگی روانی دارند.
  • اینکه مرگ قابل پیش بینی بوده است یا غیرمنتظره رخ داده است.
  • منابع و خاستگاه‌های اجتماعی و مالی زن

در میون زنان بیوه دو مسئله خصوصا متداول است:

  • تنهایی: زنان بیوه ممکن است به لحاظ اجتماعی منزوی بشوند، ارتباط با فرزندان بخصوص را با دوستان اهمیت دارد.
  • فشار مالی: فشار مالی می‌تواند شدید باشد. درآمد شوهر وجود ندارد و پس‌اندازهای زن و شوهر ممکن است صرف مخارج پزشکی مربوط به بیماری شوهر شده باشد. زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند احتمالاً در فقر بسر می‌برند.

در دوران سالمندی مرگ همسر برای مردان دشوارتر از زنان است. شواهد مبتنی بر روحیه ضعیف، اختلال‌های روانی و میزان بالای خودکشی و مرگ و میر این موضوع را نشان داده است. به عبارت دیگر زنان به نظر می‌رسد که با دوران بیوگی بهتر انطباق می‌یابند. یکی از دلایل آن این است که زنان احتمالا دوستی‌های عمیق بیشتری دارند که به مرور زمان شکل گرفته است و از این دوستی‌ها حمایت عاطفی دریافت می‌کنند. اگرچه مردان بیوه بگونه‌ای معنی‌داری تنهاتر از مردان متاهل هستند، زنان بیوه تنهاتر از زنانه متاهل نیستند. 

به طور خلاصه زنان بیوه باید به منظور کسب انواع حمایت و خدماتی که به آن نیاز دارند جرأت مندانه عمل کنند. زنان بیوه متاسفانه امروزه دقیقا از نسلی از زنان هستند که به گونه‌ای تربیت نشده‌اند که رفتار جرات مندانه داشته باشند. همچنین زنانی که بیش از حد خانواده مدار هستند و وابستگی آنها به همسرانشان زیاد است از بیوه شدن بیشترین آسیب را می‌بینند.

در هر صورت مفهوم سالمندی در مقایسه با قبل تغییر زیادی پیدا کرده است و دیدگاه افراد با توجه به تغییر نوع نگرش به زندگی، جوان‌تر شده است.

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند

    ارسال دیدگاه