تاریخچه اتفاقات عجیب و غریب در لیگ برتر

همشهری جوان: اتفاقات لیگ برتر چقدر شما را شگفت زده می کند؟ یعنی چند اتفاق است که رخ می دهد و فکرش را هم نکرده اید؟ یک تئوری در مورد لیگ برتر و اتفاقاتش وجود دارد که می گوید همه اتفاقات لیگ برتر تکراری است. یعنی هر سال یک سلسله حاشیه و رویداد تکراری هست که باید رخ بدهد و لیگ را جلو ببرد.

ماجرا بازی های لیگ برتر و اتفاقات مثبت نیست؛ داستان، داستان حاشیه های منفی است که هیچ کسی برایش کاری نمی کند و همینطور ادامه دارد. ماجراهایی که کسی به کلیتش نگاه نمی کند. همه به جزییات نگاه می کنند و شگفت زده می شوند.

مثلا همین امسال کلی مطلب نوشته اند که رویانیان پول از کجا آورده؟ اما مگر فقط امسال است که یک نفر پولدار وجود دارد؟ سال های قبل نبوده؟ ماجراهای دلالی چطور؟ دوپینگ؟ تبانی؟ ما اینجا یک فهرست 20 تایی داریم از اتفاقات احمقانه که همیشه تکرار می شود، همه نقدش می کنند و دوباره هم تکرار می شود.

1) آقا پولداره

او ستاره های لیگ برتر را هر سال جمع می کند و به تیم خودش می برد. اگر امسال همه محمد رویانیان را به عنوان آقاپولداره می شناسند، سال قبل فتح الله زاده بود که با چک هایش همه ستاره های لیگ برتر را جمع کرد. او مهدی رحمتی، آندو تیموریان و … را با همین پولداری جمع کرد.

این ماجرا البته قبل از این حرف ها هم بوده. دو سال قبل محمد ساکت پولدار بود و چندین سال هم بود ستاره های لیگ را برای خودش جذب می کرد. حسین هدایتی و استیل آذین هم داستان مشابهی داشتند.

نکته مهم اینجاست که لیگ هر سال یک پولدار بی رقیب دارد. سال های قبل هم داستان همینطور بود حالا یا فتح ا…زاده پول داشت که فرهاد مجیدی را با یک اپل کورسا و موبایل از چنگ پرسپولیس بیرون می کشید یا امیر عابدینی به کریم باقری 20 میلیون می داد و قرمزپوشش می کرد.

2) دلال ها

سازمان لیگ همه دلال ها را امسال ممنوع الفعالیت کرده. اتفاقا این کار را در فصل نقل و انتقالات هم انجام داده تا جلوی دلالی را بگیرد. کلا وقتی رقم های میلیاردی در لیگ جابجا می شود، درصد دلالی هایش هم زیاد می شود و همه حساس هستند که جلوی این کار را بگیرند. اتفاقا سال قبل هم همینطور بود. سال قبل ترش هم.

از زمانی که علیپور شده رئیس کمیته اخلاقی (منشور اخلاقی) وضعیت هر سال همین است اما دلال ها کارشان را می کنند و آخرش هم جلوی هیچ کدامشان گرفته نمی شود. به طور مثال مدیر برنامه های دنیزلی در ایران ممنوع الکار شد؛ یک بار رفت دیدار آقای علیپور، آن وقت توانست قرارداد دنیزلی را ثبت کند اما حالا که می خواهد یک مربی دیگر را به ایران بیاورد دوباره ممنوع الکار است و باید برود آقای علیپور را ببیند. ماجرایی که انگار باید هر سال تکرار شود.

3) چقدر پول خرج فوتبال؟

سال ها اداره مالیات دنبال این می دوید که رقم رسمی قرارداد بازیکنان چقدر است. دلیلش هم مشخص بود چون فوتبالیست ها باید بابت درآمدشان مالیات می دادند اما از زمانی که اداره مالیات حساس شد، فوتبالیست ها و مدیران قراردادها را زیرمیزی کردند و هزار راه رفتند تا پولی که می گیرند و می دهند اعلام نشود.

حالا یک چند سالی است قانون سقف قراردادها را گذاشته اند. از آن زمان مدام قیمت ها بالا می رود و هیچ کس هم نمی تواند کنترلش کند. همه هم می خواهند کنترلش کنند. کلا که در 10 سال گذشته قیمت ها بالا می رود. قیمت اصلی را هم همه می دانند، هیچ کس هم نمی تواند کاری بکند. حتی نمی توانند مالیاتش را بگیرند، چه برسد چیز دیگر را. مثلا فکر می کنید کسی به رحمتی 777 میلیونی، رحمتی 888 میلیونی و کریم انصاری فرد 1/5 میلیاردی کاری دارد؟

4) بازارگرمی

فصل بازارگرمی هر سال تکرار می شود، هیچ کس هم نمی تواند با آن برخورد کند. اتفاقا امسال که یک نفر مثل قلعه نویی پیدا شده و می خواهد مبارزه کند، مدام به مشکل می خورد.

امسال و سال گذشته جلال حسینی یکی از بزرگترین بازارگرم ها بود، به طور مثال برادرش با علی امیری ظهر جلسه داشت، مدیر برنامه هایش در اصفهان با سپاهان مذاکره می کرد و خودش هم با رویانیان جلسه می گذاشت.

کریم انصاری فرد هم همین کار را کرد اما این داستان هر سال فوتبال ایران است؛ مثلا پارسال نصرتی با استقلال قرارداد داخلی امضا کرد و آمد پرسپولیس. این ماجرا قدیمی تر هم هست. محرم نویدکیا چهار فصل قبل با پرسپولیس قرارداد داخلی بست، مصاحبه هم کرد اما ساکت توانست رضایتش را جلب کند و او هم در مصاحبه هایش گفت کلا شوخی کرده بود.

5) حق پخش فوتبال چقدر است؟

این آیتم کمی جدید است. یعنی چهار سال است که به لیگ برتر اضافه شده. طبق این آیتم کفاشیان در رسانه ها چو می اندازد که حق پخش لیگ برتر را می خواهند به شبکه الجزیره بفروشند مثلا 100 میلیارد و صدا و سیما فقط 8 میلیارد می دهد.

این خبر که پخش می شود مسوولان صدا و سیما هم جواب می دهند که حق پخش همان است، بیشتر هم نمی شود. یکی میانجیگری می کند و قرارداد 8 میلیاردی می شود 16 میلیارد. این وسط هم صدا و سیما می داند که حق پخش لیگ برتر قیمتی چند برابر دارد و هم کفاشیان می داند که نمی تواند حق پخش بازی ها را به غیر بفروشد. هر سال این مصاحبه و این تفاهمنامه ضروری است البته.

6) کریم شیره ای از برزیل

بازیکنان خارجی بهترین سوژه برای دلالی هستند. نکته مهم اینجاست که فقط دلال محترم باید یک آدم آفریقایی پیدا کند که بلد باشد به توپ لگد بزند. بعد در سایت ویکی پدیا برایش سابقه درست می کند، فیلم بازی هایش را می سازند و دست آخر هم قیمتش را چند برابر می کنند.

فوتبالیست های خارجی زیاد گران نیستند اما پای دلال های ایرانی که وسط می آید همه شان گران تر از آن چیزی که باور کنید به فروش می رسند. دی کارمو که برای جذب شدنش چند صد میلیون هزینه شد از این گزینه ها بود اما سال قبل هم بازیکنان بی فایده خارجی در لیگ ایران زیاد بودند. جورج مرات یکی از این بازیکنان بود که برای مس هیچ کاری نکرد و کلی هم پول گرفت. زمان جذب این بازیکنان روزهای آخر نقل و انتقالات است؛ وقتی که لیست ها پر شد، وقت دلالی.

7) مربیان تکراری، مربیان بی کیفیت

در فصل نقل و انتقالات همیشه چند مربی بیکار می مانند. روزنامه ها هم تیتر می زنند و یادداشت می نویسند که بالاخره معلوم شد فلانی کاربلد نیست اما اینقدر پروسه انتخاب مربیان در ایران ایراد دارد که هفته هشتم نشده، چهار مربی حتما بیکار می شوند. این مربیان مربوط به تیم های پایین جدولی هستند. آن مربی های بیکار مانده وارد کار می شوند و یک نیم فصل هم آنها مربی می مانند و باز هم برکنار می شوند.

تیم های پایین جدولی لیگ ایران معمولا سه مربی در فصل عوض می کنند و معمولا اصغر شرفی و حمید درخشان هم جزو این مربیان هستند. سیکلی که هر سال تکرار می شود؛ مثلا شاهین فصل قبل را با حمید درخشان شروع کرد، با فیروز کریمی ادامه داد و با اصغر کامیاب سقوط کرد.

البته سال قبل تر هم محمود یاوری هدایت سه تیم را به عهده گرفت که دوتایشان را به لیگ یک فرستاد. هر چند از امسال قانون گذاشته اند که یک مربی نتواند در یک فصل دو تیم بگیرد اما خیالتان راحت مدیران هر سال اینقدر انتخاب های بدی دارند که به همه 25 نام مربیان ایرانی تیم برسد.

8) مصاحبه های مایلی کهن

عضو جدانشدنی لیگ برتر است. زمان مصاحبه های استاد حدودا هفته چهارم لیگ برتر است. او مصاحبه می کند و معمولا چون هدفش همه آدم های لیگ برتر است، بالاخره صدایی از جایی در می آید. مصاحبه های مایلی کهن معمولا از 7 تا 20 روز شهر را به هم می ریزد. چند هفته بعد از اولین مصاحبه هم موعد برکناری مربیان است و معمولا تیمی را به مایلی کهن می دهند. او در مصاحبه اش از همه آدم هایی که به تیغ تیزش گرفتار شده اند دلجویی می کند اما از سه هفته بعد که تیمش نتیجه نگرفت دوباره مصاحبه می کند.

مصاحبه های محمد مایلی کهن معمولا ربطی به تیم داشتنش هم ندارند و اگر هم تیم نداشته باشد ادامه پیدا می کند. هر هشت هفته یک بار می شود منتظر مصاحبه ای از مایلی کهن در مورد قراردادها، مربیان منشوری، علی دایی و امیر قلعه نویی بود. هر سال از هفته چهارم لیگ برتر به بعد.

9) مشکلات داوری

از هفته چهارم لیگ برتر تمرکز تیم ها روی اشکالات داوری است. به هر حال تیم های پایین جدولی مشکلاتشان را به داوری ربط می دهند باقی هم همینطور. داوری های ایران هر سال بدتر از قبل می شود. با این همه سیکل هر سال در مورد داوری ثابت است.

اول داورها اشتباه می کنند، تیم ها اعتراض می کنند و بعد مربیان به دلیل دخالت در کار داوری محروم می شوند. منتقدان هم متهم می شوند که زحمت های این قشر پاک را نادیده گرفته اند. اشتباهات اما ادامه پیدا می کند تا برنامه 90 اشتباه ها را به رخ می کشد و رئیس کمیته داوران اعتراف کند.

اشتباه ها کمتر نمی شود، بیشتر هم می شود. سال بعد هم مربیان محروم می شوند؛ مثلا همین چند روز پیش عسگری گفت که اشتباهات داوری از هر سال کمتر و فقط 4، 5 مورد بوده آن هم در حالی که برنامه نود 12 مورد را ثابت کرده بود. این یعنی آغاز همه چیز از اول.

10) تعطیلی تمرینات و بی تعصب ها

تیم ها پول ندارند. فکرش را بکنید تیم های لیگ برتری از هر راهی که می توانستند قسط اول قراردادها را پرداخت کرده اند و بازیکنان قراردادشان را ثبت کرده اند اما از هفته هشتم، نهم به بعد نوبت قسط دوم است. باشگاه ها پول ندارند چون درآمد ندارند.

پرداخت پول بازیکنان عقب می افتد و حاشیه ها شروع می شود. همین پارسال مجتبی جباری به همین بهانه در چندین تمرین حاضر نشد. تیم ذوب آهن و راه آهن هم چندین تمرین را به خاطر همین بی پولی از دست دادند. هواداران بازیکنان را به بی تعصبی متهم می کنند و بازیکنان هم در حالی که ناراحت هستند و زحمتشان را به رخ می کشند، ننه من غریبم بازی در می آورند و می گویند که چرخ زندگی شان نمی چرخد.

پول که رسید چرخ می چرخد و آنها هم بازی می کنند. هر سال همینطور است. فضای سال های قبل هم همینطور بوده سال بعد هم قرار نیست بهتر شود.

11) کنفرانس های مطبوعاتی

«بازی خوبی بود، بازی دو نیمه متفاوت داشت» این جمله را همه مربیان لیگ برتری گفته اند و هر سال هم تکرار می کنند. خیلی کمتر اتفاق می افتد که منصفانه قضاوت کنند. پس دلایل شکست سه چیز می شود؛ اول اینکه: «سوت های اشتباه داور پیروزی را از تیم ما گرفت» دوم اینکه «بازیکنان دستورات من را پیاده نکردند» سوم هم اینکه «تیم حریف از موقعیت های کمش بهترین استفاده را کرد اما تیم ما موفق نشد از موقعیت های زیادش استفاده کند و بازی را باختیم.» این جملات 80 درصد کنفرانس های مطبوعاتی هر سال است بی بروبرگرد.

12) شعارهای غیراخلاقی

معمولا چون لیگ برتر در شروع اینقدر حساس نیست، در بازی های آخر نیم فصل اول طبیعی است که یک جایی اتفاق بیفتد. هواداران یک تیم به صورت دسته جمعی به یک نفر (داور یا بازیکن تیم مقابل) توهین استادیومی می کنند. اگر تماشاگران استقلالی باشند، منتقدان پرسپولیسی شروع به غرغر می کنند و اگر تماشاگران پرسپولیسی باشند، استقلالی ها غر می زنند.

اگر این تماشاگران طرفداران تراکتورسازی باشند که منتقدان صدایشان در می آید یکی با تبریزی ها یا اصفهانی ها برخورد کند. خلاصه که هر سال یک جایی از فصل توهین ها شروع می شود و تا ته فصل هم ادامه پیدا می کند. یک عده هم هستند که می گویند این ایراد از فوتبال است که ورزش پلیدی است و باید درش تخته شود.

خلاصه که هر سال وضعیت استادیوم ها همین است، هیچ کس هم نمی گوید: «آقایان اینها کسانی هستند که در خیابان هم به هم فحش می دهند.» تماشاگران را دو بازی محروم می کنند. هر دو بازی هم بخشیده می شود هر سال.

13) یاغی ها

نزدیک نیم فصل نوبت یاغی هاست. هفته دوازدهم یا سیزدهم که نشده حتما یک ستاره ای یک تیم را به هم می ریزد، یا جباری است که به پولش اعتراض دارد یا محسن بنگر است که به سرمربی تیم و بازی نکردنش اعتراض دارد، یا مهدی کیانی است که به امیر قلعه نویی در تراکتورسازی اعتراض دارد.

خلاصه که نزدیک نیم فصل یک ستاره ای یاغی گری می کند و تیم را به هم می ریزد. این اتفاق نزدیک پایان هر دو نیم فصل رخ می دهد. ماجراهای بالا که همه مال نیم فصل اول سال گذشته بود، می توانید به آنها یاغی گری کریمی برای دنیزلی قبل از سفر به عربستان و قهر کردن از اردو توسط مازیار زارع را اضافه کنید، اتفاقی که هر سال می افتد.

14) مصاحبه علیه رسانه ها

تا نیم فصل حتما یکی از دو تیم قرمز و آبی وارد بحران می شوند. اگر این دو سالم باشند تراکتورسازی و سپاهان هستند که بحرانی شده باشند. این بحران اهمیتی ندارد که به خاطر داوری است، حاشیه های بازیکنان یا وضعیت مالی، مهم این است که در این برهه یکی از مسوولان تیم مصاحبه می کند و رسانه ها را متهم به حاشیه سازی می کند.

اصل ماجرا اینطور است که یک بازیکن با یک مربی یا یکی از اعضای هیات مدیره یا هر کسی در عصبانیت مصاحبه ای می کند که تیم را به هم می ریزد اما بعد از حل شدن مشکلات، رسانه ها به حاشیه سازی متهم می شوند.

فردوسی پور یکی از متهمان هر ساله است؛ مثلا همین پارسال در ماجرای مثبت شدن نمونه دوپینگ بازیکنان استقلال که یکی از پزشکان تیم افشاگری کرده بود هم پزشک ممنوع المصاحبه شد.

15) درگیری تیم ملی و باشگاه ها

این اتفاق به زمان بازی های تیم ملی بستگی دارد اما اگر در اول فصل بازی برگزار نشود بالاخره تا نیم فصل فرصتی پیش می آید که تیم ملی تمرین داشته باشد. مربی تیم ملی می خواهد که بازیکنانش را در اختیار داشته باشد و مربیان باشگاهی هم نمی خواهند بازیکنانشان را بدهند. این جنگ هر سال تکرار می شود. نکته بامزه اینجاست که مربیان تیم ملی وقتی مربی باشگاهی می شوند، موضعشان تغییر می کند؛ مثلا امیر قلعه نویی در زمانی که مربی تیم ملی بود، مدام انتظار داشت که بازیکنان را به او بدهند اما در زمان سرمربیگری دایی در تیم ملی منتقد شماره یک تمرینات تیم ملی بود. این درگیری امسال بین استیلی و کی روش و مظلومی با کی روش رخ داد. سال بعد احتمالا بین کی روش و قلعه نویی ادامه پیدا می کند.

16) مصدومیت های غیراخلاقی

این ماجرایی است که هر سال تکرار می شود و هیچ کس هم از آن خبردار نمی شود. تا به حال شنیده اید که می گویند فلان بازیکن از ناحیه کشاله ران مصدوم است و باید چهار هفته دور باشد.

نکته جالب اینجاست که این بازیکنان هیچ درمان ویژه ای ندارند، هیچ عملی هم نمی کنند. در طول این چهار هفته هم راست راست راه می روند اما موضوع چیست؟ بعضی از این فوتبالیست ها داروهایی که مصارف ویژه دارند مصرف می کنند و مصرف بی رویه این داروها سبب کشیدگی عضلات پایشان می شود.

اگر در اروپا بازیکنی جرات کند و این کار را بکند، پوستش را غلفتی می کنند اما اینجا کسی این چیزها را به رو نمی آورد، بازیکنان حسابی از جواب دادن می گریزند. خلاصه اینکه این داروها دوپینگ نیست اما استفاده اش برای ورزشکاران ممنوع است.

17) جادوگری

ماجرا همیشه از ایستادن یک آدم کت و شلواری کنار خط دروازه شروع می شود. قبل از این یعنی شش سال پیش اگر سرپرست تیم ها کنار تیر دروازه می رفت، کسی حساس نمی شد اما بعد از اینکه عده ای کنار دروازه ادرار بچه نابالغ ریختند و دعا دفتن کردند، هر وقت که یک نفر زیاد دور و بر دروازه بپلکد، همه می فهمند که پای یک جادوگر دیگر در میان است.

امسال هم سرپرست مس کرمان بود که روی خط دروازه با کت و شلوار و موبایل رفت و همه می گفتند در حال دعا خواندن برای دروازه است. تیم ذوب آهن هم امسال یک مشاور کادر فنی داشت که همه می گفتند جادوگر است. البته خود آقای مشاور تکذیب می کند اما به هر کدام از بازیکنان تیم زنگ بزنید، جرات نمی کنند بگویند او چه کار می کرده. این داستان جادوگرها از قبل بوده، به خاطر بی سوادی مربی ها و فوتبالیست ها تا بعد هم هست.

18) دوپینگ

تا آن زمانی که گرفتن تست دوپینگ گران بود و کسی به این راحتی ها تست نمی گرفت کار مربیان متهم کردن تیم های حریف بود. تعداد زیادی از بازیکنان و تیم ها هم از این اشکال استفاده می کردند و به قولی خودشان را می ساختند اما الان هم خیلی بهتر نشده.

هر9 روز سیستم جدید استفاده از مواد نیروزا اختراع و اکتشاف می شود و مسوولان فدراسیون سختشان است که کارهای جدید را یاد بگیرند؛ مثلا سال قبل شایعه شده بود که یکی از ستاره های لیگ برتر ماده ای به نام جک تری دی مصرف می کند که باید با آزمایش خون مصرفش مشخص شود اما مسوولان فدراسیون یک بار به روی خودشان هم نیاوردند که از این بازیکن آزمایش خون بگیرند. هر سال یک فهرست دوپینگی منتشر می شود و رسانه ها می نویسند و می گویند که از این فهرست چند اسم جا مانده.

19) تبانی

شما هر سال حق دارید به بازیکنانی که سه اخطاره می شوند یا اخراج می شوند شک کنید. آنهایی که گل به خودی می زنند که دیگر جای خود دارند. ماجرا اینطور است که هر سال یک فهرست منتظر می شود از بازیکنانی که جلوی فلان مربی یا فلان تیم به اصطلاح راه داده اند.

یعنی یا سه اخطاره شده اند که بازی نکنند یا اخراج شده اند که بازی نکنند یا بازی کرده اند و جلوی گل خوردن تیمشان را به عمد نگرفته اند. هر چند فدراسیون کمیته اخلاقی دارد اما این کمیته شدیدا درگیر دلال ها است و اصلا فرصت نمی کند به کارهای دیگر برسد.

20) تعویض مدیرعامل

مدیران پرسپولیس و استقلال نباید بیش از یک سال در تیمشان بمانند. این قانونی است که تقریبا هر سال اجرا می شود. یعنی در پایان فصل چه تیم نتیجه گرفته باشد چه نگرفته باشد، چه هواداران راضی باشند چه نباشند، چه مدیریت خوب باشد چه بد باشد، مدیر یکی از تیم های سرخابی عوض می شود.

در هشت سال اخیر بیشتر قرعه به نام پرسپولیس بوده و این تیم 9 مدیر را تجربه کرده اما استقلال هم از این ماجرا مستثنا نیست. همین امسال هم فتح الله زاده تا امروز خیلی پوست کلفتی کرد که باقی مانده. سال دیگر هم از ما می شنوید رویانیان کنار می رود، حالا هر اتفاقی که بیفتد. البته به غیر از سپاهان و شاید راه آهن همه تیم های لیگ برتری وضعیت مشابهی دارند؛ آن هم در حالی که یکی از عوامل موفقیت ثبات مدیریت است.

 

گردآوری: گروه ورزش گهر

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه