اسم دختر با حرف ب (بیش از 200 اسم دخترانه)

در ادامه مجموعه اسم های دختر ، اسم دختر با حرف ب را در وبسایت گهر برای شما تهیه کردیم .

اسم دختر با حرف ب

اسم دختر با حرف ب (بیش از 200 اسم دخترانه)

بهاررخ : آن که چهره‌ای زیبا و شاداب چون بهار دارد.

بهارگل : گلی که در بهار می‌روید.

بهارناز : موجب فخر و نازش بهار

بهارین : منسوب به بهار، بهاری

بهامین : (دخترانه و پسرانه) به ضم ب، فصل بهار، بهار

بهانه : دلیل، علت

بهاور : گرانبها، پر ارزش، مرکب از بها (ارزش) + پسوند دارندگی

به خاتون : بهترین بانو

بِهدخت : (به + دخت = دختر)، دختر نیک و خوب.

بهرخ : خوشگل و نیک منظر.

بهرو : نیکو چهره

بِهسا : (به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.

بهشت : در ادیان جایی بسیار سرسبز و خرّم

بهشته : منسوب به بهشت؛ (به مجاز) زیبا رو.

بِهشید : تابناک و دارای فروغ و روشنایی.

بهگل : مرکب از به (زیباتر) + گل

بهتا : مرکب از به (بهتر، خوبتر) + تا (یار، همتا)

بهدیس : مانند به (به میوه‌ای خوش عطر و بو)

بهرامه : ابریشم، بیدمشک

بهرانه : مرکب از بهر (فایده، سود) + انه (پسوند نسبت)

بهرو : خوبرو، نیک منظر، دختر زیبا، خوش چهره

بهروزه : خوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی

بهکامه : مرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (آرزو)

بهمن دخت : دختری که در بهمن به دنیا آمده، دختر بهمن

بهناز : مرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه)

بهنواز : مهربان‌ترین فرد، دختر مهربان،

بهنوش ; مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)

بهین : مرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)

بهین بانو : مرکب از بهین (بهترین) + بانو

بهین دخت : مرکب از بهین (بهترین) + دخت (دختر) نام دختر ایرانی

به نگار : خوب چهره، نیکو صورت

بهینه : بهترین، خوبترین

بِهی : خوبی، نیکی، نیکویی؛ تندرستی، سلامت؛ نیکبختی، سعادت

بیتا : بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا

بیدخت ; نام ستاره زهره

بیدگل : نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان

بینا : آن که توانایی پیشبینی و سنجش درستِ امور را دارد، بصیر؛ آن که می‌تواند ببیند.

اسم دختر کردی با حرف ب


باوان : خانه‌ی پدری؛ جگر گوشه و عزیز

بیریوان : شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می‌دوشد.

بیژه : ویژه، خالص

باروشه : بادبزن

بالین : کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون

بانواز : باخبر ساختن مردم با صدای بلند

بریا : واژه ایکاش

بریار : قرار، عهد

بیکژ : هموار، صاف

بلواژ : آبگینه

اسم دختر عربی با حرف ب


باقیه ; (مؤنث باقی)، عمل صالح؛ آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ پاینده، پایدار

باهِره : (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان.

بتول : کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ زن بریده از دنیا برای خدا؛ لقب حضرت فاطمه(ع).

بَدرالزمان : ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ (به مجاز) زیباروی زمانه

بَدری : بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته.

بدریه : منسوب به بدر (بدر = ماهی که به صورت دایره‌ی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم، (به مجاز) ماه مانند و زیبارو.

بَدیعه : مؤنث بدیع

بَرکت : فراوانی و بسیاری و رونق؛ خجستگی، یمن، مبارك بودن؛ نعمت های موجود در طبیعت، چنان که نان.

بُشری (بشرا) : بشارت، مژده، مژدگانی؛ از واژه‌های قرآنی

بَصیرا : منسوب به بصیر؛ منتسب به دانایی؛ (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد.

بَصیرت : بینایی؛ (به مجاز) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی؛ (در تصوف) نیروی باطنی که سالک با آن حقایق و باطن امور و اشیا را در می‌یابد.

بِشارت : خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ (در ادبیات عرفانی) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است.

بِنت‌الهدی : دختر هدایت شده

بهجت : شادمانی، نشاط

بِهیه : تابان، روشن؛ فاخر، شکوهمند

بی‌نظیر : بی‌مانند، بی‌همتا

بلورین : (معرب ـ فارسی) بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، (به مجاز) شفاف و درخشان مانند بلور

اسم دختر ترکی با حرف ب


بالی ; (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی

بارلی : بار(فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند

بی بی گل : بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده

بی بی ماه : بی بی (ترکی) + ماه (فارسی)

بی بی ناز : بی بی (ترکی) + ناز (فارسی)

بیگم : خانم، بانو، خاتون، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می‌آید و نام جدید می‌سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنان منسوب به خانواده‌های سلطنتی و بزرگان


دیگر اسامی

باستیان : بردبار ، شکیبا
بانو : خانم، کلمه احترام درباره بانوان
بانو گشسب : نام دختر رستم زال ، زن گیو و مادر بیژن
بردبار : شکیبا، با حوصله
برسومه : برسم، شاخه‌های گیاه
برنا : جوان ، خوش اندام
برومند : خوش قامت،نام مادر بابک خرمدین
بلوت : درخت سودبخش
بنفشه : نام گلی است
به آفرید : نام دختر کی گشتاسب
به نگار : خوب چهره، نیکو صورت
به‌آفرین : نیک آفریده شده
بهار : نخستین فصل سال
بهاره : از آن بهار
بهدخت : نیک ترین دوشیزه
بهرخ : نیک چهره
بهرو : نیکو چهره
بهشت : پردیس، بهترین
بهگل : نیکوترین گل
بهناز : از نام های برگزیده
بهنوش : نیکوترین نوشیدنی
بهین : بهترین ، نیکوترین
بوته : گیاه، ساقه جوان
بوختار : از نام های برگزیده
بوستان : باغ پر گل
بی تا : یکتا، بی‌مانند
بیدار : هشیار و سرزنده
بینا : روشن، دل آگاه

برسین: دختر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد
بهنوش: خوش مشرب – مطبوع – دلپذیر
بهشید: نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی
بیتا: زیبا و خوش چهره

برسین: زن ایرانی اسکندر گجستک

بینا: دانا و بیننده
دینا: نامی ایرانی

برای مشاهده همه اسم های دختر کلیک کنید

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه