استاتوس های خنده دار در شبکه های اجتماعی

امتیاز دهید

استاتوس های خنده دار در شبکه های اجتماعی

 

استاتوس های خنده دار در شبکه های اجتماعی

هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

1- هر انسانی یک بار برای رسیدن به کسی دیر می کند. بعد از آن دیگ ربرای رسیدن به دیگران عجله ای ندارد.

2- تو ایران یه نونی هم هست به نام نون گندم که هیشکی تا حالا نخورده، فقط دست مردم دیدن

3- تا حالا به استایل جغد دقت کردی؟ یه جوری به آدم نیگا می کنه انگار خاندانمون رعیت باباش بودن

4- خیلی دلم می خواد بدونم اون بدبخت خودشیرینی که می گفت «خانوم مشقا رو نیگا نمی کنین؟» الان دقیقا چی شده

5- بابام اومده تو اتاقم نشسته رو تختم ببینه دارم چی کار می کنم. الان دو ساعته دارم زندگینامه دکتر شریعتی رو می خونم!

6- زن عاشق می گه می میرم اگه اتفاقی برات بیفته. ولی مرد عاشق می گه اگه بمیرم هم نمی ذارم اتفاقی برات بیفته

7- اینایی که می گن اگه تو باشی ال می کنم بل می کنم، فلان می کنم، خیالتون جمع اگه باشی هیچ کاری نمی کنن. تازه می گن اگه تو نبودی الان وضعم عالی بود

8- دلم گرفته، آهنگ غمگین گذاشتم یاد 8-7 نفر افتادم، نمی دونم رو کودم تمرکز کنم لامصبا

9- شنیده ها حاکی از اینه که ننه سرما رفته بوتاکس زده و پوست صورتش رو لیفتینگ کرده گفته از این به بعد به من بگین بهار جون؛ واسه همینه هوا یه جوریه انگار نه انگار زمستونه

10- قبلا یه پخ می کردی گربه سه متر می پرید هوا. الان راست راست زل می زنه تو چشات و آروم از کنارت رد می شه. کم مونده یه سر تاسف هم تکون بده. گربه هم گربه های قدیم.

11- ما معمولی ها نه هالووین پارتی دعوت می شیم نه کسی کریمس رو بهمون تبریک می گه نه ولنتاین کادو مادو می گیریم

12- انقدر کلاسای دانشگاه بازده داره که ساعت اول شارژ گوشیم تموم می شه

13- فکر کنم بهار اومده ولی به ما نمی گن

14- چرا فقط به کسی که چشماش سبز و آبیه می گن چشم رنگی؟ مشکی و قهوه ای رنگ نیست؟

15- به نظرم باید این استادایی که می گن من ننداختمت خودت افتادی رو بگیری بزنی بعد بگی من نزدمت، خودت خوردی

16- دختره پست گذاشته: دنبال یه مرد مهربون، تحصیلکرده، دست و دل باز، باوفا، قابل اعتماد و خانواده دوست می گردم؛ نه برای ازدواج، خدا به سر شاهده فقط می خوام بدونم چه شکلیه!

17- دلیل اینکه من خلبان نشدم اینه که از خون می ترسم. درسته که ربطی نداره ولی به تو هم ربطی نداره. یاد نگرفتی تو زندگی مردم دخالت نکنی؟

18- مرد اونه که قلبتو شارژ کنه نه سیم کارتتو

19- برایت در رویاهایم گیتار می نوازم چون تو واقعیت یاد نگرفتم گیتار بزنم. فوقش بتونم با دبه ترشی برات بندری بزنم

20- مشکل ما فرار مغزها نیست، موندنه اسکل هاست

21- رفیق اونیه که تا می بینه ناراحتی بگه: باز چه مرگته نکبت؟

22- راننده عزیز من اگر پول خرد داشتم خودم می دادم. لطف کن وقتی هندزفری تو گوشمه ازم سوال نپرس

23- زندگی به من آموخت تنها چیزی که با گذشت زمان درست می شه سیر ترشیه. بقیه چیزا با پول، تو سه سوت درست می شه

24- دلم خیلی برای شب های پاریس تنگ شده. خیلی وقته نرفتم. تقریبا از وقتی به دنیا اومدم

25- طرف با 120 کیلو وزن تو علایقش نوشته هنرهای رزمی، یاد پاندای کنگ فوکار افتادم

26- امروز تو بقالی صد تومن از بقیه پولم مونده بود طرف پول خرد نداشت، یه دونه رنگارنگ باز کرد، یه گاز ازش خورد بقیه ش رو داد به من!

27- ایکس در معادلات ریاضی خر است

28- انقدر که امسال زمستون گرمه، هفته ای دو بار هوس آبدوغ خیار می کنم

29- قابل توجه کسانی که می خواهند به کانادا مهاجرت کنند، 20 فوریه با دسته غازهای وحشی تالاب انزلی راه می افتیم. هماهنگ کنید کسی جا نمونه

30- با این وضعیت بهاری هوا، فکر کنم هفته دیگه رو عید اعلام کنن

31- یه زمانی مهمونی که می رفتیم واسه اینکه ثابت کنیم آدم های شکی هستیم موز برنمی داشتیم

32- یکی از دلایل علاقه ما به فست فود اینه که بعدش ظرف شستن نداره

33- اونهایی که وقتی بچه بودن مربا و عسلشون از سوراخ های نون تافتون می ریخت بیرون لایک کنن همدیگه رو پیدا کنیم

34- خیلی با زندگی خرس ها حال می کنم. 6 ماه می خوابن و 6 ماه میرن ماهیگیری

35- کرایه تاکسی ها یه جوری رفته بالا که صرف نمی کنه آدم بره سر کار

36- من نمی دونم قدیما که یخچال نبود مردم حوصلشونس ر می رفت، در چی رو باز و بسته می کردن؟

37- تجربه ثابت کرده هر وقت با پسرعمه تون می رین توی جمع، قبلش نسبت فامیلیش رو به همه توضیح بدین

38- خواب بودم بابام با عصبانیت اومد بالا سرم گفت «ظهره ها!» یه جوری ناراحت بود انگار تقصیر منه که ظهره. اگه من نبودم شب بود مثلا؟!

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند

ارسال دیدگاه