آیا شما برنده هستید یا بازنده؟ (حتما بخوانید)
آیا شما برنده هستید یا بازنده؟ (حتما بخوانید)
بازنده میگوید غیر ممکن است.برنده میگوید هم عقل هم احساس
بازنده میگوید یا عقل یا احساس
برنده میگوید بهتر است.
بازنده میگوید باید.
برنده میگوید بسیاری از موارد.
بازنده میگوید همه موارد.
برنده میگوید می آموزم.
بازنده میگوید آموخته ام.
برنده میگوید کمتر میپسندم.
بازنده میگوید متنفرم.
برنده گوش می دهد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است.
برنده میگوید: شاید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
بازنده میگوید: تا بوده همین بوده و هست.
بازنده میگوید سیاه و سفید.برنده میگوید اشتباه کردم.
بازنده میگوید تقصیر من نبود.
برنده میگوید راه حل چیست.
بازنده میگوید مقصر کیست.
برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.
بازنده می گوید : “متاسفم”، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند.
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند.
برنده به افراد برتر از خود، احترام میگذارد و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
برنده تعامل را میشناسد
بازنده فقط جنگ یا سازش را میشناسد
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است.
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبر است.
برنده مشکل بزرگ را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند، تا حل آن آسان گردد.
بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد که دیگر قابل حل شدن نیستند.
برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.
بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.
بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه، یادگرفته که اقدام به هیچ کاری نکند.
برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع بسیار نادری که یک دل آزاری کوچک شادمانی بزرگی را در پی داشته باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند.
برنده ثروت را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد.
برنده ترجیح می دهد که، خود را مسئول شکست هایش بداند و وقت زیادی را صرف عیب جویی از دیگران نمیکند.
بازنده شکست های خود را ناشی از زمین و زمان و دیگران میداند .
برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند.
بازنده از اینکه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است.
برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران حتی بازندگان اجرا نماید.
بازنده یا رهرو دیگران است یا ادعای رهبری دارد.
برنده نسبت به پیرامون خود حساس است.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
برنده در وجود یک آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار میکند.
بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو، به سختی میتواند با دیگران همکاری کند.
برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند.
بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.
برنده از افکار نو استقبال میکند و کنجکاو است.
بازنده از افکار نو هراسان میشود و فرار میکند.
برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند، و رفتارهای دیگران را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند.
بازنده رفتارهای خود را بر اساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را بر اساس نتایج آنها ارزیابی میکند.
برنده ممکن است نکوهش کند اما می بخشد.
بازنده ضعیفتر از آنست که ببخشد و با خشونت ترد میکند.
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمیکند.
بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری میزند، اما سرانجام، با شکست روبرو می شود و به هدف اش نمی رسد.
برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.
بازنده میخواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که : “بسیار کم می داند” را، هنوز نیاموخته است.
برنده گشاده روست، زیرا که میتواند بی آنکه خود را تحقیر کند، بر خطاهای خویش بخندد.
بازنده چون حتی در خلوت خویش، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست.
برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غمخواری میکند، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را پذیرفته است.
بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انکار نموده و پنهان میکند.
برنده از تلاش خود معجزه میسازد
بازنده بدون تلاش، به انتظار معجزه می نشیند.
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرد، می دهد.
بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد که، “پیروزی” یعنی بیش از آنچه که می دهی، بستانی.
برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است، با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراس از ترک کردن آن، ندارد.
بازنده “نیمه ی راهی” را در پیش گرفته و به آن، ادامه می دهد، و اهمیتی نمیدهد که سرانجام به کجا منتهی می شود.