کارتن خواب هایی که در گور می خوابند (خشم و بغض هفته)

دسته بندي : اجتماعی,⭐ اخبار
تاريخ : 9 دی

گورخواب ها یا (خشم و بغض هفته)

کارتن خواب هایی که در گور می خوابند (خشم و بغض هفته), پورتال خبری فرهنگی گهر

انتشار گزارشی راجع به کارتن خواب هایی که در گور می خوابند. تکانه ی عجیبی در رسانه ها ایجاد کرد. خبر سیاه و صریح بود آن قدر که اصغر فرهادی دردش آمد و خطاب به روحانی نامه نوشت.
حاشیه نشینی و فقر و تصویر سیاه بزهکاری رهاورد موج گسترده ی مهاجرت از روستاها به شهر است. موجی که در درجه اول از مدیریت ناصحیح منابع آبی سرچشمه می گیرد و بعد در سطحی پایین تر از بی توجهی به استعدادهای هر جغرافیا در اشتغالزایی و تشویق به سکونت پایدار نشات می گیرد. در واقع سیل اقدامات یهویی و مقطعی و غیر کارشناسانه حالا در این سال ها دارد نتیجه می دهد واقعیتی خشن و عریان را پیش روی ما می گذارد.
خشم و بغض فرهادی بیراه نیست چون این سیاهی را حداقل دو دهه قبل تر خیلی ها پیش بینی کردند و اما قدرت انکارسازی های آمارهای برخی دولت ها هر بار سدی شد برای انتقاد پذیری و تغییر نگرش و روش.
درآمدهای نفتی کلان قدرتی کاذب به برخی دولت ها می دهد که بی نیاز از پاسخگویی به عموم مردم و در فرار مدام از رابطه ای سازنده با جمعیت، خودسرانه شکلی از توسعه را ایجاد می کند که ویرانی اش بیش از سازندگی اش خواهد بود. گسترش شهر نشینی در این شکل حباب وار و کاذب و این اقبال کور به شهرها و به خصوص کلانشهرها علاوه بر تبعات اجتماعی و فرهنگی بی شمار، حداقلی ترین نیازهای زندگی را هم دیریاب می کند و حواشی کلانشهرها بزرگتر از متن آن می شود (بماند که متن هم مثلا همین روزها در تهران قفل ترافیک و پرخاش خورده و حبس شده است) حواشی وقتی بزرگتر از حالت نرمال شد در کنار تن سنگین و ناکارآمد نهادهای حمایتی مثل: بهزیستی تولید فقر و نکبت می کند. چون همان آمارهایی که هر بار برخی دولتی ها و افراد مستقر را در مقابل منتقدان مسلح می کند، این بار در شناسایی نیازمندان واقعی یک راه اشتباه دیگر مقابل تصمیم گیرندگان می گذارد. اصلا خیلی از بودجه های حمایتی به افرادی می رسد که بی نیاز هستند و نیازمندترها در گور می خوابند!
منظور و مراد این که وقتی دولتی و ساختاری در شناسایی و تحلیل داشته ها و نداشته هایش توانا نباشد، بالکل به خطا می رود. چون اصل اساسی تنظیم برنامه های توسعه محور شناخت و معرفت از شرایط است. تا شناختی واقعی حاصل نشده باشد نمی شود خط مشی تعیین کرد و اگر خط مشی هم تعیین شود، پر خطا و غیر واقعی و در مواقعی غیر قابل انعطاف خواهد بود.
روستاها روز به روز خالی تر می شود. افراد از دورترین نقاط به کلان شهرها هجوم می آورند. اشتغال زایی های جعلی و بی مصرف است. اصلا به استعداد ها و نیازهای مناطق توجه نمی شود و یک الگوی ثابت برای فرهنگ ها و جغرافیاهای گوناگون تجویز می شود. در مازندران با زمین های گران بهایش آپارتمان می سازند و کارخانه می زنند و در کویر مرکزی دنبال آب می گردند.
منابع آبی میان مناطق مختلف گروکشی می شود. بیکاری گل سر سبد است و آوارگی هم پشت سرش وارد خانه ها و خیابان می شود. چنین اوضاعی کمی تحریم داشته باشد و چند مدیر ارشد دولتی عوام فریب، وضع بد و بدتر خواهد شد. اجتماع و فرهنگ و اقتصاد بخشنامه ای می شود؛ تهی و خالی از دور اندیشی! از اینجا به بعد واقعیت خیابان و گورستان حرف خواهد زد. حاشیه نشینی درد همه جوامع اعم از توسعه یافته و غیر توسعه یافته هست و هیچ وقت کاملا درمان نخواهد شد، اما میزان وشدت آن تفاوت دارد و همین میزان و شدت کیفیت زندگی را تعیین می کنند. اگر جامعه ای آرمانی این گونه دچار چالش شود، دردش تا استخوان هم می رسد. فرهادی گفته بود آرمانی که در گور می خوابد، «آرمان» در گور می خوابد. تمام!
آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي