پوران درخشنده از زیر سقف دودی می گوید

تاريخ : 18 تیر

در این قسمت از بخش فرهنگی پورتال گهر جزییات خبر  پوران درخشنده از زیر سقف دودی می گوید را در ادامه می خوانید

پوران درخشنده از زیر سقف دودی می گوید, پورتال خبری فرهنگی گهر

پوران درخشنده از زیر سقف دودی می گوید

پوران درخشنده کارگردان معروف و شناخته شده‌ای است که طی سال‌ها فعالیت در سینمای حرفه‌ای ثابت کرده که همیشه دغدغه مند اجتماع و آدم‌هایی است که گرفتار انواع و اقسام مشکلات هستند. او از نخستین فیلم خود «رابطه» که در مورد نوجوانی ناشنوا و لال بود که نمی‌توانست با اطرافیان خود رابطه برقرار کند تا دومین اثرش «پرنده کوچک خوشبختی»، «عشق بدون مرز»، «شمعی در باد»، «بچه‌های ابدی»، «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» و در کل همگی آثارش نشان داده که پشت تک تک صحنه‌های فیلم‌هایش حرف و سخنی نهفته است. در این میان البته نکته جالب آثار این بانوی فیلمساز این است که مشکلات و معضلات پیرامونش را به گونه‌ای جهانی مطرح می‌کند که از جمله آنها می‌توان به اعتیاد، بی‌مهری به کودکان معلول، تجاوز و… اشاره کرد.

این روزها جدیدترین ساخته درخشنده «زیر سقف دودی» بر پرده سینماهاست، داستان خانواده‌ای از هم گسیخته که درگیر طلاق عاطفی و رابطه موازی خارج از چارچوب زندگی زناشویی می‌شوند و در این میان تنها چیزی که باقی می‌ماند فرزندی سردرگم است و پریشان احوال. در این فیلم شیرین با بازی مریلا زارعی در زندگی با فرزند و همسرش از چالش‌ها و مشکلات زیادی رنج می‌برد و به‌سختی می‌توان نام خانواده را برای آنها بکار برد . او نزد روانشناس می‌رود و همه تلاش خود را بکار می بندد تا بتواند به راه حلی برای این مشکلات برسد و با همسر و و فرزندش ارتباط  تازه‌ای برقرار کند . تلاش‌های او اما به نتیجه نمی‌رسد و بحران‌های تازه ای ایجاد می‌‌شود و… با درخشنده درباره دلایل ساخت این فیلم و نگاهش به جامعه کنونی به گفت‌و‌گو پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

سرکار خانم درخشنده! دغدغه و علاقه شما به تحکیم بنیان‌های خانواده و قصه‌هایی که به مشکلات گریبانگر خانواده‌ها می‌پردازد از کجا نشأت می‌گیرد؟

همیشه از خود مردم شروع می‌شود. من هیچوقت از قبل فکر نمی‌کنم که مثلاً بروم و این موضوع را بسازم! همیشه خود مردم هستند که من را در این مسیر قرار می‌دهند و به نوعی انگار خودشان هستند که سفارش می‌دهند. «زیر سقف دودی» هم از دغدغه‌های خود مردم نشأت گرفت. خود خانم‌هایی که در جامعه ما زندگی می‌کنند از تنهایی‌ها، دلتنگی‌ها، نادیده گرفته شدن‌ها و… که دچارش هستند برای من تعریف کردند و دوست داشتند که من حرف آنها را بازتاب بدهم. ضمن اینکه من خودم هم در این جامعه زندگی می‌کنم و می‌بینم که چه مشکلاتی گریبانگیر خانواده‌ها و جوانان است.

می‌بینم که چطور طلاق‌های عاطفی و روابط موازی در کنار روابط زناشویی که زن یا مرد دارند، خانواده‌های امروزی را فرا گرفته و به‌عنوان فیلمسازی که خانواده برایم از ارزش و جایگاه بالایی برخوردار است نمی‌توانم نسبت به این آسیب اجتماعی که خیلی خاموش است بی‌تفاوت باشم. در چنین شرایطی قطعاً نمی‌توانم بروم فیلمی را صرفاً برای سرگرمی مردم بسازم. به همین خاطر است که می‌گویم دغدغه هایم از دل جامعه می‌آید و خود مردم هستند که سفارش کار را می‌دهند.

سینمای ما تاکنون به ندرت به طلاق عاطفی آنهم آنقدر صریح و واضح پرداخته و در همان معدود آثار هم تصویری کلیشه‌ای ارائه می‌کند که مخاطب متوجه عمق این فاجعه نمی‌شود. شما بعد از کشف و درک خطر این بحران در جامعه برای تبدیل آن به درامی ملموس و متمایز تنها به تجربه‌ها و گفته‌های دیگران بسنده کردید یا تحقیقات و پژوهش‌های جامعه‌شناسی هم روی آن انجام دادید؟

من همیشه کارم را با پژوهش شروع می‌کنم و دریافت‌های شخصی یا ارتباط‌های مردمی که درباره هر موضوعی دارم همیشه با تحقیق است که نمود بیرونی پیدا می‌کند. در حقیقت در تحقیقات میدانی نمودهای عینی موضوعات و قربانیان آسیب‌های اجتماعی را پیدا می‌کنم و همیشه در کنار تمام پژوهش هایم سراغ روانشناس و جامعه شناس هم می‌روم تا ریشه‌های روانی و اجتماعی معضلات اجتماعی را پیدا کنم. تحقیق می‌کنم تا پیدا کنم که چرا و تحت تأثیر چه عواملی جامعه ما به اینجا رسیده؟ و اطمینان دارم همین پژوهش هاست که من را به نقطه‌ای می‌رساند که فیلمنامه بر اساس آن شکل می‌گیرد و اتفاقاً بعد از همین تحقیقات است که خط اصلی داستان هایم درمی‌آید.

به نظر شما چرا آمار طلاق عاطفی که اتفاقاً دشوارتر و آسیب زننده‌تر از طلاق رسمی هم هست آنقدر در جامعه ما زیاد است؟

ریشه‌های متفاوتی دارد و نمی‌توان به طور مشخص دست روی دلیل خاصی گذاشت. خیلی وقت‌ها حتی این مسأله ریشه در دراز مدت دارد. مثلاً مردی که سال‌های سال با همسرش زندگی کرده در میانسالی به این نتیجه می‌رسد که هیچوقت نتوانسته حرف دلش را با او درمیان بگذارد! و الان باید راه چاره‌ای برای این مشکلش پیدا کند یا بالعکس خانمی که سالیان سال تحت فشار روزمرگی‌های سرد یا نگاه و تفکری بی‌احساس و سلطه گر بوده به این نتیجه می‌رسد که چرا من نروم و یک رابطه موازی (حتی در حد کلام) برقرار کنم؟

من در تحقیقاتم خیلی برخورد کردم با زن و مردهایی که در جریان زندگی به طور کل خودشان و تمام نیازها و علایق‌شان را فراموش کردند! و تمام این نادیده گرفتن‌ها توسط خود و اطرافیان بالاخره یک جایی سر باز می‌زند. طلاق عاطفی مبحث بسیار مهمی است که متأسفانه امروزه رواج گسترده‌ای در کشور ما دارد و بسیاری از خانواده‌ها مبتلا به آن هستند، اما جدی گرفته نمی‌شود. ما باید بدانیم که طلاق عاطفی، طلاق دادگاهی نیست و زن و شوهر طلاق عاطفی با هم زندگی می‌کنند، اما خانه‌شان صرفاً یک مسافرخانه است که فقط برای خواب به آنجا می‌آیند.

ضمن اینکه زمانی جغرافیای کشورمان به کانال‌های تلویزیونی محدود بود، در حالی که الان دسترسی به کانال‌های متعدد تلویزیونی، ماهواره‌ای، شبکه‌های اجتماعی و… زیاد است و هرکسی ممکن است که فکر کند چرا من نه؟ چرا من نتوانم از این فضاهای گسترده استفاده ببرم! چرا من نتوانم در کنار رابطه با همسرم رابطه دیگری برقرار کنم؟ در این میان البته فرزندان خانواده هستند که آسیب‌های جدی روحی و روانی می‌بینند. با وجود چنین مشکلاتی در درون خانواده و همچنین تغییرات اجتماعی که در ایران و تمام دنیا صورت گرفته نسل‌های مختلف هم از یکدیگر فاصله گرفتند. آنها تضاد شدیدی بین خودشان و پدر و مادرشان احساس می‌کنند که در صورتی که به آن رسیدگی نشود عواقب بدی برای خود شخص، خانواده و جامعه‌اش به همراه دارد.

به گفته خودتان و طبق آمار و ارقام موجود خیلی از خانم‌ها هم خطوط و مرزهای تعریف شده را رعایت نمی‌کنند و برای رفع نیازهای خود (حتی در قالب صحبت‌های کلامی) هم به سمت روابط موازی خارج از چارچوب زندگی زناشویی می‌روند. چرا این معضل را از سوی مرد این داستان مطرح کردید، در حالی که شاید ضرورت نمایش این مسأله از سوی زنان بیشتر نیاز جامعه امروز بود؟

من از عمد این رابطه موازی را از سوی مرد نشان دادم و از آنجا که در جامعه ما خانواده از جایگاه ارزشمندی برخوردار است، نمی‌خواستم بعضی حرمت‌ها را از بین ببرم. شیرین این داستان (با بازی مریلا زارعی) با وجودی که در مسیر لغزش قرار می‌گیرد، اما نمی‌لغزد. در حالی که طبق پژوهش‌های انجام شده آمار روابط موازی در زن‌ها بسیار بالاست و من به دلیل حفظ حرمت‌ها و همچنین مسائلی که در ممیزی وجود دارد سعی کردم به عرف مرسوم نزدیک شوم و این مسأله را از جانب مرد نشان دهم. در واقع برای اینکه حرف‌ام در جامعه شنیده شود خودم این خودسانسوری را انجام دادم. فقط و فقط به این خاطر که اگر این مسأله از جانب تک تک اعضای یک خانواده یا جامعه جدی گرفته نشود عواقب تلخ و جبران‌ناپذیری به همراه خواهد داشت.

کاراکتر اصلی فیلم مشخصاً شیرین (با بازی مریلا زارعی) بود، اما معلوم نیست که او قهرمان است یا ضدقهرمان؟ چون از سویی حق با اوست و از سویی دیگر می‌بینیم که خودش هم در فروپاشی خانواده‌اش نقش اساسی داشته.

من اصلاً به این فکر نبودم که یک قهرمان را در داستانم ترسیم کنم. من به این فکر می‌کردم که تک تک آدم‌هایی که در درون یک خانه زندگی می‌کنند یک قهرمان هستند. بنابراین سعی کردم که قضاوت نکنم و قضاوت را بر عهده تماشاگر بگذارم. در واقع می‌خواستم در نمایش این بی‌ارتباطی و بی‌مهری اعضای یک خانواده مخاطبم را به چالش بکشم که مخاطبم در طول داستان و حتی وقتی که از سالن سینما بیرون آمد با خودش فکر کند که با کدامیک از شخصیت‌های فیلم همذات پنداری می‌کند و مهمتر از آن به این فکر کند که چه کاری باید انجام دهد. در این فیلم همه به نوعی حق دارند، اما چرا به اینجا و این نقطه می‌رسند؟ من می‌خواستم عواقب عدم عشق ورزی را در بین اعضای یک خانواده نشان بدهم.

که اتفاقاً نمایش آن در جامعه ما یکجور تابو هم هست!

دقیقاً! حرف زدن و نمایش عشق ورزی سایر اعضای یک خانواده به هم در جامعه ما یک تابو است. از بچگی هیچ‌کس به ما نمی‌گوید و نشان نمی‌دهد که مهرورزی باعث امنیت عاطفی و روانی یک خانواده می‌شود. در چنین شرایطی بچه از چه کسی باید دوست داشتن را یاد بگیرد؟ آن هم بچه‌ای که فردا می‌شود زن و مرد این جامعه! نتیجه‌اش می‌شود اینکه چنین کودکی بعدها در روابط زناشویی‌اش حتی از بیان خصوصی‌ترین خواسته‌های زندگی‌اش هم عاجز می‌ماند. عشق ورزی یک نوع تعلیم و تربیت می‌خواهد و این تعلیم و تربیت در درون یک خانواده از کودکی باید آغاز شود و کودکان ما در این موارد تربیت نمی‌شوند. ما در خانواده هایمان نیاز داریم که راجع به خیلی از مسائل گفت‌و‌گو کنیم که بعضاً این کار را نمی‌کنیم.

پس در واقع رفتار بعضاً خشن و عصبی آرمان (پسر جوان خانواده) در مواجهه با کیانا (نامزدش) ریشه در گذشته پرتنش خانوادگی‌اش دارد؟

بله، دقیقاً. آرمان خشن و عصبی است. چون از کودکی عشق، رأفت و مهربانی را در خانواده نمی‌بیند. قطعاً دیدن محبت در درون یک خانواده می‌تواند خیلی از مسائل را حل کند که او نمی‌بیند. الگوی آرمان کیست؟ کسی جز پدرش، جز مادرش؟ در چنین خانواده‌هایی قربانیان اصلی فرزندان آن خانواده هستند؛ بچه‌هایی که دیگر چیزی به‌عنوان خانواده حس نمی‌کنند و هیچ عشق و علاقه‌ای در خانواده‌شان نمی‌بینند. در چنین خانواده‌هایی پدر و مادر درست مثل خواهر و برادر هستند و هیچ رابطه‌ محبت آمیزی با هم ندارند. حتی در بخشی از فیلم می‌بینیم که آرمان در مراجعه به دکتر روان‌شناس می‌گوید که در خانواده من هیچ‌کس با هیچ‌کس صحبت نمی‌کند! خب، همین رفتارهاست که در درازمدت باعث می‌شود تا به‌مرور چارچوب خانواده‌ها از بین برود. این روزها در جامعه مسأله‌ای که باب شده ازدواج سفید است؛ افرادی که به دنبال سقف‌های کاذبی برای خودشان می‌گردند و به‌راحتی وقتی نتوانند رابطه‌شان را ادامه دهند، سقف دیگری پیدا می‌کنند!

اینکه شیرین زمانی دانشجوی موفقی بوده، اما با شوهر کردن یکدفعه تبدیل به بله قربان گوی صرف می‌شود و حتی موهایش را هم رنگ نمی‌کند چون شوهرش دوست ندارد؛ به نظر خودتان تا چه اندازه باورپذیر و منطقی است؟

‌‌شیرین بعد از اینکه مادر می‌شود مثل خیلی از مادرهای این جامعه تمام خودش را وقف فرزندش می‌کند.

نه! منظورم این است که چنین از خودبیگانگی‌های شدیدی آن هم در زنانی که به هر حال تحصیل کردند و در جامعه بودند کمی بعید است!

اینها واقعیت عینی جامعه ما هستند و در تحقیقاتی که داشتم خیلی از زن‌ها برای من تعریف کردند که ما بعد از ازدواج و مادر شدن دیگر یادمان رفت که کی هستیم! البته اینها هم اشتباه می‌کنند. چون هر انسانی یک جایگاهی دارد و شاید نخستین نفری که باید به خودش نگاه کند خود انسان است، نه دیگران. حتی گاهاً در تنگناهای زندگی پیش می‌آید که آدم به خودش در آیینه نگاه می‌کند و می‌گوید که چرا اینقدر با خودم فاصله گرفتم!

فکر می‌کنید چند درصد زنان جامعه ما را امثال شیرین‌ها شکل می‌دهند؟

درصد خیلی بالایی. شما به قشر تحصیلکرده و روشنفکر نگاه نکنید، به توده مردم نگاه کنید. تمام شیرین‌های جامعه ما یک گذشته‌ای دارند و آنها هم یک مسیری را طی کردند تا به این نقطه رسیدند. زندگی شمار زیادی از مادرهای جامعه ما وقف فرزندانشان شده و بعد از آن وقف نوه هایشان می‌شود. شما ببینید الان چند درصد از بچه‌های جامعه ما بیشتر ساعت‌های روزشان را با مادربزرگ‌ها و پدربزرگ هایشان هستند؟

از ابتدا هدف‌تان این بود که بهرام (با بازی فرهاد اصلانی) را تا این اندازه بی‌علاقه و سرد و بی‌مسئولیت نسبت به همسر و فرزندش نشان دهید؟

نه بهرام بی‌مسئولیت نیست. او خیلی زود توجه همسرش را از دست می‌دهد و ازدواجی می‌کند که شاید خانواده برایش انتخاب کرده و در ادامه در در گیرو دار زندگی با همسرش به زنی علاقه‌مند می‌شود که او را برای خوشگذرانی نمی‌خواهد. بهرام از زنی که به او علاقه‌مند می‌شود عشق و درک می‌خواهد و جایی به خودش می‌آید که می‌بیند زنی که به او علاقه‌مند است از او بچه می‌خواهد، اما بهرام از ترس اینکه مبادا حضور بچه، توجه زن را از او بگیرد راضی به این کار نمی‌شود. پیچیدگی این ماجراها به قدری زیاد است که همه به مباحث روانشناسی و جامعه شناسی برمی گردد.

خودتان فیلم‌تان را یک فیلم اجتماعی-روانکاوانه می‌دانید یا ملودرام اجتماعی؟

من فیلمم را بیشتر یک فیلم اجتماعی-روانکاوانه می‌دانم.

فکر می‌کنید تعمدی را که روی روان درمانگری فیلم‌تان داشتید، مخاطبان سینما که اکثراً عامه پسند هم هستند در گیشه قبول می‌کنند؟

من این را با مردم در سینماهای مختلف دیدم و سکوتی که در طول نمایش فیلم در سالن سینما حاکم است برایم خیلی جالب است. مردم به این فیلم دقت می‌کنند و وقتی فیلم تمام می‌شود انگار تازه به مسأله‌ای که در ذهن‌شان شکل گرفته فکر می‌کنند. پیام‌ها، ایمیل‌های و نظراتی که در فضای مجازی به دستم می‌رسد به من ثابت می‌کند که توده مردم به این موضوع توجه می‌کند . باید در مورد مسائل مطرح شده در این فیلم با کسی حرف زد و دنبال راه چاره بود و چه راه چاره‌ای بهتر از مهرورزی در درون یک خانواده؟

برای نقش‌های اصلی فیلم‌تان به سراغ بازیگران حرفه‌ای سینمای ایران رفتید. استفاده از بازیگرانی مثل فرهاد اصلانی و مریلا زارعی به این دلیل بود که فکر می‌کردید چنین موضوع ملتهبی با بازی این ستاره‌ها بیشتر دیده و درک می‌شود؟

این دو نفر از بازیگران خوب و شایسته ما هستند که اطمینان داشتم از عهده ایفای نقش‌های‌شان بخوبی برمی آیند. البته قبلاً با خانم زارعی در «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» کار کرده بودم و از آنجا که با توانایی‌هایشان آشنا بودم این نقش خاص را به ایشان سپردم. آقای اصلانی هم قبلاً در نقش مردهایی که زن دیگری جز همسر اول‌شان در زندگی‌شان هست بازی کرده بودند، اما با توجه به تفاوتی که نقش بهرام با دیگر نقش‌های این شکلی داشت مثل همیشه توانستند بخوبی از عهده آن برآیند.

فکر می‌کردید مریلا زارعی برای ایفای این نقش برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فجر (مشترکاً با لیلا‌حاتمی) شود؟

بله. من شاهد زحمات ایشان برای درآوردن این شخصیت بودم. این نقش بسیار باورپذیر بود و مریلا زارعی در واقع بازی نکردن در این نقش را بازی کرد. بنابراین حق‌اش بود که برنده بهترین بازیگر شود.

کار بعدی‌تان هم در همین فضای طلاق عاطفی و روابط موازی می‌گذرد یا می‌خواهید فضای متفاوتی را تجربه کنید؟

کار بعدی‌ام موضوعی است درباره پسرهای این جامعه و در واقع به بررسی روابط و مشکلات پسرها می‌پردازم. این کار ادامه فیلم قبلی‌ام «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» است که راجع به دخترها در آن حرف زده بودم.

از شرایط اکران فیلم‌تان راضی هستید؟

هر فیلمی ساخته می‌شود که تماشاگر آن را ببیند و حق تماشاگر این است که در شرایط خوب یک فیلم را ببیند. فیلم‌هایی مانند «زیر سقف دودی» فیلم‌های کمدی نیستند فیلم‌هایی هستند که معضلات اجتماعی را به تصویر می‌کشند. بنابراین ترجیح می‌دادم که در زمان خوبی فیلم اکران می شد تا مخاطب آن را می‌دید. در ماه مبارک رمضان و شب‌های احیا مردم سینما رفتن را کمتر اولویت خود قرار می‌دهند. من این فیلم را با سرمایه‌گذاری شخصی ساختم و برایم مهم است که مردم فیلمم را در گیشه ببینند تا پولی برای ساخت فیلم بعدی فراهم شود. بنابراین شرایط اکران، تعداد سالن‌های سینما، نحوه اطلاع‌رسانی و… برایم مهم است. من در تهران حتی یک بیلبورد تبلیغاتی ندارم و تمام اینها برای من مسأله است! با این حال تنها چیزی که برایم مهم است عشق به مردم است که انگار بهای زیادی باید برای آن پرداخت شود و من آن را به جان خریدم. در نهایت امیدوارم فیلم من را مردم ببینند و به آن فکر کنند.

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي