وجود روح در حیوانات واقعیت دارد؟
وجود روح در حیوانات واقعیت دارد؟ در ادامه به این موضوع می پردازیم
“یسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربى و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا”
“از تو درباره روح سؤال مىكنند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكى از دانش به شما درباره روح داده نشده است”
از نظر بسیار ای علما و مفسرین اسلامی و حتی بسیاری از اندیشمندان غربی و غیر اسلامی حیوان فاقد روح هست و برتری انسان به حیوان و اشرف و ارباب مخلوقات زمینی بودن انسانها به واسطه همین روح دار بودن ادمی میباشد..
اما بعضی از فرقه ها و مذاهب اعتقاد به وجود روح در بین حیوانات دارند. كه نسبت به گردش و به تكامل رسیدن روح بین حیوانات و انسانها باور دارند كه برای مثال روح ابتدا در قالب یك حیوان متولد شده و با بلوغ و به تكامل رسیدن با حیوانات مختلف در قالبهای انسانی ظهور میكند و در نهایت در قالب یك ابرمرد یا فرا-زن به اوج رسیده و از قالبهای جسمی مادی خارج شده و به واحد میپوندد… و برخی حتی عكس این پروسه را متصور هستند و تكامل را در حیوانات میجویند كه برخی از گاو پرستان و حیوانپرستان در هند از ان دسته هستند… ولی اثبات وجود روح یا عدمش در بین حیوانات از معیارهای علمی عقلی تقریباً غیر ممكن هست
درباره حشر حیوانات در آخرت از بعضی آیات چنین به دست میآید كه حیوانات در آخرت محشور میشوند. برای توضیح بیشتر به دو مطلب میپردازیم:
- آیا رستاخیز برای حیوانات هم وجود دارد؟
شك نیست كه نخستین شرط حساب و جزا مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تكلیف و مسئولیت است، طرفداران این عقیده میگویند مداركی در دست است كه نشان میدهد حیوانات نیز به اندازه خود دارای درك و فهمند، از جمله:
زندگی بسیاری از حیوانات آمیخته با نظام جالب و شگفتانگیزی است كه روشنگر سطح عالی فهم و شعور آنها است كیست كه درباره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب آنها و نظام شگفتانگیز لانه و كندو، سخنانی نشنیده باشد، و بر درك و شعور تحسینآمیز آنها آفریننگفته باشد؟ گرچه بعضی میل دارند همه اینها را یك نوع الهام غریزی بدانند، اما هیچ دلیلی بر این موضوع در دست نیست كه اعمال آنها به صورت ناآگاه (غریزه بدون عقل) انجام میشود.
چه مانعی دارد كه این اعمال همانطور كه ظواهرشان نشان میدهد ناشی از عقل و درك باشد؟ بسیار میشود كه حیوانات بدون تجربه قبلی در برابر حوادث پیشبینی نشده دست به ابتكار میزنند، مثلاً گوسفندی كه در عمرش گرگ را ندیده برای نخستین بار كه آن را میبیند بهخوبی خطرناك بودن این دشمن را تشخیص داده و به هر وسیله كه بتواند برای دفاع از خود و نجات از خطر متوسل میشود.
علاقهای كه بسیاری از حیوانات تدریجا به صاحب خود پیدا میكنند شاهد دیگری برای این موضوع است، بسیاری از سگهای درنده و خطرناك نسبت به صاحبان خود و حتی فرزندان كوچك آنان مانند یك خدمتگذار مهربان رفتار میكنند.
داستانهای زیادی از وفاق حیوانات و اینكه آنها چگونه خدمات انسانی را جبران میكنند در كتابها و در میان مردم شایع است كه همه آنها را نمیتوان افسانه دانست. و مسلم است آنها را به آسانی نمیتوان ناشی از غریزه دانست، زیرا غریزه معمولاً سرچشمه كارهای یكنواختو مستمر است، اما اعمالی كه در شرایط خاصی كه قابل پیشبینی نبوده بعنوان عكس العمل انجام میگردد به فهم و شعور شبیهتر است تا به غریزه.
هم امروز بسیاری از حیوانات را برای مقاصد قابل توجهی تربیت میكنند، سگهای پلیس برای گرفتن جنایتكاران، كبوترها برای رساندن نامهها، و بعضی از حیوانات برای خرید جنس از مغازهها، و حیوانات شكاری برای شكار كردن، آموزش میبینند و وظائف سنگین خود رابا دقت عجیبی انجام میدهند، (امروز حتی برای بعضی از حیوانات رسما مدرسه افتتاح كردهاند!)
از همه اینها گذشته، در آیات متعددی از قرآن، مطالبی دیده میشود كه دلیل قابل ملاحظهای برای فهم و شعور بعضی از حیوانات محسوب میشود، داستان فرار كردن مورچگان از برابر لشكر سلیمان، و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و یمن» و آوردن خبرهای هیجانانگیزبرای سلیمان شاهد این مدعا است.
در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده میشود، از جمله: از ابوذر نقل شده كه میگوید: ما خدمت پیامبر(ص) بودیم كه در پیش روی ما دو بز به یكدیگر شاخ زدند، پیغمبر(ص) فرمود، میدانید چرا اینها به یكدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرضكردند: نه، پیامبر(ص) فرمود ولی خدا میداند چرا؟ و به زودی در میان آنها داوری خواهد كرد، (تفسیر مجمع البیان و نور الثقلین ذیل آیه بالا).
و در روایتی از طرق اهل تسنن از پیامبر نقل شده كه در تفسیر این آیه فرمود: ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامة و یقتص من بعضها لبعض حتی یقتص للجماء من القرناء خداوند تمام این جنبندگان را روز قیامت بر میانگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی میگیرد، حتی قصاص حیوانی كه شاخ نداشته و دیگریبیجهت باو شاخ زده است از او خواهد گرفت (تفسیر المنار ذیل آیه).
در آیه ۵ سوره تكویر نیز میخوانیم و اذا الوحوش حشرت هنگامیكه وحوش محشور میشوند اگر معنی این آیه را حشر در قیامت بگیریم (نه حشر و جمع بهنگام پایان این دنیا)یكی دیگر از دلایل نقلی بحث فوق خواهد بود.
- اگر آنها رستاخیز دارند تكلیف هم دارند
سؤال مهمی كه در اینجا پیش میآید و تا آن حل نشود تفسیر آیه فوق روشن نخواهد شد این است كه آیا نمیتوانیم قبول كنیم كه حیوانات تكالیفی دارند با اینكه یكی از شرایط مسلم تكلیف عقل است و بهمین جهت كودك و یا شخص دیوانه از دایریه تكلیف بیرون است؟ آیاحیوانات دارای چنان عقلی هستند كه مورد تكلیف واقع شوند؟ و آیا میتوان باور كرد كه یك حیوان بیش از یك كودك نابالغ و حتی بیش از دیوانگان درك داشته باشد؟ و اگر قبول كنیم كه آنها چنان عقل و دركی ندارند چگونه ممكن است تكلیف متوجه آنها شود.
در پاسخ این سؤال باید گفت كه تكلیف مراحلی دارد و هر مرحله ادراك و عقلی متناسب خود میخواهد، تكالیف فراوانی كه در قوانین اسلامی برای یك انسان وجود دارد بقدری است كه بدون داشتن یك سطح عالی از عقل و درك انجام آنها ممكن نیست و ما هرگز نمیتوانیمچنان تكالیفی را برای حیوانات بپذیریم، زیرا شرط آن، در آنها حاصل نیست، اما مرحله ساده و پائینتری از تكلیف تصور میشود كه مختصر فهم و شعور برای آن كافی است، ما نمیتوانیم چنان فهم و شعور و چنان تكالیفی را بطور كلی درباره حیوانات انكار كنیم.
حتی درباره كودكان و دیوانگانی كه پارهای از مسائل را میفهمند انكار همه تكالیف مشكل است مثلاً اگر نوجوانان ۱۴ ساله كه به حد بلوغ نرسیده ولی كاملاً مطالب را خوانده و فهمیدهاند در نظر بگیریم، اگر آنها عمدا مرتكب قتل نفس شوند در حالی كه تمام زیانهای این عملرا میدانند آیا میتوان گفت هیچ گناهی از آنها سر نزده است؟ قوانین كیفری دنیا نیز افراد غیر بالغ را در برابر پارهای از گناهان مجازات میكند، اگر چه مجازاتهای آنها مسلما خفیفتر است. بنابراین بلوغ و عقل كامل شرط تكلیف در مرحله عالی و كامل است، در مراحل پائینتر یعنیدر مورد پارهای از گناهانیكه قبح و زشتی آن برای افراد پائینتر نیز كاملاً قابل درك است بلوغ و عقل كامل را نمیتوان شرط دانست.
با توجه به تفاوت مراتب تكلیف، و تفاوت مراتب عقل اشكال بالا در مورد حیوانات نیز حل میشود.