مهراب قاسمخانی : با شقایق دهقان تا 1500 !

تاريخ : 24 خرداد

اگر می خواهید از جزئیات خبر آگاه شوید این مطلب گهر را تا انتها مطالعه نمایید. چرا که جزئیات کامل خبر را برای شما عزیزان منتشر می کنیم.

مهراب قاسمخانی : با شقایق دهقان تا 1500 !, پورتال خبری فرهنگی گهر

مهراب قاسمخانی : با شقایق دهقان تا ۱۵۰۰ !

مهراب قاسمخانی نویسنده آثار طنز تلویزیون همسر شقایق دهقان بازیگر طناز کشورمان است . این نویسنده طنز با انتشار عکسی از شقایق دهقان دل نوشته ای برای همسرش نوشت.

مهراب قاسم خانی با انتشار این عکس در صفحه اش نوشت:

با شقایق تا ۱۵۰۰….

پ.ن:بیشترم شد من اعتراضی ندارم

مهراب قاسم خانی در ۱۶ آذرماه سال ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. مهراب قاسم خانی پس از سریال پاورچین ساخته مهران مدیری با شقایق دهقان ازدواج کرد.
وی در سریال پاورچین ساخته مهران مدیری به عنوان طراح دکور و نویسنده ایفای نقش کرد. شقایق دهقان هم در سریال پاورچین حضور داشت. کلید آشنایی از آن زمان زده شد و با یک دیگر ازدواجکردند. حاصل این پیوند یک پسر به نام نویان بود.مهراب قاسمخانی و همسرش شقایق دهقان یکی از زوجهای هنرمند سینما و تلویزیون هستند که بیشتر در ژانر کمدی فعالیت دارند و بخاطر چهره همیشه خندانشان طرفداران زیادی را به خود جلب کرده اند.

شاید برایتان جالب باشد بدانید این زوج هنرمند چگونه با یکدیگر آشنا شده اند. مهراب قاسم خانی با روایت خاطره ای درباره نحوه آشنایی با همسرش را منتشر کرد.

مهراب قاسمخانی در اینستاگرامش نوشت:

اواخر سال هفتاد و هشت از دفتر یه تهیه کننده ای دعوت به کار شدم برای نویسندگی و طراحی صحنه یه برنامه ترکیبی به اسم گلخونه که قرار بود از شبکه جام جم پخش بشه. بعد از مذاکره اولیه قرار شد که گروه نویسندگان و کارگردان جلسه ای هم با مدیر شبکه جام جم داشته باشن. این شد که جلوی ورودی سازمان صدا و سیما قرار گذاشتیم. از بین گروه نویسندگان که جمع شدن فقط حمید برزگر رو می شناختم که دو سالی بود با هم دوست و همکار بودیم. شقایق رو اونجا برای اولین بار دیدم. قبلاً توی تلویزیون دیده بودمش ولی نمیدونستم نویسندگی هم می کنه. توی همون سلام علیک اول حس کردم چقدر دختر خوبیه. آروم و ساده و مهربون و مودب بود و اصلاً شبیه بازیگرا نبود… ولی روایت شقایق از اون دیدار فرق می کنه. اون پیش خودش داشت فکر می کرد این پسره عجب … چطور فکر کرده با شلوار جین تنگ و موی بلند و یقه باز و آستین کوتاه و این سیبیلای احمقانه اجازه می دن از در سازمان وارد بشه. خوب تقصیری هم نداشتم. تا حالا داخل سازمان نرفته بودم و قوانینش رو نمی دونستم. خلاصه شقایق که از ورودی بانوان وارد شد دید من اون تو وایستادم و کلی تعجب کرد وقتی دید من داخلم. به نظرم اون روز اون دوست حراستی یا اصلاً منو ندید یا دید ولی به چشمش نیومدم چون در سال های بعد بارها به خاطر مو و لباس پشت در سازمان گیر کردم… به هر حال دوستی و همکاری ما از اون روز شروع شد و اصلاً فکر نمیکردم که این دختر مهربون قراره یه روزی مهمترین آدم زندگی من بشه…

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي