زنان مسافر خیابانهای تهران در دام این مرد گرفتار شده بودند

دسته بندي : اجتماعی
تاريخ : 18 اردیبهشت
زنان مسافر خیابانهای تهران در دام این مرد گرفتار شده بودند, پورتال خبری فرهنگی گهر
مرد ۲۸ ساله سوار بر پرایدی در خیابان‌‌‌های بالا و پائین شهر تهران پرسه می‌زد و زنان را به بهانه مسافرکشی به دام می‌انداخت. ساعت۱۳:۳۰ ظهر چهارشنبه مورخ ۳۰ فروردین‌ماه سال‌جاری، مأموران پلیس کرج در بلوار خلج‌آباد به یک پراید با پلاک مخدوش مشکوک شدند و آن را توقیف کردند.

در بازرسی بدنی از راننده مضطرب، یک چاقو پیدا شد و پلیس «ناصر» ۲۸ ساله را دستگیر کرد، در حالی که پیدا شدن مدارک شناسایی زنانه نشان می‌داد ناصر یک دزد است. وی خیلی زود به «زورگیری از مسافران زن» اعتراف کرد و گفت: «حدود دو هفته پیش بود که زن جوانی را در تره ‌بار تهرانسر به شهرک دریا سوار کردم. در بین راه، تغییر مسیر داده و به سمت اتوبان آزادگان پیچیدم. هوا تاریک بود، زن جوان در حالی که ترسیده بود قصد داشت تا از خودرو بیرون بپرد که ترمز کردم و با تهدید چاقو، کیف دستی‌اش را از وی گرفته و پا به فرار گذاشتم.»

مأموران ابتدا زن جوان را شناسایی کردند که با دیدن جوان زورگیر وی را شناخت. در همان نخستین مرحله تحقیقات پلیس پی برد که زنان زیادی در نقاط مختلف بالا و پائین شهر تهران در دام این زورگیر گرفتار شده‌‌اند.

گفت‌‌وگو با شکارچی کیف زنان
ناصر ابتدا سعی داشت خاموش بماند اما تا لب به حرف زدن باز کرد، همه بدبختی‌‌اش را به گردن مادرش انداخت.
فقط از زنان زورگیری می‌کردی؟
بله از زنانی که بیشتر میانسال بودند و از روی تیپ و قیافه آنها را طعمه خود قرار می‌دادم.
سابقه داری؟
به دلیل سرقت لوازم داخل خودرو دستگیر شده بودم که بعد از رد مال مالباختگان از زندان آزاد شدم.
چرا زورگیری؟
حدود ۱۰ روزی بود که بیکار شده بودم وقتی کار پیدا نکردم تصمیم به خلاف گرفتم.
شغل؟
در کارخانه ریخته‌گری پدرم در شمس‌آباد کار می‌کردم.
چرا بیکار شدی؟
به دلیل دخالت‌‌‌های مادرم در زندگی‌ام با پدرم در سر کار درگیر شدم و حاضر نبودم در کنارشان کار کنم.
ازدواج کردی؟
حدود ۲ سال است که ازدواج کرده‌ام و یک پسر ۸ ماهه دارم.
دخالت‌‌‌های مادرت؟
بله، مادرم با ازدواج من مخالف بود و از همان ابتدا هیچ کمکی به من نکرد، حتی وسایل جهیزیه و خرج مراسم عروسی‌ام را خودم دادم و تنها کمک پدرم، یک خانه در کرج بود که در آن زندگی می‌کنم.
جهیزیه‌ را هم تو دادی؟
بله، خانواده زنم با ازدواج ما مخالف بودند، اما ما همدیگر را دوست داشتیم و حاضر شدیم همه سختی‌‌‌ها را تحمل کنیم.
کار یا زورگیری؟
۱۰ روز بود که همه صفحات آگهی روزنامه را خواندم، اما شغلی پیدا نکردم تا این که نمی‌دانم چه شد تصمیم به زورگیری گرفتم.
از زورگیری بگو؟
ساعت ۶ تا ۱۰ شب با پراید خاکستری‌ام به عنوان مسافرکش از خانه خارج می‌شدم و بعد از شناسایی طعمه‌هایم آنها را سوار خودروی‌ام می‌کردم و بعد از مدتی از مسیر خارج می‌شدم و با تهدید چاقو کیف پولشان را می‌گرفتم و رهایشان می‌کردم.
چند تا مسافر زن سوار می‌کردی؟
فقط یک زن چون تنها بودند راحت‌تر می‌توانستم نقشه‌ام را عملی کنم.
در‌های خودرو باز نمی‌شد؟
در‌های عقب روی قفل کودک بودند و از داخل باز نمی‌شد و به راحتی کیف پول‌هایشان را می‌گرفتم.
چند تا زورگیری کردی؟
نمی‌دانم یک ماهی می‌شد که این کار را می‌کردم.
چرا طعمه‌‌‌ها زن بودند؟
چون زن ضعیف است و قدرت دفاع زیاد از خودش را ندارد.
به کسی آسیب رساندی؟
نه، حتی نمی‌دانستم اگر کسی دفاع کند یا نخواهد کیفش را بدهد چه کار کنم، ولی از آن جا که زن بودند به راحتی کیف‌شان را تحویل من می‌دادند.
فکر می‌کردی دستگیر شوی؟
نه، فکر دستگیر شدن اصلاً به ذهنم نمی‌آمد.
چرا پیش دوستان پدرت کار نکردی؟
خجالت می‌کشیدم به آنها بگویم.
خانواده‌ات خبر دارند؟
نمی‌دانم، اما پشیمان هستم و به خاطر خانواده‌ام این کار‌‌ها را کردم.
چقدر پول به دست آوردی؟
حدود ۱۵۰ هزار تومان.
یک ماه از ۳۶ تن فقط ۱۵۰ هزار تومان؟
زنان پول زیادی همراهشان نبود.
طلاهایشان را ندزدیدی؟
نه، چون کسی را نداشتم که بخواهم طلا‌‌ها را بفروشم و مدارکشان را نیز دور می‌ریختم.
درآمد زورگیری کم بود؟
بله، تصمیم گرفته بودم به دنبال فروش مواد مخدر بروم که خدا را شکر دستگیر شدم.
اعتیاد داری؟
حدود ۴ سال بود که به شیشه اعتیاد داشتم، اما در حال حاضر ۲ ماه است که به خاطر همسرم ترک کردم.
در برابر التماس‌ زنان چه می‌کردی؟
دلم می‌سوخت، هر انسانی حتی قاتل که باشد وقتی کسی در برابرش التماس می‌کند دلش به رحم می‌آید، اما من مجبور بودم برای خانواده‌ام به هیچ چیز فکر نکنم.
نقشه زورگیری چطور به ذهنت رسید؟
نمی‌دانم، تصمیم به کار خلاف گرفتم و بهترین روش برای زورگیری، زورگیری از زنان بود.
اگر کسی از همسرت زورگیری می‌کرد؟
او را می​کشتم، اما می‌خواهم که مرا ببخشند. از روی ناچاری این کار را کردم.
چرا نمی‌گذاشتی عکس بگیرند؟
حاضر هستم به زندان بروم، اما عکسم در روزنامه‌‌‌ها کار نشود چون آبرویم می‌رود و دیگر راه برگشت ندارم و حتی نمی‌توانم پیش دوستان پدرم مشغول به کار شوم.
تو که نمی‌خواستی پیش دوستان پدرت کار کنی؟
دیگر بدتر از این نیست که در روزنامه‌‌‌ها معروف شوم و راه برگشت نداشته باشم. باید از همان روز اول پا روی غرورم می‌گذاشتم و از دوستان پدرم کمک می‌گرفتم.
حرف آخر؟
همه این بدبختی‌ من به خاطر مادرم است و او را نمی‌بخشم چرا که نه تنها به عروسش بلکه به پسرش هم کمک نکرد و اگر بین بچه‌‌‌ها فرق نمی‌گذاشت من هم در کنار خانواده و پسرم زندگی می‌کردم و قبول دارم که اشتباه کردم و پشیمان هستم و بعد از آزادی به دنبال کار می‌روم تا دیگر خانواده‌ام را تنها نگذارم چون همسر و بچه‌ام تنها امیدم هستند اگر نه تاکنون خودکشی کرده بودم و از این زندگی خسته‌کننده نجات پیدا می‌کردم چون به آخر رسیدم.

گردآوری: گروه خبر گــهــر

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي