داستان کوتاه و بسیار زیبای قانون بیمارستان

داستان کوتاه و بسیار زیبای قانون بیمارستان

داستان کوتاه و بسیار زیبای قانون بیمارستان

 

پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»

پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»

پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می کنم و براتون میارم.»

پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.»

اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»

صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می اندیشید.

واقعا پول این قدر با ارزشه؟

منبع: یکی بود …

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند