داستان زیبا و آموزنده بهلول

تاريخ : 20 آبان

داستان زیبا و آموزنده بهلول

داستان زیبا و آموزنده بهلول, پورتال خبری فرهنگی گهر

روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم آیا حرام است؟

بهلول گفت: نه!

پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم آیا حرام است؟

بهلول گفت: نه!

پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟

گفت: نه!

بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم آیا دردت می آید؟

گفت: نه!

سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!

مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!

بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم!

این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی

اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی …

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي