داستان خنده دار فامیل دور و آقای مجری

داستان خنده دار فامیل دور و آقای مجری

داستان خنده دار فامیل دور و آقای مجری

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟

فامیل دور: واسه بهار. از در بسته دزد رد می شه ولی از در باز رد نمی شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش.

فکر می کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون تو هست ُ می ره سراغ شون دیگه.

در باز ُ کسی نمی زنه. ولی در بسته رو همه می زنند. خود شما به خاطر این که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می شکنیدش. شکسته می شه اون در.

دل آدم هم مثل همین پسته می مونه. یه سری از دل ها درشون بازه. می فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل ها هست که درش بسته اس.

این قدر بسته نگهش می دارند که بالاخره یه روز مجبور می شند بشکنند و همه چی خراب میشه.

آقای مجری: در دل آدم چه جوری باز میشه؟

فامیل دور: در دل آدم با درد و دله که باز میشه

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه