مصاحبه با هستی مهدوی فر + بیوگرافی

مصاحبه با هستی مهدوی فر به همراه بیوگرافی او را در ادامه می خوانید

مصاحبه با هستی مهدوی فر + بیوگرافی

نام اصلیمهدخت مهدوی فر
زمینه فعالیتسینما، تلویزیون
تولد۲۱ آذر ۱۳۷۰

تهران، ایران

نام(های)

دیگر

مهدخت
پیشهبازیگر

هستی مهدوی‌فر (۲۱ آذر ۱۳۷۰ تهران) بازیگر ایرانی است.

محتویات

  • ۱ نقش‌آفرینی
  • ۲ فیلمشناسی
    • ۲.۱ سینمایی
    • ۲.۲ مجموعه تلویزیونی
  • ۳ پانویس
  • ۴ پیوند به بیرون

نقش‌آفرینی

در سریال‌های جراحت، مادرانه، و فیلم‌های سوت پایان، چهارشنبه، پنجاه کیلو آلبالو بازی کرده است که نوع نقش‌هایش گوناگون است؛ از دختری متفاوت در «سوت پایان» تا نقش یک دختر لال در «زبان مادری». او در «مادرانه» هم در نقش دختری دبیرستانی که گرفتار اعتیاد شده.

فیلمشناسی

سینمایی

  • لابی ۱۳۹۵
  • ۵۰ کیلو آلبالو ۱۳۹۴
  • چهارشنبه ۱۳۹۳
  • نیم ۱۳۹۳
  • زبان مادری ۱۳۸۹
  • سوت پایان ۱۳۸۹

مجموعه تلویزیونی

  • حانیه ۱۳۹۳
  • گذر از رنج‌ها ۱۳۹۲–۱۳۹۳
  • مادرانه ۱۳۹۲
  • جراحت ۱۳۸۹

گفتگوی خواندنی با هستی مهدوی فر

تو در سریال مادرانه نقش رها را بازی میکنی که درگیر اعتیاد است. آن هم در سن کم. برای نزدیک شدن به این نقش چه کردی؟

من سر فیلم «سوت پایان» با دخترانی هم که اعتیاد داشتند، از نزدیک آشنا شدم. برای «مادرانه» هم همان تجربه کمکم کرد. از طرف دیگر در پیش تولید «مادرانه» یک آقا از کمپ های ترک اعتیاد به کمکمان آمد تا ما را با شرایط و ویژگی های یک دختر معتاد آشنا کرد. در نهایت هم یکی از دوستانم که به دلیل اعتیاد از همسرش جدا شده بود، خیلی به من برای ایفای این نقش کمک کرد. البته معمولا من بزرگترین کمکم را از فیلم ها می گیرم. برای همین قبل از شروع فیلم برداری، فیلم هایی در این مضمون دیدم تا ذهنم آمادگی پیدا کند. اعتیاد، تنها مسئله ای است که من در زندگی ام واقعا از آن میترسم. با اینکه کلا آدم نترسی هستم. من هر وقت کسی را دیده ام که اعتیاد داشته، از او فاصله گرفته ام.

اگر روزی یکی از نزدیکانت دچار اعتیاد شود، باز هم از او فاصله می گیری؟

(فکر میکند) من مطمئنا همه تلاشم را می کنم که او را از این گرفتاری نجات دهم. ولی متاسفانه عقیده ای به ترک واقعی ندارم. ترک، مال موتور و دوچرخه است (میخندد).

گفتی آدم نترسی هستی. کلا اهل هیجان هستی؟

خیلی؛ کار من، یعنی بازیگری، خودش سراسر هیجان و ماجراجویی است چون هر بار درگیر حسی با کاراکتری می شوی که خیلی متفاوت است و باید کشفش کنی ولی از وقتی درگیر سینما شدم، زندگیام از حالت عادی خارج شد.

چه ماجراجویی هایی قبلا داشتی؟

من قبلا نجوم کار می کردم و اکثرا خانه نبودم و در بیابان و کویر سفر می رفتم. خیلی نجوم را دوست دارم چون خیلی اتفاقات جالبی در این فضا می افتد اما متاسفانه ۴،۳ سال است دیگر فرصت پرداختن به نجوم را نداشته ام.

وقت های خالی ات را چه کار می کنی؟

من تقریبا در تمام وقتهای خالی ام،فیلم می بینم. متاسفانه کتاب خواندنم کمی کم شده. ورزش هم می کنم

ورزش خاصی را دنبال میکنی؟

ورزشکار حرفهای نیستم اما بدنسازی، شنا و سوارکاری می کنم. ورزش برایم، بیشتر حکم تفریح دارد.

در «مادرانه» رها، دختری است که با خانوادهاش درگیر است. خودت ارتباطت با پدر و مادرت چطور است؟

پدرم فوت شده و من با مادر و برادرهایم زندگی می کنم. ارتباط خیلی خوبی هم با آنها دارم.

نظر آنها درباره کارهایت و مخصوصا «مادرانه» که در حال پخش است، چیست؟

هم مادر و هم برادرم مشوق من در این کار هستند. من برعکس خیلی ها اصلا با خانواده ام سر مسئله بازیگر شدن و کار سینما مشکل نداشتم. اصلا دوست داشتند که من فعالیت هنری داشته باشم ولی مادرم کمی به دلیل نقشم در «مادرانه» اذیت شده. به هر حال شاید برایش سخت باشد که من را در قالب یک معتاد ببیند. برادرم هم هر شب «مادرانه» را دنبال می کند و می گوید دوستانش معتقدند خانواده هایشان بعد از پخش «مادرانه» بیشتر روی رفتارها و رفت و آمدهایشان حساس شده اند (می خندد). البته راست هم می گوید. در شبکه اجتماعی هم متوجه چنین بازخوردی شدم. البته من از زاویه مثبت به این ماجرا نگاه می کنم. این نشان می دهد که سریال دیده شده و تاثیرگذار بوده است. یک سوتی از ما گرفتند، دیدم تصویرش ۳۳ هزار بار به اشتراک گذاشته شده بود! این خیلی جالب بود.

یکی از مسائلی که غیرمستقیم در این سریال بررسی شده، مسئله مهاجرت است که اتفاقا میان جوانها فراگیر شده. تو خودت تا حالا به مهاجرت فکر کرده ای؟

بله؛ هم قبلا به این موضوع فکر کرده ام و هم گاهی الان به آن فکر می کنم.

فکر می کنی دلیل عمده ای که جوانها به مهاجرت فکر می کنند، چیست؟

متاسفانه، این مسئله از اتفاقات خیلی کوچک نشات می گیرد که رفته رفته تبدیل به عقده می شود و باقی می ماند. مثل زخم سر بازی که می ماند و عفونی می شود و به جامعه سرایت می کند. وقتی چنین عقده هایی باقی می مانند، کمکم نسبت به جامعه و کشور خود بی اعتماد و کم علاقه می شوی و دلت می خواهد از این سرزمین دل بکنی و بروی. مثلا یک دختر جوان اینجا کار می کند و درآمد دارد اما نمی تواند یک ماشین برای خودش بخرد. رفته رفته این تلاش زیاد و دستیابی نداشتن به امکانات معمول به واسطه مشکلات مالی و… تبدیل به عقده می شود. تصور می کنی ایجا نمیتوانی رشد کنی و همین می شود که مهاجرت را در ذهن برخی جوان های امروزی پررنگ کرده است. بگذارید یک مثال بزنم. در دنیا داشتن یک اینترنت پرسرعت امروزه یکی از بدیهی ترین و ساده ترین امکانات است. هر جایی بروی می توانی همزمان از اینترنت با سرعت بالا استفاده کنی و به کارهایت برسی اما وقتی در خودت این اتفاق نمی افتد (اگرچه به نظر اتفاق کوچکی م یرسد) اما تبدیل به دلیلی برای مهاجرت می شود.

فکر می کنی روزنامه نگار خوبی بشوی؟

من اگر روزنامه نگار بشوم، خیلی زود سر از جاهایی که نباید درمی آورم! اما اگر روزنامه نگار بودم، مطمئنا در حوزه اجتماعی فعال بودم.

نوشتن را دوست داری و تجربه کرده ای؟

قبلا می نوشتم ولی الان خیلی کم پیش می آید که بنویسم. این روزها بیشتر دلم می خواهد ساختن فیلم کوتاه را تجربه کنم.

بازیگری را بیشتر دوست داری یا فیلمسازی؟

راستش را بگویم؟ (می خندد) فیلمسازی را؛ چون احساس می کنم وقتی بازیگرم، خود واقعی ام نیستم و این خودم نیستم که مرا کنترل می کند. ترجیحم این است خودم مدیریت را بر عهده داشته باشم تا شرایط را به گونه ای که هست، تدارک ببینم. بازیگری از بیرون خیلی خوشایند و شیرین و راحت به نظر می رسد. در صورتی که اصلا این طور نیست.

این روزها احساس می کنی آدم خوشبختی هستی؟

اگر بحث کار را کنار بگذارم، بله؛ چون فشردگی زمان کاری ما برای رساندن به آنتن شبکه، واقعا آزاردهنده و نفس گیر است. شاید اگر این سؤال را یک ماه دیگر از من بپرسی، بتوانم جواب واقعی تری بدهم ولی این روزها آنقدر زندگی ام دست خودم نیست که بخواهم ببینم واقعا احساس خوشبختی می کنم یا نه ولی روی هم رفته احساس خوشبختی می کنم.

در زندگی مستقل خودت، زمانهایی که بیحوصله ای، چه کارهایی برای خوب شدن حالت می کنی؟

آشپزی می کنم (می خندد)؛ آشپزی به من آرامش خاصی می دهد. یکی از تفریحاتم این است که در اینترنت دنبال دستور پخت غذاهای جدید می گردم. البته رستوران رفتن را هم خیلی دوست دارم.

فعالیت های خیری های یا همکاری با نهادهایی که کارهای مختلف می کنند، داری؟

با چند انجمن حمایت از حیوانات همکاری هایی دارم چون این موضوع دغدغه من است

اهل سفر هستی؟

خیلی. عاشق سفرم. به خصوص سفرهای کویرگردی اما متاسفانه مدتی است که پیش نیامده. به طور کل دوست دارم سوار ماشینم شوم و مثلا از بندر ترکمن تا آستارا را بروم. یعنی خط شمالی ایران را طی کنم.

تنها سفر میروی؟

نه؛ با دوستانم.

پیشنهادهایت برای سفرهای داخلی و خارجی خوب چیست؟

روستایی در گیلان حوالی رودسر وجود دارد به نام جواهردشت. روستایی در نقاط بالای کوههای سبز شمال که واقعا دیدنی و زیباست. همینطور روستای مصر در مرکز ایران که حال و هوای کویری دارد. برای مسافرت خارجی هم پیشنهاد جزیرهای در مالزی که انگار تک های از بهشت است را می دهم. برای من هر جا طبیعت بکر وجود داشته باشد، واقعا لذت می برم. چون علاقه ویژهای به طبیعت دارم.

بازی در کنار تیم بازیگران «مادرانه» چطور بود؟

من فقط می توانم در مورد تک تک بازیگران این سریال بگویم بی نظیر هستند. من دارم در مورد شخصیت خودشان حرف می زنم. خانم زنگنه به قدری مهربان و همراه است که واقعا نظیر ندارد. آقای سلطانی با آرامش ویژه ای راهنمایی می کنند و هوای آدم را دارند. از طرف دیگر من تا امروز همبازی پسر خوب نداشتم ولی عباس غزالی واقعا فوق العاده است. من از این همکاری واقعا لذت برده ام و با اینکه کار خیلی سنگین و فشرده است اما خوشبختانه تجربه خیلی شیرینی است

بازیگران ایرانی و خارجی مورد پسند تو چه کسانی هستند؟

در مورد بازیگران ایرانی کمی سلیقه ام متغیر است. در میان مردها، حمید فرخ نژاد را خیلی دوست دارم و میان خانم ها به نظرم هنگامه قاضیانی واقعا ویژه است و البته بازیهای سحر دولتشاهی را هم خیلی دوست دارم. میان بازیگران خارجی هم از بازی خاویر باردم و کیت بلانشت خیلی خوشم می آید.

اشتراک گذاری:
دیگران چه می‌خوانند
ارسال دیدگاه