طولانی ترین حس در انسان کدام چیست؟
بررسی طولانی ترین حس در انسان
طولانی ترین حس انسان، را می توان ماندگار ترین و مهم ترین بخش از احساس به شمار آورد. غم ماندگار ترین حالت از احساساتی است که انسان در تمامی طول زندگی خود آن را کم یا زیاد تجربه خواهد کرد.
طولانی ترین حس انسان کدام است ؟
احساس در لغت، به معنی دریافتن، آگاهشدن و درک چیزی با یکی از حواس و در روانشناسی، بازتاب ذهنی تأثیرات مادی (فیزیکی) است که شالودهٔ همهٔ ادراکات به شمار میرود.
این کلمه برای اولین بار در زبان انگلیسی برای توصیف احساس فیزیکی لمس یا از طریق تجربه یا ادراک مورد استفاده قرار گرفت. به طور کلی در لاتین احساس به معنای احساس شنیدن یا بوی است. در روانشناسی این کلمه معمولاً برای آگاه ذهنی تجربه از احساسات بکار میرود.
در میان ۲۷ نوع احساس، حس غم با ۱۲۰ ساعت، ماندگارترین حس در بدن انسان است.
محققان بلژیکی: احساسات ۱۹ گانه غم، شادی، نفرت، درماندگی، حسادت، آرامش، اشتیاق، ستایش، استراحت و آسودگی، گناه، استرس، غرور، گیجی، عصبانیت، تحریک، ترحم، تحقیر، ترس، شرم، انزجار طول عمر مشخصی دارند.
در این میان، غم با ۱۲۰ ساعت ماندگارترین حس است. ولی شادی فقط ۳۶ ساعت عمر دارد!
از دست دادن یا دوری از عزیزان، به این دلیل غیر قابل تحمل است که احساس اندوه ناشی از آن، ۲۴۰ برابر بیشتر از سایر احساس ها نظیر شرم، شگفتی و خشم طول می کشد. حادثه های پی در پی، اندوه انسان را بیشتر می کند و معمولا مردم، زمان طولانی تری لازم دارند تا بر آن غلبه کنند بدون آنکه واقعا به ماهیت اندوه خود پی ببرند.
احساس، نخستین گامی است که باید پس از بیرون آمدن از قلمرو جسم (بدن) و ماده در عالم مجرد نفسانی برداشت. دیگر نفسانیّات از دگرگونی احساس یا آمیختگی با آن پدید میآیند. احساس همواره با مادّیات و عوامل جسمانی که عملاً پیشنیاز آن به شمار میروند، سر و کار دارد بنابراین هر احساس، نیازمند دو مؤلفه است: یکی تحریک بیرونی و دیگری اثرپذیری جسمی (عضوی)است.
احساس، امری است همگانی، حتی مراتب ضعیف و گنگ و مبهم آن در بیذوقترین افراد نیز وجود دارد. تقریباً محال است، شخصی فکراً و جسماً سالم باشد و دستخوش احساس بلکه احساسهای مختلف و متناوب نگردد.
از اوایل سدهٔ بیستم میلادی بسیاری از شاعران و نویسندگان، آزادانه از مفاهیم روانشناسی احساس و فرآیندهای احساسگرا ـ به ویژه آنهایی که فروید، معرفشان بوده است ـ سود جستند تا در نهایت به هدف مشترکشان که همانا تاثیرگذارتر کردن آثارشان بوده است، دست یابند.
انواع احساس های قلبی و درونی در انسان
هنگامی که احساس خاصی به ما دست میدهد، در آن لحظه مکث نمیکنیم تا آن احساس را معنی کرده و یا در مورد احساس دقیقی که با آن روبرو هستیم، تأمل کنیم. خواه احساسی از غم باشد، خشم و یا شادی، فرقی نمیکند، ما فقط آن را حس کرده و با آن روبرو میشویم. ما انسانها، مجموعهای از احساسات و عواطف را در طول عمر خود تجربه میکنیم که چندین فرم و نوع را شامل میشوند.
این مقاله سعی نموده فهرستی جامع از این احساسات را فراهم سازد.
واژهی «احساس» (Emotion ) طیف گستردهای از احساسات، رفتار و تغییرات در جسم و ذهن یا روح را شامل میشود. استاد و روانشناس معروف، رابرت پلاتچیک (Plutchik ) شش نوع احساس اولیه و یا مهم ـ ترس، شادی، عشق، غم و اندوه، غافلگیری و خشم را به صورت فهرست در آورده است.
به گفتهی وی، این احساسات میتوانند به عنوان احساسات اولیه یا اصلی، ثانویه یا فرعی و ثالثیه یا درجه سه تقسیم بندی شوند. همراه با احساسات اولیه، ما همچنین احساسات ثانویه را که واکنشی مستقیم از احساسات اولیه میباشند را تجربه میکنیم. به عنوان مثال، فردی ممکن است پس از تجربهی احساس اولیهی ترس، احساس شرمندگی یا گناه به او دست دهد.
پلاتچیک همچنین عنوان میکند که انسان نه تنها احساسات اولیه و ثانویه را تجربه میکند، بله احساسات ثالثیه را نیز تجربه خواهد کرد.
ترس
ترس واکنشی است که به خطری قریب الوقوع نشان میدهیم. این عمل مکانیسم بقا بوده و واکنشی نسبت به برخی از محرکهای منفی است. این احساس ممکن است حالتی خفیف از رعایت جانب احتیاط بوده و یا ترس بیمارگونهی شدیدی باشد. چنانچه این ترس بیاهمیت و جزئی باشد به آن «ترس کم اهمیت یا ناچیز» گویند و اگر خطر به نظر مهیب و هولناک باشد، «ترس جدی یا خطیر» نامیده میشود.
یکی از احساسات ثانویهای که در این دسته جای دارد «ناآرامی» است. احساسات مختلف ثالثیه و یا سومی که در این زیر شاخه قرار میگیرند.
• دلهره
• پریشانی
• وحشت
• دلواپسی
• تشویش
• نگرانی
• هول
• خوف
• هیجان زیاد
• خجالت
• دلهره
• شوکه شدن
• رعب و دهشت
شادی و سرور
عشق
عشق از احساس یکی بودن عمیق ناشی میشود. عشق میتواند افلاطونی، رومانتیک، مذهبی یا خانوادگی باشد. عشق با توجه به و با در نظر گرفتن رشتهی الفت و محبت، دوستی، نوع دوستی و خیرخواهی، تفاوتهای جزئی دارد. برطبق تعریف روانشناسی، عشق یعنی معطوف داشتن عزت نفس خود به دیگری است.
عشق دارای سه احساس ثانویه ـ علاقه، اشتیاق و شهوت میباشد.
• کشش
• ستایش
• شور و اشتیاق
• ملاحظه و مراعات
• میل
• شورمندی
• شیفتگی
• وسواس فکری
غم و غصه
غم و اندوه ضرورتاً به حس از دست دادن و بیفایدگی ارتباط مییابد. اگر فرد در این احساس غرق شود، ممکن است به حالتی از افسردگی کشیده شود. هنگامی که فردی آرام، کم انرژی و از خود دست کشیده باشد، میتوان نتیجه گرفت که دچار غم و اندوه شده است. چنین فردی معمولا دارای بدنی افتاده، لب و لوچهای آویزان و ظاهری غمگین است.
احساسات ثالثیهای که به طور مستقیم به غم و اندوه مربوط میشوند، به شرح ذیل میباشند :
• ناخشنودی
• بدبختی
• دل مردگی
• ملولی
• نومیدیناامنی
• بیگانگی
• احساس غربت
• خجالت
• حقارت
فهرستی جامع از احساسات درونی انسان
رضایت
• محبت
• پرخاشگری
• تردید
• بی علاقگی
• اضطراب
• ملالت
• دلسوزی
• گیجی
• حقارت
• افسردگی
• شك و دودلی
• وجد
• یکدلی
• حسادت
• خجالت
• شادی و سرخوشی
• بخشش
• نا امیدی
• حق شناسی
• غم
• گناه
• نفرت
• امید
• دهشت
• خصومت
• احساس غربت
• گرسنگی
• هیستری یا هیجان زیاد
• علاقه
• تنهایی
• عشق
• کج خیالی
• ترحم
• مسرت، لذت
• غرور
• خشم شدید، دیوانگی
• تأسف
• پشیمانی
• شرم
• رنج
• همدردی
اگر در خیابان از هر فردی در مورد «احساس» سئوال کنید، خواهد گفت که احساس و عاطفه یعنی داشتن حسی خود جوش نسبت به کسی، چیزی و یا رویدادی است. احساسات بر اساس اینکه فرد چه برداشتی از آنها دارد و یا تا چه اندازه آن احساس برایش خاص و منحصر بفرد باشد، عموماً ذهنی و درونگرانه میباشند. بعضی افراد ممکن است بیشتر از یک احساس در آنها وجود داشته باشد و در بعضی دیگر ممکن است فاقد بعضی احساسات باشند.گفته میشود که فرد هرچه احساسات بیشتری تجربه کند، زندگی متنوعتر و جالبتری خواهد داشت. احساسات به ما انسانها کمک میکنند تا احساسی را که نسبت به بعضی شرایط، مردم، چیزهای مختلف داریم، بیان کرده و از عهدهی موقعیتهایی که هر روزه با آنها مواجهیم برآییم.