شعر در مورد محرم ؛ زیبا و خواندنی

تاريخ : 3 مهر

در این بخش مطلب جدیدی برای شما عزیزان تهیه و تنظیم کرده ایم که دعوت می کنیم تا پایان ما را همراهی کنید.

عنوان مطلب جدیدی که در این قسمت از سایت گهر به آن می پردازیم:

شعر در مورد محرم ؛ زیبا و خواندنی

شعر در مورد محرم ؛ زیبا و خواندنی, پورتال خبری فرهنگی گهر

اشعار ویژه محرم

آمد محرّم نبض عالم ایستاده

از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده

 

ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم

بر آفتاب دیده شبنم ایستاده

 

وقتی که پا در این حسینیّه نهادم

بر تو سلام از دور دادم ایستاده

 

جارو کش فرش عزایت جبرئیل است

فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده

 

دم: «یا حسین» و بازدم: «جانم حسین» است

نامت میان نوحه و دم ایستاده

 

پیش خدا روز قیامت سربلند است

هر کس که پای تو مصمّم ایستاده

 

باید یزیدی های این امّت بدانند!

که شیعه در خط مقدّم ایستاده

 

وَ الله که از هر عذابی در امان است

سینه زنی که زیر پرچم ایستاده

 

از بس «أنا العطشان» تو خورده به گوشش

از جوشش خود چاه زمزم ایستاده

 

ده روز دیگر خواهری در بین گودال

پهلوی جسم نامنظّم ایستاده

 

ریزد از چشمم ستاره، در جگر دارم شراره

می چکد خون شهیدان از هلال خون دوباره

شد محرم ماه ماتم

واحسینا، واحسینا

 

خون هفتاد و دو عاشق، می دمد از دشت و صحرا

می شود یک روزه پرپر، لاله های باغ زهرا

از دم تیر زیر شمشیر

واحسینا، واحسینا

 

ماه قتل سیدالناس، ماه اکبر، ماه عباس

دست سقا افتد از تن، برزمین چون شاخه ی یاس

چهره گلگون دیده پر خون

واحسینا، واحسینا

 

ماه سربازیّ اصغر، ماه لبخند شهادت

بر فراز دست بابا می کند اصغر عبادت

می خورد شیر از دم تیر

واحسینا، واحسینا

 

ماه قتلِ ماه لیلا، ماه جان بازی اکبر

با تن پاشیده از هم می شود در خون شناور

اِرباً اِربا مثل بابا

واحسینا، واحسینا

 

ماه جنگ حق و باطل، ماه سرهای بریده

می شود از دیده جاری اشک زهرای شهیده

ماه انصار ماه ایثار

واحسینا، واحسینا

 

ماه عاشورا رسیده، خون بود جاری زدیده

زینب مظلومه گیرد بوسه از حلق بریده

سینه سوزان دیده گریان

واحسینا، واحسینا

 

عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است

یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است

 

از عرش تابه فرش تمام فرشتگان

فریاد می زنند که ماه محّرم است

 

هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو

چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است

 

کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز

شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است

 

بعد از گذشت این همه سال از شهادتت

گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است

 

تا با خبر شوند همه عالم از غمت

یادآور غم تو رسول مکّرم است

 

تا فیضی از فضیلت غم های تو برند

خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است

 

هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم

تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است

 

از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند

فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است

 

ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر

زهرا سیاهپــوش عزایت دمادم است

 

چون محتشم «وفائی »غمگین به گریه گفت

«باز این شورش است که در خلق عالم است»

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي