بیوگرافی پروفسور کردوانی + ماجرای ازدواج

دسته بندي : گوناگون,⭐ اخبار
تاريخ : 28 فروردین

پروفسور پرویز کردوانی یکی از افراد نامی و چهره ماندگار در زمینه جغرافیا می باشد .

در ادامه بیوگرافی پروفسور کردوانی و ماجرای جالب ازدواج وی را می خوانید.

بیوگرافی پروفسور کردوانی

بیوگرافی پروفسور کردوانی + ماجرای ازدواج, پورتال خبری فرهنگی گهر

پورفسور پرویز کردوانی متولد۱۳۱۰ خورشیدی در روستای مندولک گرمسار جغرافیدان ایرانی و دارندهٔ مدال ملی و نشان عالی دانش در ایران است. او به عنوان چهرهٔ ماندگار در زمینه جغرافیا معرفی شده‌است. پدرش حسینعلی بلوکباشی از ملاک منطقه بود و فریده گلبو همسر اوست. مجسمهٔ یاد بود او در گرمسار میدان انقلاب قرار گرفته‌است و پس از فوت استاد گنجی، لقب پدر جغرافیای ایران به وی اعطا شد.

تحصیلات

پرویز کردوانی تحصیلات ابتدایی را در دبستان داراب ریکان و دوره متوسطه را تا کلاس ۹ در دبیرستان آفتاب گرمسار می‌گذراند. دیپلمش را از دبیرستان رازی تهران (مدرسه فرانسوی‌ها) می‌گیرد. کردوانی پس از پایان تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل به آلمان می‌رود و مراتب تحصیلی‌اش را تا دکترای رشته عمران کویر طی می‌کند.[۱]

  • تحصیلات ابتدایی و متوسطه در گرمسار.
  • اخذ دیپلم متوسطه از مدرسه رازی (فرانسوی) در تهران.
  • عزیمت به آلمان و ادامه تحصیل در رشته عمران کویر
  • دریافت مدرک دکترا ۱۳۴۵.

فعالیت‌ها

  • استخدام در دانشکده کشاورزی ارومیه (رضائیه) ۱۳۴۵.
  • انتقال به گروه آموزشی جغرافیا در دانشگاه تهران و آغاز تدریس در تهران ۱۳۴۸.
  • مدیرکل دفتر مطالعات آموزشی دانشگاه تهران ۴۸ تا ۵۴.
  • بنیانگذار و رئیس مرکز تحقیقات مناطق کویری و بیابانی ایران ۵۴ تا ۵۸.
  • راهنمایی بیش از ۱۵۰ پایان‌نامه فوق‌لیسانس و ۷ رساله دکترا.
  • مطالعات میدانی در مناطق کویری و بیابانی ایران.
  • استاد نمونه دانشگاه تهران در ۲ سال ۷۸ و ۸۰.
  • برنده جایزه «مهرگان علم» به‌خاطر تألیف بهترین کتاب سال در زمینه محیط‌زیست.
  • عضویت در بنیاد مطالعات آسیایی، شبکه آب خاورمیانه، عضو هیئت امنای صلح سبز، رئیس کمیته بیابان‌زدایی انجمن متخصصان محیط‌زیست ایران.
  • تألیف بیش از ۲۰ جلد کتاب و ده‌ها مقاله علمی به زبان‌های فارسی، انگلیسی و آلمانی و سخنرانی‌های متعدد در مجامع علمی داخلی و خارجی

* چگونه شما که یک کویرشناس از فرنگ برگشته بودید با دختری که عاشق ادبیات و نویسندگی بود، ازدواج کردید؟

وقتی به تهران آمدم به عنوان پسر بلوکباشی گرمسار که شاگرد اول شده بود و بنز و تحصیلات عالی داشت بسیار مورد توجه بودم و هر شب به مهمانی دعوت می‌شدم تا تصمیم بگیرم با یکی از دخترهای دوستان و آشنایان ازدواج کنم. آن زمان خانه یکی از دوستانم در تهران بودم تا مقدمات کارهای انتقالی انجام شود. قرار شد به پیشنهاد همسر دوستم با یکی از دوستان آنها آشنا شوم. وقتی با فریده گلبو آشنا شدم متوجه شدم دختر بسیار متین و باسوادی است. فریده آن زمان در دانشگاه تهران در رشته خبرنگاری درس می‌خواند و در روزنامه کیهان کار می‌کرد و پاورقی می‌نوشت. او بسیار فعال بود و آن زمان کتاب «جاده کور» را نوشته بود. قرار شد به اصرار همسر دوستم با دوست فریده آشنا شوم. فردای آن روز به دانشگاه تهران رفتم و فردی را که همسر دوستم پیشنهاد کرده بود، دیدم اما پس از سلام و احوالپرسی از او خداحافظی کردم. به این نتیجه رسیدم فریده که از خانواده‌ای فرهنگی و متین بود از نظر من برای ازدواج بسیار بهتر است.​ اگرچه وقتی این موضوع را با خانواده‌ام مطرح کردم با مخالفت روبه رو شد اما به آنها گفتم من تصمیم خودم را گرفته‌ام. به همراه تعدادی از اعضای خانواده و آشنایانم که از گرمسار به تهران آمده بودند به خواستگاری فریده گلبو رفتم و با او ازدواج کردم.

* می‌گویند بیابان، عروس طبیعت است. آیا همسر شما با عروس طبیعت کنار آمده یا به آن حسادت می‌کند؟

او همیشه می‌گوید شوهرم عاشق کویر است. در این ۴۸ سال فقط چهار بار با هم سفر رفته‌ایم. او خودش همه دنیا را گشته است اما در این سفرها یا با دوستانش بوده یا با بچه‌ها و خواهرهایش. دخترم ۲۰ سال است در فرانسه زندگی می‌کند اما من به علت مشغله‌های کاری تا به حال به خانه دخترم نرفته‌ام. البته او هر سال یک بار به ایران سفر می‌کند. بنابراین ما در این زمینه مشکلی نداشته‌ایم و هر دو در زندگی مشترک به فعالیت‌هایی که علاقه شخصی‌مان بوده است، پرداخته‌ایم.

* حسینعلی بلوکباشی در تعیین مسیر زندگی فرزندانش نقش بیشتری داشته است یا پروفسور پرویز کردوانی که چهره سرشناس و معروفی است؟

بچه‌های من مسیر زندگی را خودشان انتخاب کردند. دخترم بسیار مستقل بود. پسرم در کودکی بسیار بازیگوش بود اما امروز برای من بهترین پسر است. ما با هم حساب مشترک داریم و همه کارهای من و مادرش را انجام می‌دهد.

* آیا در زندگی پرمشغله شما جایی برای ورزش وجود دارد؟

من روزی نیم‌ساعت صبح‌ها از ساعت ۳.۵ تا​ ۴ ​و همینطور شب‌ها ورزش می‌کنم. همسرم هم روزی یک ساعت و نیم ورزش می‌کند. اگر مهمانی دعوت باشد ترجیح می‌دهد اگر مسیر خیلی دور نباشد پیاده برود. روزهایی که خانه هستم روزی پنج​ شش بار از ۷۴ پله خانه بالا می روم. دانشگاه علوم و تحقیقات ۱۲۰ پله دارد و من هرگز در دانشگاه از آسانسور استفاده نمی‌کنم.

* آیا در زندگی شما اتفاقی افتاده که بخواهید آن را برای خودتان یک شانس بزرگ بدانید؟

من خودم را خوشبخت‌ترین آدم دنیا می‌دانم. همسر خوب و مهربان و فرزندان خوبی دارم. شهرت دارم. موفقیت‌های علمی بسیاری داشته‌ام. چهره ماندگار شده‌ام. به عنوان محقق برگزیده و استاد نمونه انتخاب شده‌ام. همه دانشجویانم مرا دوست دارند. عاشق کلاس و دانشگاه هستم. بعضی روزها از صبح تا بعدازظهر در دانشگاه علوم و تحقیقات کلاس دارم و اصلا احساس خستگی نمی‌کنم. هیچ دانشجویی حق ندارد بعد از کلاس به من بگوید خسته نباشید. کسی که عاشق کارش باشد احساس خستگی نمی‌کند. من عاشق کارم هستم. هر گاه هر درخواستی برای مصاحبه مطرح شده موافقت کرده‌ام و اصلا نپرسیده‌ام برای چه موضوعی قرار است با من مصاحبه کنند.

* کاری بوده است که بخواهید انجام بدهید و تا کنون موفق به انجام آن نشده باشید؟

تنها آرزوی من مرگ است. معتقدم آدم باید تا وقتی روی پای خودش است زنده بماند. دوست ندارم روزی مزاحم خانواده‌ام باشم. همسرم معتقد است من بهترین پدر دنیا هستم. بچه‌هایم را لوس بار نیاورده‌ام. دانشجویانم را هم مانند بچه‌هایم دوست دارم و اولین روز کلاس شماره تلفن همراه و تلفن خانه را به همه دانشجویانم می‌دهم تا هر زمان کاری داشتند در دسترس باشم.

آخرين هاي اين بخش
ديگران چه مي خوانند
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه مرتبط با این مطلب کلیک کنید

گـهـر در شبکه هاي اجتماعي